غزل / حشمت اله آزادبخت در من دوباره گر گرفته فکر پاتکی بالا میاورم خودم را از غزلَکی شلیک می شود کسی از عمق چشم تو نابود می شود کسی در من چو برجکی چون ابر سرنوشت خود را گریه می کنم در یک کویر سوت و کور بی سوارکی تعبیر خواب قار قار شب […]
این صدا پرواز مویههای باد بود سیاهپوش در قلب کوچک دخترکی که در خاطرههایش همیشه مادر مرده بود و بوی نمناک عشق در گره روسریاش پروانه میشد در سرداب اتاق کوچک که هیچ روزنهای به کوچه نداشت. حالا تو آمدهای با بوسههایی کوتاه که به یادم بیاوری روزهایی را که لابهلای انگشتهایت آب میشدم زلیخا […]
هزاران بار دل بردی ولی پس دادی از این دست کسی جز تو ندارد هوش و استعدادی از این دست لبت آبستن بوسه ست، بگشایش و دنیا را به حیرت وا بدار از خلق رستم زادی از این دست فرو می ریزم از عشقت ، به پا می خیزم از شوقت فقط حافظ به […]
غزل/ راضیه فولادوند واژه هایم زجر دارد ،پس غزل خوانی تمــام لیقه در جوهر…ولش کن فاز عرفانی تمــام گرگ چشمی شب ربود آن گله ی آهوی من سازو بیداری رها کن دل که چوپانی تمـــام صاحب این خانه بر دل ها لحاف غم کشیــد مُرد..بگذر چشم خیسم! اشک و دربانی […]
به بازار می روم گوشت گران شده برنج گران چای گران دستم از خالی جیبم بیرون نمی آید زنی با کاسه ای در دست رد می شود ادای مردی پولدار را در می آورم و می روم…
معجزه در باران در باران نم نم لندن زیر چتر صورتی ات آنشب شبیه دریا دلی شده بودی که حاضر است یکضرب در پی رویای باد برده اش تا سواحل نقره ای ماه پارو بزند و او بر شیروانی خیس این دنیا دیگر نمی خواست کبوتر نامه رسانی باشد که کاغذ آغشته به اشکی بر […]
(1) نمی دانم خوابی یا بیدار اما من چه بیدار باشم چه خواب تو را می بینم با لبخندی از ابریشم ناب و یک جفت چشم سیاه که سال مرا رنگ می کنند.. (2) سنگ روی سنگ بند نمی ماند وقتی تو در آینه ای.. (3) بی تو بیخوابم با تو […]
مریم جعفری آذرمانی برای رد شدن ضربههای تکراری چه بهتر است بخوابیم وقتِ بیداری بهار آمده وُ موسم درختکُشیست نصیبِ توست اگر ارّه بیشتر داری به این امید که از بعدِ چند میلیون سال بدل به نفت شود لاشهای که میکاری صدای ارّه میآید که از تو میپرسد: «چگونه باب شد آیینِ جنگلآزاری؟» برای کشتنِ […]
سنگی که از ماست بر ماست لیلا صادقی گاهی که ملکه ذهنم میمیرد چقدر زیباترم وقتی که پرندهای از فکرم بلند میشود وقتی که بلند میافتد گاهی که میبوسد پیشانیام را سنگی با دستهایی که از ماست از سنگی که بر ماست نزدیکتر میشود هرچه میشکند بیشتر از دستهایی که میشکند بیشتر وقتی […]
مثلن / بهزاد خواجات مثلن میکی موس ها به دنیا می آیند و کیک های تولد سیگار از پس سیگار ، این کوه ایستاده باشد تا بر آن تُف کنند و … یعنی که سیماب جاده ها بودی ، سیماب جاده ها بودم و پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران هر […]
رضا چایچی/هر روز هر روز نشریه ای تازه روی دکه ها خود فروشی می کند تنها جمعه ها نفسی آ سوده می کشم شنبه یکشنبه … مثل باد می گذرد ای دوست گوش بسپار به صدا هایی که هرگز اعتنایی به آن نیست نسیمی که از لابه لای شاخه ها می گذرد بارانی […]
مینو نصرت جا به جا ایستاده ام در کانون کرت ها نه پنیرک می روید نه شبدر نه شِنگ تازه نه شیر گرم فصل ها ورق می خورند ماه از شاخ گاو طلوع می کند در محاق کرت ها می میرد آنسوی مادرم خاور بومیان آتش افروخته اند بوی شب در شب پیچیده زوزه می […]