از آن شب به بعد هیچ چیز در زندگی مرا نترسانده است. بر مرگ پیروز شده بودم و بر تمامی ترسهایی که از جسم زاده میشود.
تنهایی و رنج و غربت و غم کرد است آن گونه که عشق و دوستی هم کرد است گفتند که رانده اند او را ز بهشت من مطمئنم حضرت آدم کرد است! (جليل صفربيگي) ……………………………………………… با غربت و تنهايي و غم دمخور بود از غصه و سوز و ساز و حسرت پر بود عصيان و سلحشوري و […]
به گزارش لكنا؛ انتخابات هيأت امناي جديد انجمن ادبی شهرستان کوهدشت با حضور جمعی از پیشکسوتان و اعضای فعال این انجمن ديروز عصر در محل آمفي تئاتر مجتمع فرهنگي و هنري اميد اين شهرستان برگزار شد. پس از سخنراني کوتاه کاندیداها و ریاست محترم اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامي كوهدشت آقاي عزت جعفري، […]
ششمین شمارهی فصلنامه ادبی درگاه (پاییز 92) با مدیر مسئولی و سردبیری عبدالرضا شهبازی و همکاری دکتر بهروز سپیدنامه دبیر بخش عربی، کرم رضا تاجمهر دبیر بخش داستان و فریبا بسطامی ویراستار و دبیر بخش انگلیسی منتشر شد.
منو با خودت ببر،که درد دوری نکشی اهواز زن است و چشم های تو اگر دیوار نبود شب توی چشم من خانه میکرد و میدانست آفتاب اینجاست! شیشه عطر اتاق تمام زنگ ها حتی گوشواره روی میز گرم است با انگشت هایت برایم لب بکش و بگو زیبایی ام را هیچ پنجره رو به […]
همیشه ته دلم خیلی گریه هست که بالا نمی آورمشان اصلن و فکر می کنم اگر همه ی این گریه ها، تا چشم هایم بالا می آمد،دنیا را آب می برد وضرب المثل می شدم و نان تمساح ها آجر می شد،درنده تر و خطرناکتر می شدند … ما هم که در سیمره […]
من درختی کلاغ بر دوشم ، خبرم درد می کند بدجور ساقه تا شاخه ام پر از زخم است ، تبرم درد می کند بدجور من کی ام جز نقابی از ابهام؟ درد بحران هویت دارم یک اشاره بدون انگشتم ، اثرم درد می کند بدجور جنگجویی نشسته بر خاکم ، در قماری که هر […]
از هر طرف نرفته به بن بست می رسیم با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو تا دست هیچ کس نرسد تا ابد به من می خواستم که گم بشوم در حصار تو […]
بگو خطوط ذهن مرا که درهمند شبیه اثر انگشتم پای این راه پله به پرندگان بامدادی بگو که بردارند تا نیل از هیاهوی کودکان و راهب ها بیتوته ای بسازد تا صف بگیرند آتش بازی دعاها در دهان این غار اوستایی بگو به مهاجران بی بال به آسمان هگمتانه بگو پسرم در چین بادهای موسمی […]
«شیموس هینی»، شاعر ایرلندی برنده نوبل ادبیات در سن ۷۴ سالگی درگذشت. به گزارش ایسنا ، شیموس هینی، شاعر، نویسنده و نمایشنامهنویس مشهور ایرلندی برنده نوبل ادبیات در سن ۷۴ سالگی درگذشت. به گزارش بیبیسی، هینی آوریل سال ۱۹۳۹ در یک خانواده کشاورز در موسبان واقع در ۳۰ مایلی شمال غربی بلفاست، در ایرلند، متولد […]
_____________________ گاهی بر نیمکت چوبی پارکی کهنه در روزنامه ای مچاله می شوم یا بر پیاده روی خیابانی بوسه هایم را در سکوتی می پیچم و چشم هایم را در بارانی بلند رها می کنم تا تو را در انگشت هایم نفس بکشم …
در شگفتم چرا نمیدیدی؟ که مگسها بدون اذن ورود آمدند و صدای روشن تو از همه ناشنیدنیتر بود بیش از این آرزو نداشته باش که تو را بشنوند و… باور کن که به این افتضاحها نکشید کار اقوام لوط و عاد و ثمود از تو در جمعیت چه میگویند؟ پس چه بهتر به […]