بررسی روانشناختی خودداری از کمک به دختر دانشجوی گرفتار در سیل خرم آباد

یاسر بهرامی: اگر کمی تامل کنیم و بیرون از خودمان بیاستیم شاید بهتر بتوانیم به موضوعات و مسائلی که هر دم ما را در بر می گیرند، نگاه کنیم. در مورد مسائل انسانی ناگزیر این نوع رفتار و اندیشه باید انجام گیرد؛ وگرنه، در مورد مسائل طبیعی و یا به عبارتی فیزیکی که فارغ از […]

unnamed-300x284

یاسر بهرامی: اگر کمی تامل کنیم و بیرون از خودمان بیاستیم شاید بهتر بتوانیم به موضوعات و مسائلی که هر دم ما را در بر می گیرند، نگاه کنیم. در مورد مسائل انسانی ناگزیر این نوع رفتار و اندیشه باید انجام گیرد؛ وگرنه، در مورد مسائل طبیعی و یا به عبارتی فیزیکی که فارغ از اراده ما رخ می دهند این کار شدنی نیست؛ چون ما عملاً بیرون از آن موضوعات و اتفاقات بسر می بریم.

لذا آنچه که مهم است این است که در مورد مسائل انسانی و آن هم مسائلی که موضوعاتی در مورد خودمان هستند، بیرون از دایره متلاطم و گردون کننده حوادث بیاستیم و خود و ما را بنگریم. در واقع ما اینجا خود را موضوع شناسایی قرار می دهیم؛ به همان سان که در مورد آنها (کسانی که در گروهی غیر از گروه ما قرار دارند) نظر می دهیم و قضاوت می کنیم. این کار مزیت و کارکرد مهمی‌ دارد چرا که، به جای اینکه ما یک عامل و یکی از شرایط را ببینیم، یک انگیزه و طرح را ببینیم و شاید در طیفی از عوامل گم شویم، بتوانیم موضوعات را در کلیت‌شان یعنی در جامعیت و تامیت‌شان بنگریم. این امر، نه تنها به تخصص و مهارت نیاز دارد، یعنی؛ ما باید بدانیم که چه چیز را می نگریم و معنای آن را درک کنیم تا تفسیری مناسب از آن دهیم بلکه نگریستن از بیرون نیازمند ملاحظاتی اخلاقی هم هست یعنی، ما نیازمند این هستیم که خود را نیز محل قضاوت اخلاقی قرار دهیم.

این دیدگاه همان ‌طور که گفتیم در مورد مسائل انسانی معنا دارد و نیازمند تکاپوی از سنخ بالا است و لذا ما در مورد مسائل طبیعی به طور خودبه خودی و بالاجبار بیرون از موضوعات هستیم.

مسئله بسیار مهمی که ما را با چالش روبرو می‌کند و بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد این است که مسائل انسانی که همه ی مسائل روانی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، تمدنی، تاریخی و … را در بر می‌گیرد، مسائلی چند وجهی، چند عاملی، تا حدی غیر قابل پیش بینی و به عبارتی بسیار غیر قابل تعین هستند. بنابراین، مسائل انسانی همواره پییچیده تر از آنند که بتوانیم با ذکر یک عامل و آن هم یک عامل سطحی به شرحی درست از آنها دست یابیم. از طرفی نباید از یاد برد که همیشه مسائل انسانی خود را در زمان وقوع نشان می دهند ولی، ریشه های این مسائل به شدت نا مرئی و در لایه های زیرین این مسائل هستند پس باید با احتیاط و در صورت امکان با استفاده از پژوهش در مورد آنها صحبت کرد.

اهمیت پی بردن به این پیچیدگی نه تنها در تحلیل ما در مورد موضوعات‌مان کارگشاست و می توانیم تفسیر مناسبی از آنها داشته باشیم بلکه اهمیت چنین تفسیر مناسبی زمانی بیشتر احساس می شود و موثر واقع می شود که در آن امر تصمیم گیرنده نیز باشیم.

به اندازه‌ای بینش و اندوخته ی معرفتی در ذهن ما به مسائل انسانی شکل می‌دهند که همان مسائل به ذهن ما و دنیای اطراف ما شکل می‌‍دهند. این مسئله از این جهت با اهمیت است که باید دانش مناسبی در مورد مسائل داشت تا در مورد آن نظر داد. شما بچه‌ای را در نظر بگیرد که در یک خیابان یا کوچه بازی می‌کند، همین بچه ممکن است سنگی بردارد و در جهتی پرتاب کند، سنگ مذکور، ممکن است در مسیری که نیرو بر آن وارد شده است به ماشینی که از آن محل عبور می‌شود برخورد کند. راننده در مثال بالا ممکن است ناراحت شود و از ماشین پیاده شود و علت کار پسر بچه را جویا شود(البته در یک حالت خوشبینانه چون همان راننده ممکن است پسر بچه را کتک هم بزند). پسر بچه ممکن است و فرض کنید که این جواب را بدهد که ماشین به سنگ من خورده است و نه اینکه سنگ به ماشین. او این جواب را می‌دهد و از نظرش بسیار منطقی است در حالی که نزد راننده که در مورد ارادی بودن پرتاب سنگ و همچنین از بایدها و نبایدهای زندگی شهری آگاه است(ما این را فرض می گیریم) این امر قابل پذیرش نیست و ممکن است به او توضیح دهد که کارش و پیامد کار آن پسر بچه چقدر ممکن است خطر آفرین باشد. و این در حالی است که آن پسر بچه توضیح و تفسیرش از ماجرا را موجه می دانست و دقیقا هم آنطور فکر می کرد. از مثال بالا بر می‌آید که ما باید در مورد موضوعات نظری توأم با سطحی از دانش را ارائه کنیم.

چند ماه پیش در یک واقعه ی دلخراش، یک دختر دانشجو در جریان باران سیل‌آسای خرم‌آباد جان سپرد. شاید همه ما آن را فراموش کرده باشیم ولی این واقعه بسیار دلخراش بود چون یک نفر از داخل اتوبوس از این صحنه فیلم گرفته بود و تجربه ای زنده بود. این فیلم به سرعت در شبکه‌های مجازی پخش شد و بسیاری را نارحت کرد(هر چند که لحن و بیان کلماتی از جانب فیلم بردار صحنه بسیار زننده بود). در سایت‌های مختلف، اخبارهای تلویزیونی و مردم عادی تفسیرهای مختلفی ابراز شد. شاید این تفسیرها را بتوان در چند مقوله دسته بندی نمود؛ یکم، تفسیرهای کلی گویانه که مسئله را به این گونه تبیین می‌کردند که مسئولین بلندپایه استانی و کشوری مقصراند؛ دوم، تفسیرهایی که زیرساخت‌های شهری را و به خصوص کانال ها و پل ها را غیر استاندارد می دانست و سوم، تفسیری که خود دختر متوفی و مردی که روبروی او برای کمک وایستاده بود را مقصر می دانستند.

به نظر می‌رسد همه ی عوامل مذکور سهمی در تبیین این موضوع داشته باشند. اما عاملی که بسیار تعیین کننده است و چون یک امر تاریخی و اخلاقی است بیشتر نادیده گرفته می شود، کراهت آن مرد در دست دادن یا گرفتن دختر مذکور است. حتی دختری هم که در پشت سر دختر متوفی هست از کمک به او خودداری می کند. این بی تفاوتی نسبت به دیگران و رفتار آن مرد در آن صحنه نمایانگر دیدگاهی است که همواره زن را از مرد جدا می‌سازد. اینکه نزد دیگرانی که ما را نمی‌شناسند و از ما دوراند و اما فشار نامرئی آنها به گونه‌ایست که ما را همچون زندانی ای مصلوب خود می‌سازد، امری است که به وضوح دیده می شود. شاید اگر آن مرد با ترس کمتری از دیگران و تابوهای بین زن و مرد آن دختر را می گرفت اکنون دختر متوفی سرکلاس درس بود و وجدان همه ما از مردن او جریحه دار نمی‌شد. ما بجای اینکه آن پسر را به دادگاه احضار کنیم شاید بهتر باشد ارزش‌هایمان را احضار کنیم.