پدرخوانده و چپ های جوان

رضا بهرامی/ کشکان: این روزها در هر جمع اصلاح طلب گفت و گوها پیرامون جلسه ی مهمی که از قضا شور و هیجان زاید الوصفی به اردوگاه چپ ها تزریق نموده در جریان است. جلسه ی هم اندیشی کاندیداهای بالقوه ی اصلاح طلب کوهدشت با علی اصغر اسفندیارپور! رویدادی که در روزهای گذشته علی رغم […]

IMG_2761

رضا بهرامی/ کشکان:

این روزها در هر جمع اصلاح طلب گفت و گوها پیرامون جلسه ی مهمی که از قضا شور و هیجان زاید الوصفی به اردوگاه چپ ها تزریق نموده در جریان است. جلسه ی هم اندیشی کاندیداهای بالقوه ی اصلاح طلب کوهدشت با علی اصغر اسفندیارپور! رویدادی که در روزهای گذشته علی رغم تایید و تکذیب های فراوان در صدر اخبار شهرستان نشسته و اصلاح طلبانِ اغلب ناکام این سیاسی ترین حوزه انتخابیه ی استان را بار دیگر امیدوار به وحدت نموده است. با این حال باید دید آیا اصلاح طلبانِ پرورش یافته در مکتب اسفندیارپور ساز و کار مورد نظر معلم سال های دورشان برای اتحاد را خواهند پذیرفت؟ آیا نماینده ی کوهدشت در دور دوم مجلس خواهد توانست داعیه داران کاندیداتوری را راضی به تبعیت از نظر زعمای این جریان کند؟ برای واکاوی این مسئله باید نگاهی عمیق به تجربه ای تلخ اما گران سنگ در گذشته انداخت. نگاهی به عمق قریب به یک ربع قرن!

بهار ۷۱ و در آستانه ی انتخابات چهارمین دوره ی مجلس شورای اسلامی، فضای سیاسی شهرستان کوهدشت شرایطی سخت حساس و ملتهب را از سر می گذراند. کشمکش های جنجالی و بی پایان بر سر نتیجه ی انتخابات دور سوم که البته در انتخابات میان دوره ای رنگ خون به خود گرفته و سرانجام عدم حضور نماینده ای از این حوزه ی انتخابیه در پارلمان را موجب شده، گمانه زنی ها پیرامون نتیجه ی این دور از انتخابات را بیش از پیش دست خوش اما و اگرهای دنباله دار نموده است. بالتبعِ وضعیت عمومی شهرستان، هر دو جناح سیاسی عمده ی حاضر در میدان رقابت نیز شرایط ویژه ای را تجربه می کنند. حضور در میدان رقابت بدون چهره های سرشناس حاضر در انتخابات دور قبل!

در این میان اصلاح طلبان امروز یا همان “چپ های خط امامی” دیروز نسبت به رقیب در شرایط بغرنج تری قرار داشته و در یکی از دشوارترین ادوار حیات سیاسی خویش پس از ماجرای انشعاب در “جامعه ی روحانیت مبارز” و شکل گیری “مجمع روحانیون مبارز” به سر می برند. در یک طرف و در بُعد ملی، بسیاری از کاندیداهای سرشناس چپ گرای کشور با مهر رد صلاحیت شورای نگهبان قانون اساسی مواجه شده و امکان رقابت برای تصاحب صندلی های قرمز رنگ بهارستان را از دست داده اند. در طرف دیگر و در سپهر سیاست کوهدشت، پدرخوانده ی جریان چپ در تصمیمی عجیب و سوال برانگیز و با کاندیداتوری از کرمانشاه و کشاندن بسیاری از آرا جناح متبوعش به آن سوی سیمره، عملاً صحنه را مهیّای پیروزی رقیب نموده است. عدم انسجام در اردوگاه چپ ها با ظهور دو نامزد مدعی – دوستی و بازوند – که از قضا هر دو خود را بخت مسلّم راه یابی به بهارستان دانسته و احتمال هرگونه کناره گیری به نفع دیگری را از اساس مردود می دانند، تکمیل شده است. در آن سو اما جناح راست با صحنه گردانی و شیخوخیت شیخ علی قبادی و با اجماع بر روی کاندیدایی جوان و خوش اقبال، می رود تا سند کرسی کوهدشت در چهارمین دوره ی مجلس را به نام خویش بزند. نتیجه نیز البته از پیش مشخص است. پیروزی راستِ منسجم بر چپِ متشتّت!

رویدادهای پیچیده و سریالی منتهی به راه یابی علی امامی راد به مجلس چهارم و نقش اشتباهات فاحش و پی در پی زعمای جناح چپ و در راس آن ها علی اصغر اسفندیارپور در این شکست تاریخی از مواردی است که هنوز و پس از گذشت بیش از بیست سال به درستی مورد نقد و بررسی شفاف قرار نگرفته و حداقل تاکنون پاسخ قانع کننده و روشنی از جانب کنش گران سیاسی چپ در آن برهه به افکار عمومی شهرستان ارائه نشده است. هر چند از توصیه ی اکید مقامات ارشد نظام به “اسفندیارپور” و “قبادی” برای اجتناب از کاندیداتوری در کوهدشت به منظور جلوگیری از وقوع تشنج و تکرار حوادث تلخ دوره ی سوم به عنوان یکی از دلایل اصلی مهاجرت اسفندیارپور به کرمانشاه و کاندیداتوری از آن دیار یاد می شود اما با این حال باید پرسید آیا وی باید تحت هر شرایطی و از هر حوزه ی انتخابیه ی دیگری نامزد می شد؟ آیا اسفندیارپور نمی توانست نقشی مشابه قبادی در ایجاد وحدت و انسجام در میان دست راستی ها را برای جریان چپ ایفا کند؟ آیا بهتر نبود کلیدی ترین چهره ی آن روزهای طیف چپ کوهدشت به جای خالی نمودن عرصه برای رقیب، به مدیریت صحنه پرداخته و با جلوگیری از حضور بیش از یک نامزد از جناح خویش، کاندیدایی هم فکر را روانه ی بهارستان نماید؟ و اصولاً آیا از این ماجرا آن هم در آن برهه ی به غایت حساس و سرنوشت ساز که چپ های خط امامی در اثر رد صلاحیت های گسترده ی شورای نگهبان با کمبود کاندیدا مواجه بوده و بیش از هر زمانی به حضور پررنگ در مجلس نیاز داشتند، نمی توان تمامیت خواهی و البته خودخواهی شخص اسفندیارپور را نتیجه گرفت؟ ناگفته پیداست که راه یابی کاندیدایی چپ گرا از کوهدشت به مجلس در آن دوره تا چه اندازه می توانست در بسط و نهادینه کردن تفکر خط امامی ها در شهرستان موثر باشد که البته با ارتکاب خطاهای استراتژیک راه به جایی نبرد.

هر چند در دور بعد این اسماعیل دوستی بود که توانست جریان چپ کوهدشت در مجلس پنجمِ با اکثریت راست گرا را نمایندگی کند اما این پیروزی موقت را نه به چشم یک قاعده که باید به سان پدیده ای استثنایی بررسی کرد که تا به امروز و در ادوار دیگر هیچ گاه امکان تکرار نیافته است. در این میان نکته ای که به نظر می رسد از دید بسیاری از اصلاح طلبان کوهدشت نادیده مانده و یا به آن توجه ویژه ای مبذول نشده است همانا آنالیز منطقیِ چرایی شکست های پی در پی این طیف در انتخابات ادوار پیشین مجلس شورای اسلامی می باشد. با نگاهی گذرا به نتایج انتخابات مجلس در شهرستان بالاخص در جمهوری دوم به آسانی می توان دریافت در ادواری که اصلاح طلبان در معرفی کاندیدایی واحد ناکام مانده اند، این جناح مقابل بوده که با استفاده از فرصت گران سنگ بوجود آمده نامزد دلخواهش را با فراغ بال روانه ی بهارستان نموده است. به دیگر سخن در ادوار گذشته همواره سرنوشت اصلاح طلبان کوهدشت در درجه ی اول در گرو تصمیمات خودشان بوده است و نه وضعیت اصول گرایان!

تمامی این ناکامی ها البته در حالیست که پس از تجربه ی موفق اجماع اصلاح طلبان بر روی حسن روحانی و راه یابی وی به پاستور در خرداد ماه ۹۲، نگاه جدیدی به مقوله ی ایفای نقش سیاسی در میان کنش گران اصلاح طلب شکل گرفته است. نگاهی که مبتنی بر ضرورت “اجماع” و پرهیز جدی از “چند صدایی” است و در انتخابات ۹۲ در نبود امکان رقابت چهره های شاخص اصلاح طلب حتا دامنه اش به کاندیدایی اصول گرا اما معتدل نیز کشیده شد. نگاهی که درست در مقابل خط مشی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ که چند دستگی آنان و تقدیم کلید کاخ ریاست جمهوری به حریف را در پی داشت، قرار دارد. در واقع این نگرش که خبر از پختگی سیاسی چپ ها می دهد، قائل به مشارکت فعال و حداکثری در انتخابات حتا در صورت عدم حضور کاندیداهای اصلاح طلب و برگزیدن نزدیک ترین نامزد موجود به اصلاح طلبان است. البته با برآمدن دولت تدبیر و امید به نظر می رسد سخت گیری ها نسبت به نامزدهای اصلاح طلب حداقل به غلظت انتخابات دور قبل مجلس دنبال نشود که همین مسئله کار را برای طیف اصلاح طلب در ورود به عرصه ی رقابت با نامزدهای خودی آسان تر نموده و البته بهانه ی لازم را از برخی اصلاح طلبان کوهدشتی برای حمایت از نامزدهای اصول گرا در شهرستان خواهد گرفت.

اکنون و با آغاز رای زنی چپ های کوهدشت برای اجماع، تجربه ی شیرین، ذی قیمت و سراسری اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ نیز پیش پای آنان است. حال کنش گران و حامیان گفتمان اصلاحات باید از بین موارد زیر انتخاب کنند: اجماع بر سر کاندیدایی اصلاح طلب که با توجه به فضای سیاسی کشور سخت محتمل می نماید، روی آوردن به کاندیدایی اجاره ای که کم ترین سنخیتی با تفکر اصلاح طلبی نداشته و بی شک به سان دور قبل بلای جان جبهه ی اصلاحات خواهد شد و یا بی عملی و نظاره ی راه یابی نامزد اصول گرایان به مجلس. در این میان خروجی جلسات هم اندیشی اسفندیارپور و چهره های مطرح اصلاح طلب که شنیده می شود تا رسیدن به کاندیدایی واحد از میان اصلاح طلبان اصیل ادامه خواهد یافت نقش بی بدیلی در این انتخاب ایفا خواهد نمود. باید دید آیا این بار پدرخوانده و چپ های جوان از فرصت طلایی به دست آمده در نتیجه ی حضور تیم اعتدال در پاستور استفاده خواهند کرد یا گفتمان اصلاح طلبی در کوهدشت به سان ادوار قبل باز هم قربانی سهم خواهی برخی افراد منتسب به این جریان خواهد شد؟