شجریان شاه میداس آواز و موسیقی ایران

امیر شرفیان/ کشکان: بنابر اسطوره های یونان، شاه میداس پادشاه فریگیه هرآنچه را که لمس می کرد به طلا تبدیل می شد و این موضوع به لمس طلایی مشهور بود. بی تردید هر بیتی از مثنوی و یا غزلی از حافظ و سعدی و رباعی از خیام و شعری از مشیری که با صدای مسیحایی […]

IMG_20160403_230740

امیر شرفیان/ کشکان:
بنابر اسطوره های یونان، شاه میداس پادشاه فریگیه هرآنچه را که لمس می کرد به طلا تبدیل می شد و این موضوع به لمس طلایی مشهور بود. بی تردید هر بیتی از مثنوی و یا غزلی از حافظ و سعدی و رباعی از خیام و شعری از مشیری که با صدای مسیحایی شجریان ” شاه میداس آواز و موسیقی ایران ” به مردم معرفی شده است در ضمیر خودآگاه وناخودآگاه آنان نشسته است و هرگاه آن را زیر لب خود زمزمه می کنند با امواج صدای این اعجوبه بی بدیل آواز به آسمان پرواز می کند و به اوج زیبایی هنر می رسند گویی صدای این اعجوبه قرن، همه را به ژرفای وجودی خودشان پیوند می زند و چه آسان همه ی آن شعرهایی را که به زیور موسیقی صدای این اسطوره پیوند خورده است را می توان شعرهای طلایی شاه میداس خواند.
صدایی که طول و عرض جغرافیا و زمانه را شکسته است و از پس سده ها عبور کرده است و هویت فرزندان و آیندگان نسل های بعدی را ساخته است همانگونه که بخشی از هویت نسل امروز ساخته ی هنر آواز شاه میداس است.
شجریان با جان مایه رنگین خویش مهر ، دوستی و زیبایی را نثار مردمی کرده است که قلبشان را خانه ی او ساخته اند و به جرات می توان گفت که خانه ی این هنرمند به وسعت قلب همه ی ایرانیان است و هیچگاه در قالب های سست و بی اعتبار که در دستگاههای تبلیغاتی تعریف می شود، جای نگرفته است. صدای او صدای فرهنگ و هنر ایران زمین و شناسنامه ملتی است به بزرگی ملت ایران. صدایی که جهان پهناور را درنوردیده است و تمامی ناکامی ها، شکست ها و پیروزی های این سرزمین را فریاد زده است.
شجریان با صدای اعجاز آمیزش سهم خود را در معرفی فرهنگ و تمدن و ادبیات این مرز و بوم به نحو شایسته ای ادا کرده است و جهان را به قدر همت و فرصت خود معنا بخشیده است.
در توصیف این ابر مرد هنر و انسانیت همین بس که ابتهاج گفته است که ” اگر حافظ می دید که شجریان با چه شعف و زیبایی و حلاوتی شعر اورا می خواند چها که نمی کرد”
من چه خوشبختم که در زمانه و مکانی زندگی می کنم که حافظ، سعدی، مولوی، فردوسی، ناظری و شجریان وجود داشته و دارند تا از دریچه نگاه آنان به جهان بنگرم و جهان را همانگونه که اینان معنا کرده اند بفهمم.
هرگز نمیر آن که دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوای ما