بی تو دلم گیریایه ئه کویچـَل بی تو خم ار دل نیشتیه چوی چـَل بی تو کسی نیه که مزگونا تو باری داووالم حوشک بیه چوی تـَل بی تو تو آسای دل بی سرپنام بین چه تنیا کتمه ئه گـَل بی تو و هوول تو سراپا هوسیامه قیئم هول کتیه چوی شـَل بی تو تو […]
بابک درویش پور در سال ۱۳۵۰ در محله ی سراب شهر هرسین متولد شد.تحصیلات خود را تا دیپلم در همان شهر و کارشناسی و کارشناسی ارشد را در رشته ی زبان و ادبیات فارسی در شهر های تبریز و سنندج به پایان رساند.زندگی شعری خود را از ایام دبیرستان آغاز نمود و نخستین و تاثیر گذارترین راهنمای خود را در این راه مرحوم ابراهیم اسدی می داند.
«به نام خداوند قلب و قلم» همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد… «رینا» را آب و دنیا را خواب برد. اما همین دنیا خیلی بدهکار دست های کوچک اوست. با یاری خدای بزرگ کودکان، ما شاعران ایران زمین نیز برای همدردی و همراهی با قربانیان حوادث طبیعی و اجتماعی، به ویژه با […]
رحیم معینی کرمانشاهی، شاعر، نقاش و ترانهسرا درگذشت. به گزارش کشکان، رحیم معینی کرمانشاهی، شاعر در بیمارستان جم درگذشت. او علاوه بر شاعری، نقاشی چیرهدست هم بود و سالها در زمینه روزنامهنگاری نیز فعالیت کرد. ترانهسرایی بخش دیگری از فعالیتهای معینی کرمانشاهی را در برمیگرفت. از اشعار ماندگار او میتوان به شعر «عجب صبری خدا […]
استاد رضا حسنوند (شوریده لرستانی) شاعر نامور لک، غزل زیبای لکی زیر را به مخاطبان فهیم و ادب دوست کشکان تقدیم نموده که ضمن تشکر از ایشان آن را با هم مرور می کنیم: مه وارونم وه گرد وا مگیرم ا طوره وشد بی تاشا مگیرم نمیم اژ گیریم کس با خه ور بو میه […]
۱- بلوط که آدم نیست یادمان نمی رود همین تابستان اخیر، علی رغم تلاشهای فراوان، بلوطهای چند صد ساله ی زاگرس در آتش جهل عده ای سوختند؛ اما مگر بلوط برای کسی مهم است؟! بلوط فقط یک درخت است و یک میوه با ترکیبی از نشاسته، پروتئین و چند نوع قند! در این بین، عمر […]
برای کوهدشت و آدرینا اینار باران عجیبی بود بارید و با خود مرگ را آورد سیلاب شد ، شهر مرا بلعید یک بغض شد ، یک قصه پر درد آهسته تر باران ، تن این شهر تاول زده ، سوزان و تب دار است می سازد و می سوزد از آتش جان دارد […]
التهاب بلوط های زاگرس منتظرت بودند تمام بلوط های سرزمینم سوخت دست های یاغی ات را ازخواب هایمان کوتاه کن اینجاکودکی رویای چترهای رنگی می بیند ازاشتیاق باریدنت مادری صبحانه ی فردارازیرسرگذاشته ومردی مغرور امن بسترش رادرآغوش کشیده است انتقام التهاب بلوط های زاگرس را ازهُرم نفس های خانه مان نگیر دیرآمدی باران شاعر: […]
داخ ِ گـِرُن مـِنـِم و دشتیو یـِه دَسِ تـَنیا مـِنم وَ خوینه دِل اَژ دل کـَنـِیا چـَملـِم پِر گـِری چوی کاسه ای خوین منـِم و آسـِمون و خـَمِ دُنیا لـَشِ اکبر، گلِ سـُورِشقایق مـِنم و داوولـِی اژ خوین چـِکیا رباب هر وَ گـِری دِل پورَه مـَکـِه مـِنم و کـُورپـَه اِ تـِینی بـِریا زینب خمبارَه اَژ […]
شاعران بختیاری هم برای آدرینا محمدی قربانی خردسال سیل کوهدشت شعر سرودند. (۱) آدرینا ! گل باوینه ی ئسبی پوشم ای پسین تیلت افتو هر خئوروشم مو به دیندای شکرخند تونم ای روله باز بارون صداته برسون ور گوشم شاعر: رهدار (۲) آدرینا،ویده بارون برد گلاله ایگوی خین تو اهر ریسس حلاله! ز […]
آدرینا – که من «رینا» صدایش می کنم – اسطوره ی این شعر است. فرزند خانواده ای که دسته جمعی غرق در خانه شدند. «به روزی بارانی، بارانی نگفته بودیم ببار… اما می بارید… می بارید …» «نو آیلان خانگی» با گریه دارم می نویسم باز باران گرفته کوهدشتم را باران به این بارانی و […]
با احترام… برای خانواده ی محمدی: غم مخور بانو! آب روشنایی است.. و حالا که پریده ای ؛ سهم تان بیش از” آسمانی است که آویختن پرده ای آن را از ما می گیرد…” باید کاری کنی بانو! آدرینا گرسنه است و شوهرت تمام دلش به دست های تو گرم می شود… نکند عهد […]