قصهٔ دلتنگی
ای که از تازگی زخم دلم تازه تری یعنی از قصهٔ دلتنگی من با خبری مثل مهتاب که از خاطر شب میگذرد هر شب آهسته از آفاق دلم میگذری دیگر از بغض نمیگویم و از زخم تنم فقط از چشم تو میگویم و آن شعله وری من و این ایل به دنبال توای سبزترین! کارمان […]
ای که از تازگی زخم دلم تازه تری
یعنی از قصهٔ دلتنگی من با خبری
مثل مهتاب که از خاطر شب میگذرد
هر شب آهسته از آفاق دلم میگذری
دیگر از بغض نمیگویم و از زخم تنم
فقط از چشم تو میگویم و آن شعله وری
من و این ایل به دنبال توای سبزترین!
کارمان خانه به دوشی شده و دربه دری
من همان خستهٔ پابستهٔ زنجیر شبم
تو همان بازتر از پنجرههای سحری
عشق اگر بود فقط در دل مولانا بود
ما نداریم در این راه مگر مختصری
شاعر: حجت علیپور
درود وسپاس استاد بسیار زیبا و سوزناک مانداریم دراین ره مگر مختصری
[پاسخ]
قرق کرده دلم را چشمهایت
به بادم داده آهنگ صدایت
نشسته بر لب فریاد بغضم
هجای بی صدای ناله هایت
نشسته در دو چشمت شور فریاد
خروش یاغی ماهور فریاد
تلاطم در تلاطم سرخوش و مست
شراب ساقی انگور فریاد
تقدیم به استاد علیپور عزیز شاعر پر احساس ، چیره دست ودوست داشتنی
[پاسخ]
دس مریزاد آفرین
[پاسخ]
سلام بردل پاکت استاد عزیز تازه شدیم دست مریزاد
دستم نقاشی بلد نیست ،دلم برایت پر می کشد
[پاسخ]
درودبراهالی ادب
جناب علی پور
درودوسپاس ،زیباسرودین.
ماناباشید.
[پاسخ]
سلام عالی بود فقط این رو اگه اشتباه نکنم سالها قبل نشریه آسو چاپ کرده بود درود بر استاد علیپور
[پاسخ]
درود برزیباسرا آقای علیپور
[پاسخ]
درود و سپاس بیکران ،استاد نغز و تصنیف ،مثل همیشه شیوا و رسا
[پاسخ]
عالی بود آقای علی پور
[پاسخ]
زنده باد
[پاسخ]
جناب استادعلییپورعالی بود. انشاالله همیشه درهمه حال. سلامت. وزیر پرچم سبز اهل الیت ع باشید انشاالله
[پاسخ]
سلام بر جناب علیپور
[پاسخ]
آفرین برتبع لطیفتان
[پاسخ]
واقعا این غزل محشره
[پاسخ]