گروس عبدالملکیان/ ملاقات بارانی که روزها بالای شهر ایستاده بود عاقبت بارید تو بعدِ سال ها به خانه ام می آمدی… تکلیفِ رنگ موهات در چشم هام روشن نبود تکلیفِ مهربانی ، اندوه ، خشم و چیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم تکلیفِ شمع های روی میز روشن نبود من و تو بارها […]
احمد شاملو / از زخم قلب آبائی دختران دشت! دختران انتظار! دختران اميد تنگ در دشت بي كران، و آرزوهاي بيكران در خلق هاي تنگ! دختران آلاچيق نو در آلاچيق هائي كه صد سال! – از زره جامه تان اگر بشكوفيد باد ديوانه يال بلند اسب تمنا را آشفته كرد خواهد… *** دختران رود […]