باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام باز هم زائرتان نیستم، از دور سلام با زبانی که به ذکرت شده مأمور سلام به سلیمان برسد، از طرف مور سلام کاش سمت حرمت باز شود پنجرهها باز از دوریت افتاده به کارم گرهها ننوشته ست گنهکار نیآیَد به حرم پس بیایید […]
در این دریا، چه میجویند ماهیهای سرگردان؟ مرا آزاد میخواهی؟ به تنگ خویش برگردان مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی اگر این است آزادی مرا بیبال و پر گردان دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست خداوندا دعای دوستان را بیاثر گردان من از دنیا به جادوی تو دل […]
«آسمان مشترک» به خیابان بیا بگذار آسمان با ریههایت نفس بکشد و درختان باران زده از عطر تنت معطر شوند حالا که سقف مشترکی نداریم به خیابان بیا تا آسمان مشترکی بالای سرمان باشد «بندر» دستهای تو را کم داشتم که نخ نخ دود میشدم فرودگاه غمگین بلیطها را فروخته بود من […]
«گذرگاه پروانه ها» مجموعه شعر امین کونانی امین کونانی اولین مجموعه شعرش را با نام «از هوای قرقی و گرسنگی» در سال ۱۳۸۷ منتشر کرد که در آن روزها علیرغم پتانسیل موجود کمتر دیده شد. او متولد 28 اسفند 1356 (کوهدشت) است. کونانی بهترین کتاب شعری که خوانده است را دیوان فروغ فرخزاد […]
به چاه عشق می افتاد یوسف نیز بی تردید زلیخا هم اگر مانند لبهای تو می خندید نگاهش را اگر در نیل چشمان تو گم می کرد تمام مصر در زندان فقط خواب تو را می دید دکان کاهنان و مفتیان از سکه می افتاد کسی دست خدایان دروغین را نمی بوسید […]
رفتند پی معضلِ بیکارشناسی تا حل بشود مسئله با کارشناسی دایر شده هر روز سمینار جدیدی در دایره ی مبحث پرگارشناسی با شرکت پر شور دو راننده نیسان تشکیل شده کنگره بارشناسی برپا شده در جمعیت دستفروشان اجلاس دوسالانه سیگارشناسی حاجی که به حج رفته خدا را بشناسد انگار که […]
سرباز روی تختم سیده ساناز ابوالوفایی(وفایی) پتویم را روی سرم میکشم ، شب هنگام سربازهایی که اینجا بوده اند از قبر های خاکی گم شده شان بیرون می آیند وسری به خانه شان میزنند.جایی که صبح های زود بیدارشان می کردند.از لای سیم های خاردار ردشان میکردند و دور حیاط را دراز نشست میرفتند. گاهی […]
غزه فرشته رومشگان (رویش) شعله /شعله سکوت ! بریان ” شده دل قلم……..توصیف می گرید. پشت واژه ها!!! در بغض اندیشه ناله هایی نشسته. در آرامش امروز ما:هلهله ی دردهاست. که در آن سوی فاصله …نه فاصله نیست!!!! نزدیک ماست… در میان احساس من ..خفته مدام جسم اسمانی ..و معصوم… پژمرده کودکان بیصدا. فریاد […]
آغوش تو دریاچه ای در قطب و من ماهی کوچکی که سردی اش را احساس نمی کنم. ….. مهدی دوست محمدی
شعری کوتاه از هادی مومنی در ، دل دیوار است یا پنجره ؟ پنجره عاشقانه و نا مشروع است و در لولا شده به مفهوم خانواده
باران بوسه های تو بر من شنیدنی ست آن میوه های کال بالا دست، چیدنی ست تق تق تِتق ت تق تق ِسر سام آوری ست تنها در اضطراب ِتواین دل تپیدنی ست بگشای ، تا درخت من از باد گم شود آن گیسوان نافه ی چین چین وزیدنی ست چون رود مارپیچ بخز […]