زبان لکی و رباعی

قالب زیبای رباعی که به گفته ی شمس قیس رازی از ابداعات ذوق عروضی ایرانیان است در طول تاریخ ادبی ایران هماره توفیق تحمل بار احساس و عاطفه و غلیانات شاعران و همچنین میدان ازاحیف اخرم و اخرب عروضی را بردوش کشیده و نمایندگانی در این قالب را تحویل جامعه ی ادبی داده است. این […]

قالب زیبای رباعی که به گفته ی شمس قیس رازی از ابداعات ذوق عروضی ایرانیان است در طول تاریخ ادبی ایران هماره توفیق تحمل بار احساس و عاطفه و غلیانات شاعران و همچنین میدان ازاحیف اخرم و اخرب عروضی را بردوش کشیده و نمایندگانی در این قالب را تحویل جامعه ی ادبی داده است. این قالب زیبا و پرکشش برخلاف دیگر قوالب ادبی دارای ویژگی های خاصی است که باعث شده تا هر سراینده ای وارد این حریم نشودو طبع آزمایی نکند.

یکی از این ویژگیها یی که در هیچیک از دیگر قالبهای شعری وجود ندارد تنوع وزنی آن است به گونه ای که در دوشاخه از ازاحیف عروضی یعنی اخرم و اخرب بیست و چهار وزن را به خود اختصاص داده و هر شاعری مختار است که در هر مصراعی یکی از این اوزان را بیاورد و خود همین آزادی وزنی باعث شده که سرودن رباعی بسیار سخت بنماید هرچند متداول ترین وزن رباعی لاحول ولا قوه الا باالله می باشد. اما سرودن رباعی در زبانهای محلی کاری است که کمتر اتفاق افتاده و در زبان لکی تا آنجا که بنده اطلاع کامل دارم نه تنها در این زبان بلکه در دیگر گویشها کمتر دیده یا اصلا دیده نشده.
نگارنده از سالها پیش – سی و اندی سال پیش قبل – باسرودن رباعی های لکی و آزمودن توانمندی ادبی این زبان ابداعی نوین را مرتکب شده ام و نمونه هایی را به قصد اثبات کار خود و توان زبان لکی برای خوانندگان و ادامه دهندگان این مسیر می آورم امیدوارم توانسته باشم که گامی در این مسیر ادبی و فرهنگی برداشته باشم.

ناز
روژی گه منت دی تو چنین نازت کرد
وه ناز در راز و گلی وازت کرد
اسگه گه مه هاتمو اسیرت بیمه
بی مهر و وفا ارا چه پروازت کرد
ترجمه: روزی که مرادیدی چقدر ناز کردی
و با نازگله مندی هایت را مطرح کردی
حال که من بسویت آمده ام واسیرت شدم
ای بی مهر و وفا چرا رهایم کردیو پروازنمودی

مشداسن
ایل و کرنگه منو و تونه مشداسن
پیغوم تنو و عشق منه مشداسن
اژ بس گه کلک نشون کل دنیایی
هرچی گه توهم بینه پنه مشداسن
ترجمه: می شناسند
اهالی ایل همه من و ترا میشناسند
از پیام تو و دلبستگی های من آگاهند
ازبس که انگشت نمای مردم شده ای
هرچند که خود را پنهان کنی بازهم ترا میشناسند

لاف خم:سیل اندوه
لاف خم تو ایل و کرنگ کل بردی
طلف دل مه اسیر دس خم کردی
خشحاله یکی موئینیه وژ روژی
تقاص هزار و صد دل اژ تو کردی
ترجمه:
سیل اندوهت ایل و دودمان مرا با خودبد
کودک دلم را اسیر دست غم کرد
خوشا بحال کسی که یک روز بتواند
انتقام این دلها را از توبگیرد

اشکفت: غار
تاکی تیه مو سوز زمسو هی رو
ا ویر چنه روژل خومو هی رو
اشکفتی بهه دی گه دیه شوقی نیه
پامو پتیو لاف کیه مو هی رو
ترجمه:
واحسرتا تا کی زمستان و سوز و سرما
روزهای خوبمان فراموش شده اند
شوق و امیدی نمانده غاری برای پناه پیداکن
دریغا پاهامان برهنه و سیل رودخانه در پیش است
شوق
تو شوق منی بوری کم آزارم ده
رسوا تنمو و نهه دیه کم جارم ده
ارتک ایو ئو بیلا زوئونت خوش بو
اسگه تو سزا اطور گناکارم ده
ترجمه:
تو اشتیاق منی کمتر آزارم بده
رسوای تو شده ام کمتر به همه بگو
پیش دیگران بگذار خوش زبانی باش