اگر چون رود میخواهد که با دریا بیامیزد بگو چون چشمه بر زانو گذارد دست و برخیزد به حرف دوستان از دست من دامن مکش هرچند به ساحل گفتهاند از صحبت دریا بپرهیزد چه بیم از دیگران؟ در چشم مردم بوسه میگیریم که با این معصیتها آبروی ما نمیریزد بیا سر در […]
نام «محمود دولتآبادی» در میان نامزدهای نهایی جایزه ادبی «یان میخالسکی» سوییس به چشم میخورد. برگزارکنندگان جایزه ادبی «یان میخالسکی» در سوئیس امروز فهرست نامزدهای نهایی این جایزه را اعلام کردند. رمان «کلنل» نوشتهی محمود دولتآبادی، نویسنده سرشناس ادبیات ایران یکی از پنج نامزد نهایی جایزه «میخالسکی» 2013 معرفی شده است. دولتآبادی پیشتر […]
احمدرضا احمدی که در بیمارستان بستری بود، تحت عمل جراحی قرار گرفت. به گزارش لکنا به نقل از ایسنا، این شاعر و نویسندهی پیشکسوت که امروز (چهارشنبه، 9 مردادماه) در بخش سیسییو (CCU) بیمارستان «آتیه» بستری شده بود، درپی تشدید عارضهی قلبیاش به اتاق عمل برده شد. به گفتهی ماهور احمدی – دختر شاعر […]
نامت مزه ی نامت روی زبانم آنقدر شیرین است که توانسته ام عمری تلخی های دنیا را مثل آب سر بکشم هوشنگ رئوف سرودههای تقدیمی به استاد هوشنگ رئوف مرز باران ۱. تمامِ رودها را گریسته است مردی که سپیدهایِ کالم را به مرزباران رسانده است ۲. دلم کنار این ساحل پهلو […]
هر دو زخمهایمان را از یک جنگ برداشتیم با این وجود؛ نه دلیل جنگیدنمان یکی است نه مرهم زخمهایمان! و تاریخ ما را یکسان به یاد نخواهد آورد! _____________ 66 روز مانده تا پاییز 92
بیستون یار من آنجاست ، حواست باشد او نشان کرده ی اینجاست ، حواست باشد یار من موی سرش ، قیمت صدشیرین است قصه اش قصه ی لیلاست ، حواست باشد گرچه بدجور شکسته است دل تنگ مرا همچنان شاه غزل هاست ، حواست باشد او نگاهم نکند ، یا نخرد حرف مرا… هرچه هست […]
___________________ دنیای قشنگ/ فائزه میرزایی فتح آبادی (ششم دبستان) ___________________ چرا توی نقاشیات دریا رو بی آب می کشی؟ خورشید ناز و زیبا رو اخمو و بی تاب می کشی؟ ماه به این قشنگی رو دپرس و پرخواب می کشی؟ تو دشت گل های قشنگ کویرِ بی آب می کشی؟ آخه می شه دنیا رو […]
______________ بازوی دریا…/ آفرین پنهانی ______________ قلاب به دهان دریا افتاد و نهنگی که در هذیان ماهیگیر شنا می کرد در کیسه ی راهزنی پرید که دریازدگی اش را ناخدا عق می زد. دندان های طلا بطری کوچکی که نامه ی مسافران را جابجا می کرد و صف طویلی از ماهیان که پشت به ساحل شنا می […]
آشنایی با عناصر داستان چکیده ی سخنرانی محمد رضا نظری دارکولی* در دانشگاه تهران «داستان امروزی باید بازگو کننده ی اندیشه ی آزاد و شیوایی سخن باشد. دیگر همانند گذشته نمیتوان هدف داستان را سرگرم کردن خواننده دانست. نویسنده ی امروزی یک روشنفکر اجتماعی است که در سنجش با نویسندگان کلاسیک، راه دشوارتر و هدفمندتری […]
زندگی من، وقتی که دختر کوچولو بودم، در انتظار بیهوده ی خود زندگی گذشت. گمان می کردم که یک روز یک دفعه زندگی شروع خواهد شد، و خودش را در دسترس من قرار خواهد داد، مثل بالا رفتن پرده ای، یا شروع شدن چشم اندازی. هیچ خبری از زندگی نمی شد. خیلی چیزها اتفاق […]
________________ دست ها/ چارلز بوکوفسکی ________________ من با استعداد بودم یعنی هستم بعضی وقتها به دستهایم نگاه میکنم و فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی بشوم یا یک چیز دیگر ولی دستهایم چه کار کرده اند؟ یک جایم را خاراندهاند، چک نوشتهاند، بند کفش بستهاند، سیفون کشیدهاند و غیره دستهایم را حرام کردهام همینطور ذهنم […]
نيمه شب پريشب گشتم دچار كابوس ديدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس گفتم : سلام حافظ گفتا عليك جانم گفتم : كجا روي؟ گفت والله خود ندانم گفتم : بگير فالي گفتا نمانده حالي گفتم : چگونه اي ؟گفت در بند بي خيالي گفتم : كه تازه تازه شعر وغزل چه داري ؟ گفتا […]