مرد همیشه تازه/ به بهانه رونمایی از کتاب «اول شاهنامه» ابراهیم بهزاد

دکتر خلیل کاظم نیا*: از همان عصر پاییزی که با کت و شلوارِ مشکی چهار خانه اش وارد کلاس شد، نو بودنش حس می­ شد. حرف­ هایش برای همه ­مان تازگی داشت و شعرهایش به جانمان می نشست. عجیب و غریب هم بود. این را وقتی فهمیدم که  در کلاس سیمرغش پا گذاشتم. “سیمرغ” پنجشنبه­ […]

img_20161106_195430

دکتر خلیل کاظم نیا*: از همان عصر پاییزی که با کت و شلوارِ مشکی چهار خانه اش وارد کلاس شد، نو بودنش حس می­ شد. حرف­ هایش برای همه ­مان تازگی داشت و شعرهایش به جانمان می نشست. عجیب و غریب هم بود. این را وقتی فهمیدم که  در کلاس سیمرغش پا گذاشتم. “سیمرغ” پنجشنبه­ ها عصر در  ساختمان قدیمی کانون برگزار می شد، محفلی با شاگردانی دست­چین­ شده و خارج از عرف مدرسه. در “سیمرغ” از منطق ­الطیر برایمان می­گفت و از سی مرغِ  سیمرغ ساز!

“سیمرغ” چنان آتشی در دل من افروخت که  هفته را فقط به شوق پنجشنبه عصر و  شیرینی شعرهایش می­گذراندم . کار خودش را کرد و شعله عشق در دلم کاشت. از آن روز  اِبی همیشه نو بوده و شگفتی  برانگیز. در نگاهش، شعرش و قلمش این دو ویژگی موج می­زند و البته بعدها که او را بیشتر شناختم  فهمیدم ویژگی سومی نیز در نهادش ریشه دارد و آن شجاعت مثال زدنی وی است. بی شک اگر  شجاع نبود نمی توانست  نام آشنایان تکراری عرصه ادب را به چالش بکشد. “اول شاهنامه” اش پَر است از این سه خصوصیت منحصربه فرد. چاپ و نشر این کتاب قصه ای هشت ساله  دارد. بن بست هایش بسیار بود و ناملایمتی هایش بی شمار، اما یک تنه ماند وکوتاه نیامد تا سرانجام حرفش به کرسی نشست و کتابش متولد شد.

کتابش که آمد قرار بود دوستانش جشنی بگیرند در پایتخت و آخرین اثرش را رونمایی کنند. اِبی اما مخالفت کرد و عطای امکانات مرکز نشینان را به لقایشان بخشید و دوستان را با این پشت پا زدن شگفت زده کرد. آنها که در جریان این جشن ناکام بودند شگفتی شان مضاعف شد، وقتی موافقت اِبی را با جشن تولد کتابش در خانه پدری؛ با همه سادگی و کوچکی اش شنیدند. کسی فکرش را هم نمی کرد جشن رونمایی اِبی اینگونه باشد؛ غیرمتعارف و بحث برانگیز!

اِبی همیشه خاص بوده و کارهایش موافقان و مخالفان جدی خودش را دارد و این تصمیم آخر هم از جنس همان هاست.

اِبی باهوش است و  قطعا” واکنشِ دوقطبیِ مخاطبان را به این تصمیم،پیش بینی کرده و با علم به آن راه خانه پدری در پیش گرفته است.

به عقیده نگارنده تصمیم اِبی با هر نیتی که باشد زیرکانه است این را می شود از سخنران مراسم فهمید. سخنران پرآوازه ای که شهرتش کمترین ارتباط را با کتاب دارد و همین نکته هم سؤال برانگیز شده که سخنران در آن روز چه خواهد گفت و مراسم چه حال و هوایی خواهد داشت؟ آیا کتاب ذبح خواهد شد یا اتفاق دیگری خواهد افتاد؟

فارغ از تمام اتفاقات پیش بینی شده و  نشده ی آن مراسم، تصمیم اِبی از چند جهت قابل تقدیر است:

اول آن که اِبی حق  شاگردی خود را به معلمش (سخنران) ادا می­کند و مراسم رونمایی را بهانه ای کرده برای نکوداشت معلم سال­های دورش. دوم آنکه افراد مختلفی با افکار و گرایش های متفاوت از دوستان و همراهان اِبی هستند و بی تردید در مراسم وی شرکت می کنند. به عبارت بهتر کتابِ  اِبی انگیزه ای شده تا همه آنها به دور از هر زنده باد و مرده باد زیر یک سقف گرد هم آیند و ساعتی به هم اندیشی بگذرانند؛ کاری که تا امروز هیچکس جز اِبی جسارت انجام آن را نداشته است و مهم تر از همه آن که مراسم رونمایی کتاب به خودی خود یک رخداد فرهنگی است و اکنون اِبی تصمیم به انجام این اتفاقِ خوبِ فرهنگی در خانه پدری گرفته است،اتفاقی که سال های سال است خانه پدر رنگ آن را به خود ندیده.

فرای آنچه گفته شد چشمان اِبی گرم است و صمیمی و همین صمیمی اتش باعث شده که من اِبی صدایش کنم نه استاد، نه ابراهیم بهزاد.

 

*پزشک و روزنامه نگار