الناز الماسی؛ شاعر تصاویر زیبا و داستان مکافات بازی شهریار هدایتی  

‍ آغاز سال ۱۳۹۹ هم‌زمان بود با سایه ی سنگین کرونا و قرنطینه در جهان! روزهای متمادی ماندن در منزل و مکان های بسته، برای ما ایرانیان که در ایام عید باستانی علاوه بر دید و بازدید به طبیعت پناهنده می شویم -بسیار سخت گران آمده است. اما پس از بازگشایی نسبی و رعایت “فاصله […]

آغاز سال ۱۳۹۹ هم‌زمان بود با سایه ی سنگین کرونا و قرنطینه در جهان! روزهای متمادی ماندن در منزل و مکان های بسته، برای ما ایرانیان که در ایام عید باستانی علاوه بر دید و بازدید به طبیعت پناهنده می شویم -بسیار سخت گران آمده است.

اما پس از بازگشایی نسبی و رعایت “فاصله گذاری هوشمند” حداقل در سطح ادبیات ملی اتفاق جالبی رخ داده است و آن انتشار کتاب (مکافات بازی) بود که در کمتر از سه روز به چاپ مجدد دست یافت!

همین اندازه خود می تواند مایه ی شگفتی باشد. فروش باورنکردنی این داستان در ایام تعطیلی نسبی!

به همین مناسبت گفتگویی با یکی از نویسندگان این کتاب -سرکار خانم “الناز الماسی” ترتیب دادم!

الناز الماسی، بازیگر، طراح، گرافیست، عکاس، دکلماتور، نقاش و کارگردانی است که سال های گذشته کارهای متعددی از جمله نمایشگاه های متعدد نقاشی و عکاسی وی در گالری های معروف کشور برگزار گردید.

تذکر: این مصاحبه به علت شرایط قرنطینه به روش مکاتبه ای انجام شده است.

★ نوسیندگی چه مزه ای دارد؟ به خصوص وقتی با استاد سخت گیر و صاحب سبکی چون “شهریار هدایتی” همکار می شوید؟

—واقعاً تجربه ی بی نظیر، زیبا و البته استرس زایی است که ۲۴ ساعت شبانه روز شما را درگیر می کند! کار کردن در کنار استاد هدایتی مجبورتان می کند که همیشه درگیر مفاهیم، داده ها و نظریه ها هستید. این کتاب پر از مفاهیم فیزیکی چون: کوارک، امگا، لاندا و….است.
همچنین مفاهیم بسیار سنگین روانشناسی و فلسفی و جامعه شناسی است… من عاشق تک تک لحظات و تجربه های این کار بودم و هستم…

★ دنیای این کتاب پر از تصاویر مختلف است، اما تمام داستان ها مانند سریال “هیچکاک تقدیم می کند” به فاجعه ختم می شود. شما در تمام کارهای قبلی‌تان تصاویری زیبا و سرشار از زندگی ارائه دادید-آیا در اثر جدیدتان-کتاب مکافات بازی-شما تحت تاثیر استاد هدایتی، نگاهی سیاه پیدا کرده اید؟!

—این کتاب روایت گر چند دهه در ایران است! کشوری که جنگ و تحریم های متعدد و حوادث طبیعی متعدد زلزله و سیل را پشت سر گذاشته است و از آنجا که کار هنرمند بازنمایی روزگار و جامعه خویش است، پس طبیعی است که اندکی این داستان تلخ باشد!
اما استاد نگاهی تیزبین و موشکاف و در عین حال کلان نگر دارند و یکی از علت های استقبال فوق العاده از چاپ اول و اتمام آن همین نگاه شناخته شده ی استاد می باشد! در ضمن که بنده چندین نمایشگاه عکاسی با موضوع کودکان کار و مسائل اجتماعی برگزار کرده ام و چند تابلوی نقاشی در باب مسائل اجتماعی زنان برپا نمودم.

★ در حین مطالعه این داستان همواره از خودم می پرسیدم چرا بخش مهمی از داستان در ریگزار “ریگ جن” سمنان اتفاق می افتد؟مثلاً چرا در کویر شهداد اتفاق نیفتاده است؟

—راستش این سوال خودم هم بود ،یکبار جرات کردم و از استاد پرسیدم، ایشان گفتند: چون بخش عمده ای از وقایع داستانی در خلال سال های ریاست جمهوری آقای “احمدی نژاد” و آقای “روحانی” اتفاق می افتد و از آنجا که هر دوی آنان از استان سمنان هستند، “بیابان ریگ جن” استعاره ای از این اتفاق می باشد!

★ به عنوان سوال پایانی، اصولاً در داستان نویسی چگونه می شود دو یا چند نویسنده با هم کار کنند و داستان واحدی بنویسند؟

—خب در حقیقت استاد طرح کلی داستان را با من مطرح کردند و از من خواستند تا اطلاعات مورد نیاز را جستجو کنم و در طی چند هفته به جمعبندی رسیدیم که چه مفاهیم اجتماعی، روانشناسی و فلسفی و سیاسی را در چه قالبی بیان نماییم. البته بنده بیشتر نقش دستیار را در این پروژه داشتم و این موجب افتخار من می‌باشد. در هر صورت این کتاب برایندی است از گفتمان دیالکتیکی من و استاد هدایتی!