حجت علی پور، شاعر شکست
حجت علی پور، شاعر شکست هادی مؤمنی (دانشجوی دکتری هنر) نمی شود از شعر کوهدشت نوشت و حجت علی پور را نادیده گرفت. نمی شود از شعر لرستان نوشت و حجت علی پور را نادیده گرفت. اما چقدر عجیب است که او را باید شاعر بی کتاب نامید. ماجرا وقتی عجیب تر می […]
حجت علی پور، شاعر شکست
هادی مؤمنی (دانشجوی دکتری هنر)
نمی شود از شعر کوهدشت نوشت و حجت علی پور را نادیده گرفت. نمی شود از شعر لرستان نوشت و حجت علی پور را نادیده گرفت. اما چقدر عجیب است که او را باید شاعر بی کتاب نامید. ماجرا وقتی عجیب تر می شود که” حجت بی کتاب” از هر شاعر کتاب داری بیشتر در نزد مردمان آن دیار به عنوان شاعر شناخته شده است. با این همه کاش قدر خودش را بیشتر می دانست، واینقدر شعرهایش را در حاشیه قرار نمی داد و مخاطبانش را منتظر انتشار اشعارش نمی گذاشت. این حاشیه نشینی شاید از” فروتنی” حجت است ولی به نظرم باید با انتشار مجموعه غزل ها و شعرهای سپیدش دوستداران شعرش را شاد کند و شعرش را در اختیار طرفدارنش قرار دهد. به راستی می توان حجت علی پور را پر طرفدارترین شاعر کوهدشتی نامید. حجت جایگاهی مثل ایرج رحمانپور در موسیقی کوهدشت دارد. بیشتر از همه ی شاعران دیگر کوهدشتی شعرش را مردم عامه می خوانند و از بر می کنند و نامش بر سر زبان هاست.اسم حجت که می آید پرت می شوم به سالاهای دور، شاید ۱۶سال پیش وقتی در یک شب زمستانی کنار آتشی روشن در پیاده رو خیابان جهادجنوبی کنار من و چند نفر از بچه محل های آن روزها که داشتیم از سرما می لرزیدیم نشست و بی آنکه شعری از خودش بخواند از عشق گفت و از خاطره و ما گرم شدیم، بله بی آنکه شعری بخواند می شد فهمید شاعر است. چرا که همیشه زندگی و شعرش یکی بوده وهست. از همان روز مرا و بچه های دیگر را عاشق و دلباخته ی حودش کرد.شیفتگی من اما شکل دیگری بود، از آن روز به بعد دیدار با حجت شده بود انگیزه ی زندگی ام. به هر بهانه ای سراغش را می گرفتم و او که مهربان بود وصادق نه در بند سن و سال بود نه موقعیت وشان اجتماعی، حجت علی پور شاعر خاطره هاست. اگر او را از نزدیک بشناسید- که احتمالن اینگونه است_آشکارا این مساله را می دانید که او بیشتر از آنکه درگیر دو دو تا چار تا کردن برای آینده ی شخصی و زندگی اش باشد رو به سوی گذشته ی از دست رفته دارد،چه گذشته ی ایلیاتی جمع(کاش می شد به داوار وکپر برگردیم/ مثل مهتاب به دامان سحر برگردیم) چه گذشته ی شخصی خودش. در تاریخ هنر هنرمندان مکتب “رمانتیک”ها بیشتر از همه به گذشته ی از دست رفته می نگریستند، و حجت هم که نماد رمانتیک است. نوستالژی ویژگی اصلی شخصیتی علی پور است و البته حجت که شعر و زندگی اش یکی است همین رویکرد را در اشعارش هم می توان مشاهده کرد. شاید اغراق نباشد اگر بگویم اولین کسی بود که جریان نوگرایی شعر کوهدشت را سامان داد. او که ادبیات خوانده بود برعکس بسیاری از دانشجویان این رشته، عاشق ادبیات بود و در دوران دانشجویی با همجواری شاعرانی مثل بهروز یاسمی،حبیب الله بخشوده و…به طور کلی شاعران غرب کشور که غزل بعد از انقلاب و سالهای جنگ به شکلی وامدار تلاش های آنهاست، به شناخت مناسبی از جریان غزل معاصر رسیده بود. شاید تا قبل از حجت گرایش اصلی شعر در این شهر در دست شاعران بومی بود که با زبان محلی می سرودند-والبته کمتر می نوشتند-و بیشتر گرایش طنز داشتند یا مساله ای اجتماعی فرهنگی را موضوع کار خود قرار می دادند. پس بی راه نیست اگر بخواهیم برای نسل شاعران حرفه ای امروز کوهدشت پدری معنویی در نظر بگیریم آن شخص کسی نباشد جز حجت علی پور. یادم می آید کار هرشبم شده بود حضور در خانه ای او، اتاق کوچکی که آن روزها برایم مرکز جهان بود با کتابخانه ای کوچک-آن روزها چقد بزرگ وعظیم می نمود- که اولین کتاب های زندگی ام شدند. حجت با اینکه کتاب هایش را دوست داشت اما هیچ وقت اگر کتابی از او می خواستی نه نمی گفت و… .حجت انجمن ادبی کوهدشت را به موقعیتی رساند که هنوز که هنوز است بعد از گذشت سالها پا برجاست و نقش فرهنگی اش را در آن شهر_کوهدشت_نمی شود نادیده گرفت. حجت شاعر تک وجهی نبود، هم سینما را می شناخت هم دستی از دور بر آتش موسیقی داشت و هم معلم بود و …طی سالها خیلی از شاعران کوهدشتی تلاششان شده بود عبور از جایگاه حجت علی پور. انگار برای دیده شدن باید پدر معنوی را کنار می گذاشتی و از آن عبور می کردی. تاثیر او را بر دیگر شاعران کوهدشتی نمی شود نادیده گرفت.”بلوم”نظریه پرداز ادبیات می نویسد هر دوران یک شاعر پدر_ممکن است پدر ،یک شخص نباشد یک جریان ادبی حاکم باشد_دارد که پیش رو ترین شاعر است و بیشتر از همه شناخته شده است وجایگاه دارد، شاعر جوان برای اینکه بتواند از آن عبور کند باید خودش را به مهمترین اثر آن هنرمند/شاعر_پدر_تبدیل کند اثری که هنرمند پدر، آرزوی خلق آن را در دل داشته است. اما به راستی در شعر کلاسیک کوهدشت کسی توانست از حجت علی پور عبور کند؟به نظر من نه. حجت هنوز مهمترین شاعر کلاسیک مدرن کوهدشتی است و حتی لرستانی. او هم تحصیلات آکادمیک جدی در این رشته دارد، هم با ادبیات بومی آشناست، هم شعر کلاسیک فارسی را خوب بلد است. بر این ویژگی ها اضافه کنید احساسات شدید، حساسیت بالای اجتماعی وهوش شاعرانه. این ویژگی ها حجت علی پور را تبدیل کرده به شاعری یکه و تکرار نشدنی در استان لرستان. از ویژگی های مهم شعر او ” عشق” ، ” زخم” و “شکست” است. بی دلیل نیست که پایان نامه ی کارشناسی ارشدش را به بررسی و مطالعه ی زندگی و آثار نصرت رحمانی پرداخت. شکست وناامیدی ورنجی اگزیستانسیال (وجودی)شاخصه ی اصلی آثار نصرت بود. به راستی شاید بتوان او را” شاعر شکست “ نامید و از این رو انسانی مدرن را می ماند که مدام می کوشد و شکست می خورد و دوباره از نو شروع می کند.
اما نقدهایی بر این مرد بزرگ هم وارد است. اول اینکه چرا قدر خودش را ندانست و هوز هم نمی داند.-شاید بتوان گفت مخاطبانش بیشتر از خودش قدرش را می دانند-چرا بعد از گذشت چهار دهه از زندگی اش هنوز مجموعه ای منسجم از اشعارش را به شکل کتاب در اختیار مخاطبان بی شمارش قرار نمی دهد؟چرا شعر های سپیدش -که می دانم تونایی بسیاری در سرودن شعر غیر موزون دارد- را جدی نمی گیرد و آنها را هیچ جا منتشر نکرده است و در پستوی خانه نهان کرده است ؟در پایان می خواهم به معلم سالهای دور و دوست امروزم بگویم خسته نباشی استاد، تو تلاشت را کردی هر چند مدام شکست خوردی اما مفهوم” زیبایی شناسی شکست” همین است، تو بیشتر از هر سیاست مداری به گردن کوهدشت حق داری. تو در آن شهر مستبد، سیاست زده و رنگ و رو رفته مدام از عشق حرف زدی و این مهمترین اثرت بود چرا که با آزادی و انسانیت پیوند داشته و دارد. شهر مال توست نه شورای شهر و شهردار، چرا که تو هستی که با شاخک های حساست می توانی موقعیت آن شهر دل مرده را درک کنی و برای درد آن شعر تجویز کنی تا بل بتوانی عوض اش کنی و شکل دیگری به آن بدهی. شعرت می تواند “جهانی “را بسازد. همانگونه که برای ما ساخت. شعرت می تواند تخیل را بارور کند، نوجوانی ما با خیالی که تو در روح اشعارت دمیده بودی شاعرانه بافته شد و آموخت عاشق شدن را. شعرت توانسته احساس های ما را پالایش کند، نگاهمان را انتقادی تر کند تا بل با انسان تر شدنمان وضعیت جامعه از آنچه که هست به سمت مناسب تر شدن گام بردارد. ”شاعر شکست” خسته نباشی. دوباره بلند شو و تکه های تخیلت را سر هم بندی کن شعرهایت را کنار هم گرد بیاور و به فکر انتشار مجموعه شعرت باش تا جهانی دوباره بسازی.
با تشکر از جناب آقای مومنی به خاطر نگارش این نوشته بسیار زیبا
و البته تقدیم سلام و احترام خدمت دوست ارجمند ، فرهیخته ، دوست داشتنی، زلال و پراحساس جناب آقای علی پور. امیدوارم همیشه برقرار باشی و با اشعار و مهمتر از آن حس شاعرانه ات ، دوستدارانت را – که تعدادشان کم نیست- سیراب نمایی. همشه دوستت داریم و منتظر چاپ آثار گرانبهایتان هستیم.
[پاسخ]
توفیقات روز افزون جناب استاد علیپور را از حضرت حق خواستاریم.
بر جلیل رضائیان عزیز؛ آن یار سفر کرده هم سلام و درود و خجسته باش عرض می کنم. چه خبر از قرقیزستان؟
[پاسخ]
ممنون از لطف شما مصطفی جان. امیدوارم تندرست باشی دوست خوب من. شکر خدا شرایط خوبه و ما همیشه راضی ایم به رضای خداوند بزرگ و مهربان.
[پاسخ]
جلیل جان سلام کجارفتی بی خبر مردحسابی؟ شنیدیم ترکیه میخوای بری امیدوارم یه تقی به توقی بخوره ما هم پولدار بشیم و بیایم تو سواحل زیبای آنتالیا زیارتت کنیم
[پاسخ]
سلام عظیم جان
روزای آخر خیلی سرم شلوغ بود. وظیفه ام بود حضوری خدمت برسم که نشد. امیدوارم همیشه سلامت باشین. در ضمن من بیشکک هستم نه ترکیه. محض اطلاع و اقدام مقتضی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
[پاسخ]
سلا م خدمت همه سروران مخصوصآ استادای گرانقدر آقایان علیپور و مومنی. سلام گرم گرم گرم به دبیر ارجمندم آقای جلیل رضائیان واقعآ چندوقته با دوستان همکلاسی همش داریم ازکلاس ریاضی سوم دبیرستان شهید باهنر گرخشاب سال88 حرف میزنیم .واقعآ یادش بخیر.استاد عزیز در هرنقطه این کره خاکی که هستی امیدوارم سالم وتندرست وموفق باشی. گفت استاد مبر درس از یاد
یاد باد آن چه به من گفت استاد
هر چه دانست بیاموخت مرا
غیر یک اصل که ناگفته نهاد
” قدر استاد نکو دانستن
حیف استاد به من یاد نداد “
سلام جلیل جان نازنین . دلتنگتم شدید و هنوز پرونده خبرگیم تکمیل نشده آنگونه که پرونده ی دلم . از همین جا برایت از صمیم قلب دست تکان می دهم.
[پاسخ]
سلام بر اقای جلیل رضاییان نمیدونم از از اقای علیپور بگم یا از شما شاعری مثل علیپور و.دبیری مثل شما برای ما همیشه افتخار بوده و هست شما که از پیش ما رفتین ولی ما بعد از رفتن شما قدر ستارهایمان را میدانیم یک لحضه از علیپور غافل نمیشیم به امید دیدار
[پاسخ]
احسنت بر دکتر هادی مومنی دوست داشتنی. که با چه زیبا یی وشیوایی قلم نگارش ادبی رادر وصف شاعر پرآوازه شهرودیارمان استاد علیپور بیان نمودند .به امید موفقیت شاعران وهنرمندان کوهدشت.
[پاسخ]
متشکرم که خواندی پرویز عزیزم
[پاسخ]
پرویز عزیزم متشکرم که وقت گذاشتی و خوندی.
[پاسخ]
به راستی که شهر آقای علیپور بسیار زیبا و دلنشین است منتظر شعرهایت در یک مجموعه هستیم
[پاسخ]
شهر اقای علیپور؟گمان نمی کنم آنقدره آن شهر دلنشین باشد، اما شعرش به راستی دلنشین است.متشکرم که مطالعه کردید.
[پاسخ]
شهر آقای علی پور گمان نمی کنم زیبا و دلنشین باشد،اما شعرش چرا به دل می نشیند و عین خود شاعر صمیمی هستند.
[پاسخ]
دکتر هادی! عزیز
بسیار خوشحالم که پای قلم ارزشمندتان به لکنا گشوده شد. برای بنده افتخاریست نوشته های حضرتعالی را در اینجا بخونم.
بسیار زیبا نوشته اید، و البته سرویس ادبی لکنا از نوشته های اینچنین به شدت و قوت استقبال می کنه. نوشته هایی که رنگ و بوی هنر و حمایت دارن و فقط و فقط ادبیات و دغدغه های مقدسش رو نشانه رفته اند.
درود بر شما، درود بر شما.
[پاسخ]
سیدمجتبی عزیزم.متشکرم از لطف شما.
[پاسخ]
مجتبای عزیزم.من با تمام قلبم خوشحالم که همشهری مثل شما دارم،جدا از تعارف های روزمره نکته سنجی شما را دوست دارم ،امیدوارم با جوان های دانایی مثل شما بتوانیم قدمی کوچک برای فرهنگ شهرمان برداریم.
[پاسخ]
درود بر شما. سپاسگزارم که چنین لطفی به بنده دارید.
[پاسخ]
..”درد من در گرانی است نصیب ات نشود ..”
نخست با سلام و درود فراوان به جوان و پرانرژی کوهدشتی مان، دکتر هادی مومنی و دیگر هنرمندان سخت کوش این شهر ..
درست نگاشته اید هادی جان. حجت – شاعر زخم ها ، شکست ها و و و..
نمیدانم چه باید بنویسم زمانی که شما با قلم و توانایی هنرمند تان همه چیز را به خوبی و زیبایی نوشته اید ..
این مشکل که مانند طنابی از سر تا ته، پُر از گره، به هم وصل شده است، مشکل بیشتر هنرمندان هنرمند دوست داشتنی این شهر است ..نوشتم زمانی که شما …بله زمان! کاش پیشتر ها – زمان های پیشتر این گونه ها نوشته می شد و شاید عکس العملی در پی داشت و این چنین نمی شد. اکنون نیز ، دست کم مرهمی است بر تمام این زخم ها و شکست ها..و و شاید شاید عکس العملی در پی داشته باشد، چه از جانب خود شاعر؛حجت علی پور، و چه از جانب ..
َوَ این نه به معنای کوتاهی شما بلکه به معنای درک و شعور فراوان شما بوده که بی شک آنچه را که باید می نوشته اید نوشته اید..
پاینده باشی دکتر
“تو بیشتر از هر سیاست مداری به گردن کوهدشت حق داری.” اما ..
[پاسخ]
متشکرم عزت خوب.
[پاسخ]
سپاس عزت جان.مرسی که خوندی و نظر دادی.
[پاسخ]
دکترعزیزسلام.دست مریزاد.حجت عزیزفرزند ان مردبزرگ است که درراه باسوادکردن مردم منطقه درزمان طاغوت دین خودش را ادا نموده والان بایدفرزندش این چنین باشدوشماچه خوب گفتی که حجت بایدقدرخودش رابیشترباند
[پاسخ]
خان داداش عزیزم مرسی که خوندی و نظر نوشتی.سپاس.
[پاسخ]
خان داداش متشکرم که خوندی.به امید روزهای بهتر.
[پاسخ]
مي دانم ديوانه اي ولي نمي دانم چرا ديوانه وار دوستت دارم آخر مي گويند ديوانه چو ديوانه بيند خوشش آيد.ولي ديوانه ي واقعي بيشتر از فلسفه ي دوست داشتن تحت تاثير افسون دوست داشتن است .علي پوري خود شعر است . اين را كساني درك مي كنند كه مصاحب و همنشين او بوده اند. گذشته اش يك قصيده ي زخمي است ، حال او يك غزل عاشقانه با رويكرد اجتماعي است و آينده اش در چنبره ي فرهنگ سياسي شهرك كوهدشت چند پاره اي مبهم كه در هر پاره اش دردي و زخمي نمايان خواهد بود . چنبره اي به بزرگي شهر كه بر اندام نحيف اين مرد لطيف چون كابوسي عظيم افتاده است و مي خواهد پشت او را بشكند و او را وادار به تعظيم كند تا از حد اقل ضروريات و بضاعت مزجات بهرمند گردد ، چنبره اي كه مي خواهد گردن او را خم كند و نگاه او را از آسمان عشق به تكاثف تن دادن به بيهودگي مضمر شرك خفي باند بازان و… بكشاند و از عشق به خداي آسمان به ملعبه و ستايشگر مزخرف خدايان زمين استحاله كند و اگر نتواند اين جنايات را در حد او عملي سازد اقلا سعي مي كند او را افسرده و مايوس كند و به او بفهماند كه به قول شاملوي بزرگ شعر و شعور چيزي در حد تنقلات است و دغدغه هاي كاذب شهر بزرگ تر از تو و از در دسخن گفتن و از درد شنيدن است. اين مرد لطيف معلم من بود و نخستين زمزمه هاي پريشان من را با چشم بزرگ بينش سامان داد و آنقدر بزرگ بود كه به اندازه ي شعر بي شعورم كوچك مي شد و انگشت كوچكم را در گرماي دستانش مي فشرد و پله پله تا ملاقات خداي شعر و شعور رهنمون مي شد . ياد شب هايي به خير كه با او تمرين نمايش داشتم و چقدر خلاقيت توام با طنازي و سادگي از او مي باريد و من مي باليدم . كاش سياست اين همه در فرهنگ سم پاشي نمي كرد تا او هم مجبور نبود با ماسك به كلاس درس برود. در آخر به قول استادم عين القضات : اين همه را الم بايد ني قلم .
[پاسخ]
درود به هادی عزیز و سلام به حجت مهربان!
شاید وظیفه ی همه ی ماست که متنی اینچنین در ادای دین به حجت علی پور بنویسیم. اما جناب مومنی ناگفته ای نگذاشته است!
درود به هر دو عزیز
[پاسخ]
من هم سلام و درود میفرستم بر استاد ارجمند وگرانقدرم جناب آقای حجت اله علی پوری عزیز و تشکر می کنم از آقای مومنی عزیز بخاطر مطالب بسیار زیبایشان، بی صبرانه منتظر اشعار زیبا و کم نظیر استاد علی پور بصورت یک مجموعه هستیم.
[پاسخ]
درود بر مردمان سرزمینم…
با تشکر از جناب مومنی عزیز که به انصاف چیزی را از قلم نینداخته است
و به امید روزی که در گوشه ی دنج کتابخانه
به هنگامی که چایی می نوشم
مجموعه شعر شاعران سرزمین پدری ام
شاعران بزرگی چون حجت علیپور،سجاد رضایی و….را بخانم
و جناب علیپور عزیز
ما همچنان دوره می کنیم شب را
و روز را
هنوز را…
[پاسخ]
حجت کسی بود که همه را به یک اندازه دوست داشت و این بارزترین خصوصیت او بود و این یعنی همیشه است… تا دور می ماند و من دوستش دارم بی نهایت …
[پاسخ]
جناب مومنی عزیز بنده مدت یکسال تحصیلی با استاد عزیز آقای علیپور در یک هنرستان تدریس می کردیم همیشه در طول هفته منتظر اون روز و زنگهای تفریح آن بودم ….
یادش بخیر … خیلی فیض بردیم …….
،،،،،، واقعا قدر ایشون رو باید دونست ، باید در کنارش بود و شناختش…….
[پاسخ]
درود بر جناب علیپور که نامشان در سایت استانهای شمالی هم میدرخشد
[پاسخ]
سلام بر استاد علیپور.سلام مرا ازکوهپایه های اسبی کوه ازدهکده خودت که قلب لبریزاز شوق برای سربلندیتان است پذیرا باش. یادایامی یاد شب هایی که درروستای ما بایاد.دار اناری وه هزاران ممک .خون مری خون دلم چی بچک.
[پاسخ]
درود بر زبان گویا و قلم ارزشمند دکتر مومنی.بی شک هرشهری از آن هنرمندان واقعی و فرهیختگان آن شهر است نه ارگان های کلیشه ای و عموما نا کارآمد
ودر مورد کارهای آقای علیپور هم همین بس که یک بیت ایشون بعد از سالها هنوز ورد زبان بنده هست…
سیب سرخی به من آزرد که در شهر شما
غربتم آینه ی غربت آدم شده هست
مانا باشید.
[پاسخ]
سلام بر استاد عزیزم جناب
سلام بر استاد عزیزم جناب آقای علیپور ان شاء الله که نفست همیشه مانا باد ودست مریزاد به آقای مومنی به خاطر نوشته زیبایت و درود بر همکار عزیزم آقای رضاییان
[پاسخ]
سلام بر استاد عزیزم جناب اقای علیپور انشاالله که همیشه سلامت باشی
[پاسخ]
هرچه اَژ اِی عَصرِ شماریام (ارانی)بِرشی کَمَه هرچه اَژ اَه ( آگرین ) کانِ نابهَ بُوشین کَمَه
[پاسخ]
نمیدونم از رضاییان بگم یا از علیپور دو ستاره از دیار طرهان ما تحربه کردیم اگه مواظب ستاره هامون نباشیم از پیش ما خواهند رفت مثل اقای رضاییان اما دیگر غفلت نمیکنیم مواضب علیپور هستیم ارزوی موفقیت برای همه ی دوستان
[پاسخ]
بادرود فراوان بر شما دکتر مومنی گرامی
چه خوب شد که از این شاعر توانای دیارمان یادی کردید
[پاسخ]
بادرود فراوان بر شما دکتر مومنی گرامی
چه خوب شد که از این شاعر توانای دیارمان یادی کردید الحق ایشان علاوه بر شعر کلاسیک در شعر نو نیمایی و سپید شاعری زبردست هستند شاید همان تواضع ایشان باعث شده که خود را آنطور که باید نشان دهد
کمترین اشعار ایشان را در سایتهای ادبی به ویژه در سایت شعر ناب خوانده ام و بهره مند شده ام به جرئت می گویم تکانه هایی که در شعر ایشان هست و تعهدی که در آنها وجود دارد کمتر در اشعار شاعران دیگر خودنمایی می کند بنده که از مدیران این سایت شعری هستم همیشه شعر ایشان را نمونه بارز از شعر مدرن امروز پیش همگان معرفی میکنم
دوست گرامی کتاب چاپ کردن در این زمان به پول بستگی دارد نمی خواهم به دیگران توهین کنم اما کتابهایی منتشر می شوند که انسان از خواندن آنها شرم می کند شاید حساسیت و وسواس ایشان در انتشار اشعارش یکی از همین دلایل باشد که دلیل پسندیده ای است هر چه وسواس بیشتر اثر ماناتر است
با تشکر از شما و امید موفقیت برای ایشان
[پاسخ]
سلام ودرود فراوان بر رخسار متین و دلنوازت جناب آقای علیپور ما بی صبرانه مشتاق چاپ دلنوشته ها وواشعاررنگیت هستیم آستینی بالا بزن و گردو غبار غم ازدل ما بشوی استاد گرامی
[پاسخ]