محمدحسین آزادبخت

برای مرگ سرنا نواز فقید کاکه‌مراد علیمرادی/ کتابخانه‌ای که سوخت

محمدحسین آزادبخت/کشکان: در جوامع ابتدایی، همه ی کنش‌های انسانی و تمام تجارب و مهارت‌های اجتماعی شفاهی است. همه ی دانسته ها سینه به سینه از نسلی به نسل بعد انتقال می یابد. می گویند اگر در این جوامع پیر مردان و پیرزنان دانا و با تجربه بمیرند انگار کتابخانه ای با منابع مرجع در آتش […]

محمدحسین آزادبخت/کشکان:

در جوامع ابتدایی، همه ی کنش‌های انسانی و تمام تجارب و مهارت‌های اجتماعی شفاهی است. همه ی دانسته ها سینه به سینه از نسلی به نسل بعد انتقال می یابد. می گویند اگر در این جوامع پیر مردان و پیرزنان دانا و با تجربه بمیرند انگار کتابخانه ای با منابع مرجع در آتش سوخته است.
دو و سه روز پیش کتابخانه ای به نام (کاکه) با اسرار سر به مهر از دانسته های موسیقی مقامی و تجربه های طولانی سرنا نوازی، در روستای اسدآباد از توابع بخش سوری شهرستان رومشکان، آتش گرفت و همه دانسته هایش خاکستر شد و در زیر خاک مدفون شد.

کاکه مراد علی مرادی معروف به کاکه گرچه به ظاهر دو بار مراد به معنی (بر آمدن حاجت و مقصود و به کام آرزو رسیدن) در کنار نام و نام خانوادگی اش جا خوش کرده بود، اما هیچگاه تهی دستی و نداری او را رها نکرد تا در زندگی دمی بیاساید و یا اندکی کامروا گردد.
کاکه به روایت شناسنامه اش متولد ۱۳۲۷ بود اما می گویند، چندین سال از شناسنامه اش بزرگتر بود. کاکه سرنا نواز بود. سرنا نوازی در خانواده کاکه موروثی بود. ابتدا او نواختن سرنا را از پدرش پاپی آموخت اما مهارت‌های ویژه در نواختن مقام‌های سرنا نوازی را از عمویش کربلایی عزیزمراد که در زمان خود سرنا نواز قهاری بود آموخته بود.

شاید بعد از سرنا نوازان بزرگی چون شگرعلی رضایی، میرعباس گلمرادی و کسعلی رضایی، #کاکه_مراد #علیمرادی از آخرین بازماندگان آن خنیاگران اسطوره ای بود که دیگر نیستند.
کاکه در دوازده سالگی سرنا می نواخته است. به روایتی می گویند او حدود ۷۰ سال در مناسبت های شادی ها و سوگواری‌ها مردم رومشگان در سرنایش دمیده است. شاید بیشترین دم و باز دم هم نفس بودن او با مردم دمیدن در سازش بوده است و بیشترین طپش هایی که قلبش برای مردم تپیده هماهنگی با ضرباهنگ با ضربه هایی بوده که بر دهل ریتم می گرفت.

کاکه مراد علیمرادی در چند جشنواره ی استانی و منطقه ای حضور یافت. در سال‌های ۸۲ و ۸۳ در جشنواره های موسیقی منطقه‌ای کردی در (سنندج) برگزیده جشنواره شد و در جشنواره ای دیگر به عنوان پیش کسوت در موسیقی محلی از او تقدیر به عمل آمد.

اهالی موسیقی محلی می گویند نوای سرنای کاکه (ژر) داشت. ژر به معنی زهر است. شاید زهر داشتن به مفهوم زنگاری است که اگر بر جایی بنشیند ماندگار است. و یا شاید به طنین صدایی می گویند که اگر در درون مخاطب نفوذ کند اثری بر جای می گذارد.

کاکه در مقام (سواره هو) که اجرای آن با سرنا بسیار دشوار است، استاد بود. سواره هو در آئین عروسی‌های بومی هنگامه ای است که داماد عروس سوار بر اسب را که به مقصد رسیده است بغل می کند و از اسب پائین می آورد. تا به حجله ببرد. در این هنگام سوارکارانی که عروس را همراهی می کرده اند، با قیقاج و نمایش‌های اسب سواری شوری وصف ناپذیر به پا می کرده اند.

کاکه مقام‌های اوشاری، گل و خار یا گل و خاک و لاوه لاوه را استادانه اجرا می کرد. کاکه با نواختن سازش رقصندگان را با اجرای مقام‌های فتایی، شانه شکی به هیجان می آورد و هیچگاه از ریتم نمی افتاد.

کاکه اکنون در میان ما نیست. او در سکوتی ممتد و ابدی خفته است. دیگر هیچ سرنایی که سحری بنوازد، او را از این خواب سنگین بیدار نخواهد کرد. روحش شاد و یادش گرامی باد…

——–
این متن با دریافت اطلاعاتی که دوستان عزیزم آقایان مجید سوری و علی یوسفی در اختیارم گذاشتند، نوشته شد.
از این دو عزیز سپاسگزارم…