معلم ، واژه ای به وسعت همه خوبیها

روجرد – هنوز صفا و مهربانی ات را خوب به خاطر دارم كه چگونه سعی می كردی من را كه با هیچ بهانه ای نمی شد از حوالی مادر به دور كرد اما تو به من ثابت كردی همانند مادر مهربانی و مدرسه را خانه دیگرم ساختی.

از شور و شوق خرید لباس و كیف و دفتر و كتاب مدرسه كه گذشتیم دست در دست مادر با گام هایی كه در آرزوی بازگشت به خانه بودند به مدرسه آمدیم و این تنها آغوش محبت و دوستی تو معلم بود كه اشتیاق ماندن و آموختن و ساختن آینده را در تك تك ما ، به وجود آورد.

معلمان عزیر شما را سپاس كه همچون بارانی زمین خشك اندیشه ها را سیراب می نمایید.

براستی كه نجات دهنده افراد از ظلمت و جهل و نادانی هستید.

دوستتان دارم و شما را تكریم می كنم، چرا كه به ما آموختی چگونه یادگرفتن را، چگونه خوب بودن را، چگونه زیستن را ، چگونه شاد بودن را، چگونه احترام گذاشتن را و چگونه دوست داشتن را.

اخلاقت الگوی من برای بهتر زندگی كردن و رفتارت سرمشق من است.

ای معلم خوبم، من از تو مهر، اخلاص، محبت و مهربانی را به یادگار دارم، پس تو را تا ابد دوست خواهم داشت.

براستی بی انصافیست كه تو را به شمع تشبیه كنم زیرا شمع را می سازند تا بسوزد اما تو میسوزی تا بسازی.

كاش دوباره می شد به دوران مدرسه بازگشت تا دوباره از نزدیك گرمای آغوش مهر و محبت كلام تو را حس كرد.

دوباره روزهای ناب كودكی را با تو تكرار كرد روزگاری كه تنها غممان شكستن نوك مدادمان بود و یك نمره كمتر از بیست چه بیقرارمان می كرد.

كاش می شد به سالهای مدرسه بازگشت تا بهتر و بیشتر ببینمت، حالا كه توانایی خواندن و نوشتن را دارم و می توانم در جامعه سرم را با افتخاربالا بگیرم ، فهمیدم كه دلیل سخت گیریهایت چه بود.

براستی كه چه صبورانه به پاسخهای ما كه حتی قادر به خوب حرف زدن نبودیم، پاسخ می دادی و چه با عشق و علاقه حروف الفبا را پای تخته سیاه می نوشتی و تكرار می كردی و تكرار می كردی و تكرار! اما خسته نمیشدی.

ای معلم تو را سپاس به اندازه تمام مهربانی هایت و به وسعت نامت ، همان نامی كه چهار حرف بیشتر ندارد ، اما كشیدن هر حرف و صدایش زمانی به وسعت تاریخ نیاز دارد.

هفته معلم فرصت خوبی است تا برای یك لحظه هم كه شده یاد معلمان دلسوزی باشیم كه به ما همچون فرزندان خود توجه داشته و همیشه دغدغه شان آینده ما بود.

دستان معلمی را بوسه می زنم كه هرروز مصافتهای طولانی را می پیماید تا دانش آموزان روستایی از نعمت سواد محروم نمایند.

دستان معلمی را می بوسم كه در مدارس استثنایی، دانش آموزان معلول را همچون فرزندان خود مراقبت می كنند و با روحیه بالا و لبخند بر لب تلاش می كنند تا این قشر آسیب دیده همانند سایر دانش اموزان در جامعه حضور داشته باشند

براستی معلمی شغل و حرفه نیست، بلكه ذوق و هنر توانمندی است.

از افتخارات معلمان همین بس كه اولین معلم ذات اقدس الهی است و تمامی انبیاء الهی معلم جامعه بودند