به مناسبت روز خبرنگار درج شد :

زندگینامه و فرازی از وصیت نامه خبرنگار شهید محمود صارمی

به‌ پیشنهاد معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و تایید کارگروه نام‌گذاری روزهای شورای فرهنگ عمومی، ۱۷ مرداد به‌عنوان «روز خبرنگار – سالروز شهادت شهید محمود صارمی» در تقویم رسمی کشور ثبت شد.

 

گزارش کشکان نیوز به زندگینامه  شخصی می پردازد که  روز شهادتش به عنوان روز خبرنگار در  تقویم رسمی کشور ثبت شده است.

 

۱۷ مرداد ۱۳۷۷، محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی مستقر در مزار شریف افغانستان، به همراه ۸ نفر از کارکنان سرکنسولگری ایران در این شهر توسط عوامل گروه طالبان به شهادت رسیدند.

نام :محمود
نام خانوادگى :صارمى
نام پدر :محمدرضا
تاریخ‌تولد :۱۳۴۷
ش.ش :۱۸۷۳
محل‌صدورشناسنامه :بروجرد
تاریخ شهادت :۱۷/۰۵/۷۷
نوع حادثه :سایرحوادث
شرح حادثه :توسط عوامل‌استکباردرخارج‌ازکشور
استان :بنیادشهید استان‌تهران
شهر :اداره‌بنیادشهیدمنطقه‌۶(راه‌آهن)

 

محمود صارمی در سال ۱۳۴۷ در در روستای چهاربره شهرستان بروجرد از توابع استان لرستان متولد شد. از آن جایی که خانواده به کار کشاورزی مشغول بودند و پدر خانواده گاه‌وبیگاه برای یافتن کار راهی کشور کویت می‌شد پس لازم بود کودکان از همان سال‌های نخستین زندگی دوشادوش خانواده مشغول به کار شوند، و محمود هم از این قاعده مستثنی نبود. دوره ابتدایی را در همان روستا به پایان رساند و برا ی ادامه تحصیل روانه شهر بروجرد شد و در منزل خواهرش سکونت نمود. پس از شر کت در کنکور سراسری و پذیرفته شدن در رشته جغرافیا به تهران مهاجرت کرد. خانواده محمود هم به شهر مهاجرت کردند و بعد از گذراندن چند ترم از طریق بسیج دانشجویی دانشگاه تهران راهی جبهه‌های نبرد شد و مدت ۱۷ ماه را در آن جا گذراند. مجدداً به دانشگاه بازگشت و به ادامه تحصیل پرداخت. محمود در سال ۱۳۷۰ مشغول به همکاری با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران گردید. در سال ۱۳۷۱ در حالی که به تحصیلات خود در مقطع کارشناسی ارشد ادامه می‌داد، ازدواج نمود. در تاریخ ۱۳۷۵ به عنوان مسؤول دفتر خبر گزاری جمهوری اسلامی در مزار شریف افعانستان انتخاب شد و دو سال بعد در تاریخ ۱۳۷۷/۱۷/۵ در شهر مزار شریف به دست گروه طالبان به شهادت رسید

شهادت

۱۷ مرداد ۱۳۷۷، محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی مستقر در مزار شریف افغانستان، به همراه ۸ نفر از کارکنان سرکنسولگری ایران در این شهر توسط عوامل گروه طالبان به شهادت رسیدند. این ۹نفر عبارت بودند از:
۱ـ ناصر ریگی سرپرست
۲ـ مجید نوری تبارکی مسئول امور مالی
۳ـ محمدناصر ناصری کارشناس امور فرهنگی
۴ـ کریم حیدریان کارشناس امور کنسولی
۵ـ محمدعلی قیاسی کارشناس امور کنسولی
۶ـ رشید پاریاوفلاح کارشناس امور کنسولی
۷ـ نورالله نوروزی کارشناس امور کنسولی
۸ـ حیدرعلی باقری کارمند فنی
۹ـ محمودصارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی

تا مدتها از سرنوشت این ۹ نفر گزارشی منتشر نشد، تا این که اجساد آنان در یک گور جمعی در خرابه‌های پشت کنسولگری به دست آمد. پیکر آنان ۲۲ شهریور ۱۳۷۷ به تهران منتقل شد و به خاک سپرده شد.
آخرین پیام مخابره شده از شهید محمود صارمی: «مزار شریف سقوط کرد. هفدهم مرداد ماه ۱۳۷۷، اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروهطالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند. خبر فوری، فوری .مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عده‌ای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده می‌شوند به من بگویید که چه وظیفه‌ای …»

گفت و گو با همسر شهید صارمی به مناسبت ۱۷ مرداد روخدیجه روزبهانی همسر شهید صارمی می گوید: بامداد ۱۷ مرداد سال ۱۳۷۷ که محمود از مزار شریف با من تماس گرفت، صدای زنجیر تانک ها را در شهر شنیدم، در تماس بعدی که ۴۵ دقیقه قبل از حادثه بود، صدای انفجارها در شهر کاملا واضح اما او مانند همیشه آرام بود.

خبرنگار

محمود صارمی هفتم خرداد سال ۱۳۴۷در بروجرد به دنیا آمد و ۱۷ مرداد سال ۱۳۷۷ در مزار شریف همراه با ۱۰ دیپلمات ایرانی به شهادت رسید.
شهید صارمی در بحبوحه جنگ داخلی افغانستان و قدرت گیری طالبان به عنوان مامور به دفتر ایرنا در کابل اعزام شد اما مدتی بعد به دلیل پیشروی طالبان این دفتر تعطیل و وی مجبور به حضور در کنسولگری ایران در مزار شریف شد و از همانجا اخبار خود را تهیه و مخابره می کرد.
فاجعه روز ۱۷ مرداد سال ۱۳۷۷ با همه ابعاد پیدا و پنهانش، یک دستاورد بزرگ داشت و آن اینکه قدر و منزلت حرفه خبرنگاری را برای همگان روشن کرد و اینکه خبرنگار متعهد برای بیان حقیقت با جان خود معامله می کند

خبرنگار گروه فرهنگی ایرنا به بهانه فرارسیدن ۱۷ مرداد ماه روز خبرنگار و سالروز شهادت محمود صارمی با خدیجه روزبهانی همسر وی به گفت وگو پرداخته که مشروح آن در پی می آید:

–  شهید صارمی در سی سالگی و جوانی شهید شد، چند سال با شما زندگی کرد؟
– روزبهانی: شش سال با هم زندگی کردیم که از این مدت دو سال را در افغانستان بود؛ ۲۶ دی سال ۷۵ اولین بار رفت افغانستان تیر ماه سال بعد برگشت و در این مدت عموما شش ماه یکبار به ما سر می زد.

–  زمان ازدواج شما شهید صارمی دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی بود، خبرنگار چه حوزه ای بود؟
– روزبهانی: تا جایی که می دانم در حوزه اخبار خارجی بود؛ زمان ازدواج در سال ۱۳۷۱، نزدیک دو سال شیفت شب بود، چون هم درس می خواند و هم با چند شرکت مهندسی به عنوان مشاور کار می کرد. دانشجوی جغرافیای انسانی با گرایش شهرسازی بود و از نوجوانی هم عادت داشت روی پای خود بایستد و به دلیل اینکه می خواست کار کند در شیفت شب ایرنا کار بود. بعد از پایان تحصیلات به شیفت بعداز ظهر منتقل شد اما باز هم در اخبار خارجی بود.

– پس به این دلیل ماموریت افغانستان را پذیرفت؟
– روزبهانی: بله و البته علاقه مند بود. در آن زمان هر دو دانشجو بودیم و ضمن اینکه محمود خیلی شغل خود را دوست داشت و خیلی خوب و با دقت کار می کرد و حتی وقتی پرسیدم چرا علاقه داری به موقعیت جنگی بروی، می گفت هر چقدر هم که خبرنگار توانمند باشد، وقتی در محدودیت ها و شرایطی قرار می گیرد که باید تصمیم بگیری شرایط فرق می کند با وقتی در مرکز نشسته و در شهر ماموریت می رود و گزارش تهیه می کند.

–  چرا شهید صارمی اینقدر به حرفه خبرنگاری علاقه داشت، حتی به خاطر رشته تحصیلی می توانست در شغل دیگری فعال باشد در این زمینه کار کند؟
– روزبهانی: کار خبری جذابیت زیادی دارد. با اینکه ۱۸ سال از ۱۷ مرداد سال ۷۷ گذشته اما در این مدت اطلاعات مردم نسبت به کار خبری بیشتر شده است چون روزی به نام خبرنگار هست و به موضوع خبرنگار پرداخته می شود و اطلاعات مردم بیشتر شده است؛ باز هم این شغل جذابیت های زیادی دارد و در کنار این جذابیت سختی های خود را دارد. محمود آدمی بود که به دنبال تازگی ها بود و با ویژگی که او داشت این جذابیت افزون می شد و در خبر دسترسی به تازه ها بیشتر است.

–  با حرفه خبرنگاری او مخالف نبودید؟
– روزبهانی: نه، آن زمان اطلاع زیادی از کار خبرنگاری نداشتم اما پرستیژ کار خبرنگاری زیاد است و کار قشنگی است و اعتقاد دارم آدم ها باید چیزی را که دوست دارند باید داشته باشند و طبیعی بود بپذیرم زیرا با علم به اینکه می دانستم چه شغلی دارد با او ازدواج کردم.

– : در مورد ماموریت افغانستان چطور؟ موافق بودید؟
– روزبهانی: نه، مخالف بودم. حتی پدر و مادرش که معمولا در این امور دخالت نمی کردند با او صحبت کردند که این ماموریت را نرو و یا از خبرگزاری بیا بیرون… . پدرم هم پیشنهاد داد که از ما بیشتر حمایت می کند اما محمود گفت اینها بخشی از مشکل است.

چون افراد که به ماموریت می روند به حق ماموریت هم فکر می کنند اما با همه اینها به ماموریت علاقه داشت، خودش مایل بود و فکر کنم درخواست رفتن را داشت.

–  در مورد شهادت او توضیح دهید؟ همان روز مطلع شدید؟
– روزبهانی: همان روز ۱۷ مرداد سال ۱۳۷۷ ساعت ۱۰:۴۵ با هم با تلفنی صحبت می کردیم؛ ضمن اینکه ساعت یک و نیم بامداد هم صحبت کرده بودیم. برای صحبت کردن باید منتظر می شدیم تا شرایط فراهم می شد؛ گاهی روزانه یکی دو بار صحبت می کردیم یا هفته ای ۵ یا ۶ بار، بستگی به شرایط داشت از نظر کاری و امکانات تلفن و برق و … .
در تماس تلفنی ساعت یک و نیم بامداد آن روز به من گفت: صدای انفجارها را می شنوی؟ اینقدر نزدیک شدند. در حالیکه با دهنش صدای انفجار در می آورد… اما بعد گفت نه واقعا گوش کن و گوشی را طوری گرفت که من صدای جیر جیر زنجیر تانک ها را شنیدم… گفت طالبان وارد شهر شده اما پیشتر از این هم سابقه داشته که طالبان وارد شهر شده اند و اتفاق خاصی انشاالله رخ نمی دهد و ما هم آنقدر نگران نشدیم.

– طالبان یعنی قبلا هم وارد شهر شده بود؟
– روزبهانی: بله و حتی پیش آمده بود که شهید صارمی به عنوان خبرنگار به منطقه ای می رفت که طالبان هم بودند؛ اما مشکل خاصی پیش نمی آمد.

– پس چطور در این روز چنین اتفاقی افتاد؟
– روزبهانی: هنوز نمی دانیم آیا واقعا کسانی که دنبال کشتن این افراد بودند، طالبان بودند، خودشان می گفتند سپاه صحابه پاکستان بوده اند. این سئوال را بارها پرسیده ام. می پذیرم که منافع ملی ایران ایجاب می کرده محمود در افغانستان باشد و خودش هم پای فرار به عقب نداشته است، اما حق طبیعی خانواده های آنهاست که بدانند چه کسی باعث و بانی این فاجعه بوده است. ۱۸ سال گذشته و سه دولت هم عوض شده و موضع هر سه دولت یکی بوده است.

حتی دو سال قبل از عباس عراقچی معاون حقوقی و امور بین الملل وزیر امور خارجه هم درخواست خودم را مطرح کردم که خانواده ها می خواهند بدانند چه کسانی عوامل این اتفاق بوده اند و من فکر می کنم برای دولت ایران باید مهم باشد، عوامل و دولت شما کشته شده اند و به خاک ایران تعدی شده است و قدم دوم دیه این افراد گرفته شود چه اشکالی دارد؟ من این دو خواسته را همیشه داشته ام… با مسئولان وزارت خارجه، روسای مختلف مجلس، نمایندگان مجلس دیدار کرده و از هر سه دولت خواسته ام را مطرح کردم ولی هنوز پاسخی نگرفته ام .

–  بعد از این اتفاق خبر منتشر شد و می دانستید آنها کشته شده اند؟
روزبهانی: بعد از ۱۷ مرداد ۱۹ روز طول کشید تا بفهمیم این افراد کشته شده اند و حتی اخباری می آمد که آنها را در یک ون با شیشه های دودی به زندانی در شهر قندهار برده اند. بعد از ۱۹ روز تصور می کنم عصر جمعه ای بود که خبر دادند و ۱۹ روز بعد هم پیکرهای این افراد وارد فرودگاه مهرآباد شد. چون در این ۱۹ روز می گفتند گروه حقیقت یابی خواهد رفت اما در نهایت هم نفهمیدم این گروه رفت یا نه، اما در نهایت گفتند چون بعد از شهادت چندبار اجساد را نبش قبر و جابجا کرده اند یافتن پیکرهای آنها طول کشید.

–  و بعد از آن روز ۱۷ مرداد روز خبرنگار شد؟
– روزبهانی: بعد از آن در شورای عالی انقلاب فرهنگی طرح نامیدن ۱۷ مرداد به نام روز خبرنگار به یاد شهید صارمی و به دلیل مظلومیت و نحوه شهادت و اینکه در شرایط خاص سلامتی در محل ماموریت خود ماندند، تصویب شد.

–  فکر کنم قبل از آن آپاندیس عمل کرده بودند؟
– روزبهانی: بله گویا چند روزی دل درد شدید داشتند و دوستان او جراح و دکتر بیهوشی ایرانی پیدا می کنند و در بیمارستانی تقریبا مخروبه و با امکانات بسیار محدود عمل می شود و بعد چون در شرایط مناسبی نبوده به دلیل ترس از عفونت بیمارستانی با هواپیمای باری به ایران منتقل شد و حدود ۱۰ روزی ایران بود.

–  این عمل چند روز قبل از حادثه ۱۷ مرداد بود؟
– روزبهانی: ۱۰ روز قبل ، همیشه فکر می کنم عمل آپاندیس برای این بود که بتواند بیاید او را ببینم.

–  بیشتر از خصوصیات شهید صارمی بگویید؟
– روزبهانی: آدم کنجکاو و بی نهایت ریزبینی بود و بعد از چند بار صحبت کردن با فرد می توانست ریز رفتار او را تشخیص دهد و بسیار مسئولیت پذیر بود و به نظرم باید خبرنگار این خصوصیات را داشته باشد یعنی ریزبین و مسئولیت پذیر باشد وقتی کاری را به او محول می کردند انجام می داد و همین مسئولیت پذیری در نحوه شهادتش هم مشخص بود.

– : در زندگی شخصی چطور؟
– روزبهانی: در زندگی شخصی هم غیر از عصبانیت همه خصوصیاتش خوب بود. ولی چون خود را می شناخت به من می گفت وقتی من عصبانی می شوم، ۱۰ دقیقه فرصت بده و بعد از آن من هرچه بگویی می پذیرم. ضمن اینکه یک دوست خوب بود.

مثل بقیه زن و شوهرها جروبحث داشتیم. ولی در عالم دوستی دعوا نمی کردیم. وقتی زن و شوهر دوست باشند ممکن است بین آنها در مورد امور مربوط به خانواده دعوا باشد اما هر موضوعی به خود دو نفر مستقیم ربط دارد، ما اینطور بودیم، اگر موضوعی فراتر از خود ما می رفت اینقدر دوست نبودیم و رفتار زن و شوهر را داشتیم و شاید بحث هم می کردیم ولی در مورد همه چیز و از هر دری با هم صحبت می کردیم.

– شما برای پیگیری این ماجرا به جایی هم سفر کردید؟
– روزبهانی: نه به شدت درگیر بزرگ کردن پسرم بود که رسیدگی تمام وقت می خواست و دوم اینکه برادر همسرم به جد این موضوع را دنبال می کرد و ضرورتی نمی دیدم که شخصا پیگیری کنم، فکر می کنم اکنون وقت خوبی برای پیگیری این موضوع است.

– پیگیری های برادر شهید صارمی به کجا رسیده است؟
– روزبهانی: هیچ جا… حتی به افغانستان رفت و با نیروهای محلی کنسولگری و دفتر خبرگزاری دیدار کرد و حتی با کسانی که به ایران می آمدند و می شد اطلاعاتی از آنها گرفت، صحبت می کرد ولی به جایی نرسید و به طور کلی فکر می کنم در این مسائل نمی شود به صورت فردی وارد شد.

–  شما از چه سالی خبرنگاری را آغاز کردید؟
روزبهانی: از سال ۸۰ که وارد خبرگزاری ایرنا شدم.

– چقدر شیوه کار کردن شما شبیه شهید صارمی است؟
– روزبهانی: مدل کارکردن محمود تمرکز شدید روی کار بود؛ اما من تمرکز بالایی ندارم با تمام دقت و ریزه کاری های ضروری کار را انجام می داد. حتی بخشی از خبرهایش را دیدم برای ۱۸ سال قبل است رسم الخط بسیار خوبی داشته است.

–  فیلمی از این حادثه ساخته شده به نام «مزار شریف» آیا با شما در باره این فیلم مشورت شد؟
– روزبهانی: اصلا به هیچوجه، البته خود آقای برزیده می گوید سال ۷۷ یا ۷۸ منزل شما آمده ام و با شما صحبت کرد ام اما من اصلا یادم نمی آید و دو سه سال اول بعد از شهادت محمود را اصلا به یاد نمی آورم. ولی اگر هم آمده است در حد گپ و گفت معمولی بوده است. بعضی از صحنه های فیلم صحنه هایی است که پیش از این محمود برای من تعریف کرده بود. از آقای برزیده برای ساخت فیلم تشکر کردم و باز هم به خاطر ساخت این فیلم تشکر می کنم اما جای کار زیاد هست، اولا در فیلم مشخص نیست عوامل این حادثه چه کسانی بودند ولی در به تصویر کشیدن صحنه هایی از وضعیت کنسولگری ایران بد نبوده است و به او گفتم زندگی محمود را احساس کردم. اما خوب پرداخته نشده بود که این افراد کی بودند، با چه هدفی به افغانستان رفته بودند و چه می خواستند بکنند و چرا آنجا رفته بودند. نمی دانم یک خبرنگار وقتی در موقعیت دشواری قرار می گیرد دایره وظایف تو تا چه حد است، این موضوع باید برای مخاطب روشن شود و احساس کردم پاسخی نداد و چهره های کسانی را که شهید شده بودند به خوبی معرفی نکرده بود و با این افراد آشنا نمی شویم و نمی دانیم چه کسی چه وظیفه ای دارد اما در مجموع خوب است.

– : عکس یا دست نوشته ای از شهید صارمی دارید که بخواهید منتشر کنید؟
– روزبهانی: عکس یا یادداشتی از او ندارم، حتی آخرین باری که ایران بود گفت تمام هدف من این است که بروم، آرشیو، دوربین و وسایلم را بیاورم. محمود فرصتی برای نوشتن کتاب نداشت از دبیرستان مستقیم وارد دانشگاه شد و در حوزه خود بسیار فعال و کاری بود. وسایلش در دفتر افغانستان هم هیچکدام پیدا نشد. تنها چیزی که مانده نامه هایی است که شخصی برای من نوشته و با مسافرها گاهی می فرستاد و بخشی هم اخبار اوست که بسیار منظم آرشیو شده است و نامه هایی که به سازمان فرستاده بود اما می دانم در افغانستان عکس زیاد گرفته اما او هرگز پیدا نشد.

فرازی از وصیتنامه
بسمه تعالی ای برادران و خواهران جهادگر خطاهای من گنه کار روسیاه را که باعث رنجش شما شده ببخشید تا خدای بزرگ از من راضی شود. ای خدا مرا که در اثر غرور و خودپرستی گناه می‌کنم ببخش زیرا این بدن ضعیف من توانایی تحمل آتش جهنم را ندارد و خدایا مرا جزء توبه کاران واقعی قرار بده.

 

تحریریه کشکان نام و یاد خاطر شهیدان آوینی،صارمی،خزایی و …گرامی میدارد و برای دیگر همکاران در عرصه خبر و رسانه، توفیق و عاقبت بخیری را از خداوند متعال مسئلت می نماید.

انتهای پیام//.