گفتار شالودهشکن
بهروز مهدیزاده*: هر اتفاق نورستهای در حوزه ادبیات، بستری است برای تضارب افکاری که از منطق سربهراهی و بده بستان گریزانند. از سویی، همین پدیدههای تازه، گاه از متن دیدگاههایی به ظاهر جزمی و مستحکم سر برمیآورند و تا فواصل زمانی ناشناختهای از سوی برخی سهلانگاران، به هیات نوشتاری نامشروع و طاغی به چشم میآیند، […]
بهروز مهدیزاده*: هر اتفاق نورستهای در حوزه ادبیات، بستری است برای تضارب افکاری که از منطق سربهراهی و بده بستان گریزانند. از سویی، همین پدیدههای تازه، گاه از متن دیدگاههایی به ظاهر جزمی و مستحکم سر برمیآورند و تا فواصل زمانی ناشناختهای از سوی برخی سهلانگاران، به هیات نوشتاری نامشروع و طاغی به چشم میآیند، حال آنکه توان واقعی این نوع نوشتهها را بایستی در گردنههای آینده و ذهنیت نسلهای بیتعصب دنبال کرد.
ابراهیم بهزاد با بضاعت کمنظیرش در حوزه نقد و بیکمترین مجال آکادمیک، داعیهدار حرفهای سربلندی است که شالوده شاهنامهپژوهی را به چالش جدی میکشاند. این نویسنده با تکیه بر مستنداتی مغفول، پیکره خوشترکیب دیدگاهها و چهرههای شاهنامهشناس را چنان مخدوش میبیند که با قاطعیت فریاد برمیآورد: «عالمی دیگر بباید ساخت وز نو….» کار بیپایان بهزاد با انگشتنگاری شاهنامهپژوهانی آغاز میشود که به نظر ایشان جز با تاراج میراث دیگران و زیر بغل زدن کلیشه و استنساخی از نمونه فعالیتهای مستشرقین، هویت مستقلی ندارند و در این شاهراه علنا و آشکار همواره با «نعل وارونه» سعی در ایز گم کردن و اثبات مطلوب به نفع خود دارند. زریران مستقلا میکوشد تا نمای بینقاب فردوسی و کلان و یلان شاهنامه را از زیر خروارها مینیاتور رنگبهرنگ برهاند و با زدودن غبار یکسویهاندیشی محققان خودی در مسیر روایت افزایی و فربهسازی شاهنامه اصیل، باب چندین و چند راه نرفته را بگشاید. محور قابل توجه نقد و نوشتار آقای بهزاد دفاع از سیمای مجروح گشتاسب و احیای توش و توان این شخصیت معروف در برابر هجمههای متفق مفسران شاهنامه در طول دو سده یکنواخت شاهنامهپژوهی است. هجمـــههای پیشتاختهای که با زدودن فره ایزدی از هویت اصیل گشتاسب و انکــــــار سیطره تقدیر – بارزترین قهرمان شاهنامه – «دیوسار»ی از این چهره به دست دادهاند که افکار سهلاندیش روزگار ما نیز بر سیــاهکاری تاریخی او صحه گذاشتهاند و در توالی اوراق کتب و نشریات، صیغه «پسرکشی» او را چون آب جاری ساختهاند. تجویز قاطع بهزاد دراینباره، تامل جدی در متون و منابع اصیلی است که بیشترین قرابتشان با شاهنامه قرن چهارم به اثبات رسیده است. علاوه بر این، دقت و نکتهسنجی مخاطب شاهنامه در مواضع پرلغزش نقد و تفسیر و پرهیز از بیراهههای الگونمای پیشینیان، همواره دستیار و دستگیر ارزشمندی است که بهزاد به خوبی از آن سود جسته است.
بیشک نظرات وی مدخلی برای استقبال جدی مخاطبان شاهنامه و علاقهمندان به حوزه نقد و تفسیر شاهنامه است.
*دکترای زبان و ادبیات فارسی-مدرس دانشگاه
سلام اقای دکتر ! بعد از مدتها مطلبی از شما خوندم با وجودیکه در زمینه ادبی متاسفانه سررشته ای ندارم اما قشنگ بود واگر چیزی میدانستم حتما بیشتر لذت میبردم.دست مریزاد
[پاسخ]
درود فراوان
همیشه یک سوالی در ذهن من بوده که الان به نظرم فرصت مناسبیه که طرحش کنم و اون این که : چرا اساسا درباره ی یک شخصیت های یک داستان این همه بحث میشه؟ یعنی مگر نه اینکه اونا شخصیت هایی هستن ساخته و پرداخته ذهن نویسنده ، خب گیرم گشتاسب تبرئه بشه، که چی؟! یا نشه؟!….
قطعا شاهنامه بسیار برای ما مهم و قابل احترامه اما این همه پرداختن به افراد خیالی چه معنی داره! نویسندگان بهتره کمی در واقعیت زندگی کنن!!
[پاسخ]