پژاره/ کرم دوستی+ ترجمه
هاوا دلگير و هوگه دوير و ريوياري چني سخته چه سخت است، رهگذر بودن در حالي كه هوا دلگير است و مقصد دور حكيم ناشي، لَشت هوكاره بيماري چني سخته و چه سخت است كه تنت مدام مبتلا به بيماري باشد و حكيمت ناشي پژاره راحتت نِيلي گِرّي چوي درد كاكيله چه سخت است كه […]
هاوا دلگير و هوگه دوير و ريوياري چني سخته
چه سخت است، رهگذر بودن در حالي كه هوا دلگير است و مقصد دور
حكيم ناشي، لَشت هوكاره بيماري چني سخته
و چه سخت است كه تنت مدام مبتلا به بيماري باشد و حكيمت ناشي
پژاره راحتت نِيلي گِرّي چوي درد كاكيله
چه سخت است كه غم و اندوه همچون درد دندان حتي براي لحظهاي تو را رها نكند
چوي كاومَلّ تا سحر آساره بشماري چني سخته
و چون مرغ شبخوان تا سحرگاهان ستاره شمار شب بي خوابي باشي
شفق شال و كلاو بستن و تا ايواره گيونالِك
چه غمانگيز است كه صبحگاهان به قصد ديار دوست و با صد اميد و آرزو شال و كلاه كني
وِلكَت ار نزيكِ دوس گِلّاباري چني سخته
و غروب خسته و حسرت به دل با دستاني خالي از ديار يار برگردي.
گِري و زاري اَر درمونِ رنجِ روزگارت بو
اگر گريه و زاري درمان درد بي امانت باشد
نقارّني، نتوني دنگت اِير آري چني سخته
و نتواني فرياد كشيده و گريه سردهي چه سخت است
يِ عمري عار و ننگ داشتن و ايسكه چوي قمار بازَل
چه سخت كه پس از يك عمر زندگي با عزت، هم اكنون مانند قمارباز ها
تِلكه بين و بيناَر تُنِ بي عاري چني سخته
به حقيقت پشت كرده و بي خيال روزگار شوي.
گَپت چوي سازِ قناري خَوَر اي رازِ گُل، باري
سخنت همچون ساز قناري زيبا باشد و قاصد راز گل باشي
ولي اي نومْ قفس سينَت آشاري چني سخته
و چقدر سخت است كه مجبور به پنهان كردن آن در قفس سينه باشي
نه زنجير ار دس و پات بو، نه دشمن ار پرّ جات بو
نه بر دست و پايت زنجير باشد و نه دشمن خانه ات را غصب كرده باشد
دروينت بو و زندون و گرفتاري چني سخته
بلكه اگر درونت زنداني پر از گرفتاري باشد چقدر سخت است
ولات اي خاو، مِن و بايهقوش ايمشو هر چريكُنمُن
ديشب تمام اهل ولايت درخواب بودند. من و جغد تا صبح فرياد زديم
خوا اي چم و خيفِ دل، نوهداري چني سخته
و چه سخت است نگهبان بودن در صورتي كه در چشمت نمك باشد و در دلت ترس
هِنا كِرد اي دَنِ ديوار، مَلّي اي رسمِ دلداري
پرنده اي به رسم دلداري از بالاي ديوار فرياد برآورد كه:
“كرم” بيماري آسونه پرستاري چني سخته
“كرم” بيمار بودن آسان است بلكه پرستار بودن سخت است
پينويسها:
هاوا: هوا. هوگه: هدف. حكيم: پزشك. هوكاره: خو گرفته. چني: چهقدر. پژاره: چشمانتظاري. گري: لحظهاي. كاكيله: دندان. كاومل: مرغ شبخوان. شفق: صبح زود. گيونالك:خسته و كوفته. ايواره: غروب. ولكت: خسته. گِلاباري:برگردي. گري: گريه. نقارني: فرياد نزني. نتوني: نتواني. ايرآري: بلند كني(در اينجا). ايسكه: هماكنون. تِلَكه: فرار از واقعيت. تنِ بيعاري: خود را به بيخيالي زدن. آشاري: پنهان كردن. نوم: داخلي، وسط. پَرّجا:خيلي نزديك. وِلات:مردم. بايهقوش: جغد. چريكنمن: فرياد زديم. خُوا: نمك. خيفهدل: با احتياط. نوهداري: نگهباني. هنا: فرياد. دَن: بالاترين نقطه. مَلّ: پرندهي كوچك. خوه: خوب است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰