انتخابات و شایدها/ انتخاب بین چهار نفر کاندیدای نیمه خوش شانس خرم آباد

بابک بیرانوند/ کشکان: وقتی تاریخ زندگی بشر را بررسی می‌کنیم با همه تازه به دوران رسیدگیش فراز و فرود عجیبی را شاهد هستیم تاریخی پر از شاید که هر یک از این شاید ها چنانچه انجام نمیشد احتمال انقراض انسان این موجود تازه به دوران رسیده بسیار محتمل میشد بیایید با هم خیلی سطحی در […]

IMG_20160308_223537

بابک بیرانوند/ کشکان:
وقتی تاریخ زندگی بشر را بررسی می‌کنیم با همه تازه به دوران رسیدگیش فراز و فرود عجیبی را شاهد هستیم تاریخی پر از شاید که هر یک از این شاید ها چنانچه انجام نمیشد احتمال انقراض انسان این موجود تازه به دوران رسیده بسیار محتمل میشد بیایید با هم خیلی سطحی در حد یک مقاله مجازی تعدادی از شایدها و اگرها را بررسی کنیم:
اگر تکامل اولیه صورت نمی گرفت و انسان هنوز در آفریقا همین یک میلیون سال قبل به دنبال خوراک پا به گشت و گذار نمی گذاشت. اگر انسان های نئاندرتال در اروپا منقرض نمی شدند و جد ما انسان پریمات به جای آنها منقرض شده بود! اگر آتش را کشف نمیکردیم! اگر همین ده دوازده هزار سال پیش در اطراف گوبیک تپه ترکیه گندم را کشف نکرده بودیم که به اذعان بسیاری متفکران بزرگترین جرقه ایجاد تمدنها بوده و هزاران اگر دیگر که نبود هر یک به تنهایی بشریت را نابود می کرد اتفاق نمی افتاد، امروز ما چنین مغرورانه بر روی این کره خاکی حکمرانی نمیکردیم. میخواهم خیلی سریع جلو بیایم به امروز برسم چه سخت است کوتاه نوشتن مجازی، اما چه می توان کرد.
هزاران هزار اتفاق (همین اگرها) از چند میلیارد سال پیش دست به دست هم داده تا امروز چون منی یک گوشه بنشینم و در اندیشه ایجاد یک اگر دیگر که زندگی قسمتی از این جامعه بشری را احتمالا متحول خواهد کرد واژگان را در کنار یکدیگر بچینم شاید تاثیری هرچند جزیی ایجاد شود.
بسیاری از ما باور نداریم اتفاقات و تصمیم ها به راحتی می تواند تاثیری در حد بودن یا نبودنمان برجا بگذارد.
لحظه‌ای فکر کنیم گونه اولیه انسان برای ماندن یا نماندن در آفریقا رای گیری می‌کردند، موافقین رفتند و در مسیر تکامل قرار گرفتند مخالفین هم در همان دنیای حیوانی خود سیر سلوک کردند.
البته پیشینیان خاکستری مان هم به احتمال قوی راه منقرض شدن پیش گرفته اند و یا شاید متحول شده در مرحله دوم انتخابات آن دوران به جمعی از این دو گروه پیوسته باشند.!
بگذریم اما چه ربطی داشت این همه مقدمه چینی به انتخاب بین چهار نفر کاندیدای نیمه خوش شانس خرم آباد؟
برگردم به اگر و شایدهای مقدمه اگر عزیزان وزن دار انتخابات و متفکران عزیز درست فکر می‌کردند و تصمیم میگرفتند شاید امروز در حال برنامه ریزی کوتاه و بلند مدت برای زیر ساختهای مورد نیاز پیشرفت و اصلاح ساختار شهرمان می بودیم! حداقل من مجبور به نوشتن متن های کوتاه مجازی نبودم و به قسمت های پایانی داستان های من و شرکتم رسیده بودم!
اما این فرصت از دست رفت و ما باز به بزنگاه تصمیم گیری دیگری رسیدیم بین چهار نفر از عزیزان همشهری که هر یک توانی دارند و به قسمتی از جامعه تعلق دارند. یک خانم (اعظم محمدی نیا) زنی با اراده. تابو شکن و بسیار مشتاق برای اعلام حضور، یک پاسدار و نیروی امنیتی سابق (مرتضی محمود وند) که با پیشینه نظامی خود سعی در بسیج همگانی داشته و با شعارهای ضد فساد و تکیه بر شجاعت کلام و رفتار، پیش آمده و البته پر از انرژی با لهجه لری خرم آبادی که ادعای برنامه های معیشتی به هم تیمان خود داده است. یک نماینده سابق (محمد رضا ملکشاهی) که با بررسی رزومه او به قدرت سیاسی، نفوذ اجتماعی، توان ایجاد و مدیریت تشکل سیاسی پی می بریم. وی با شعارهای تکنوکراتی خود سعی در بازیابی مجدد نمایندگی شهری را دارد که تاریخ سی سال گذشته نشان داده بسیار سخت دو بار با کسی همراه می شوند. و اما چهارمین رقیب (دکتر محمد بیرانوندی) مردی با رزومه سیاسی در سایه با هزاران شایعه و تخریب در مقابل که نماینده طیف اصلاح خواه جامعه است. سخنوری و سخندانی از صفات ایشان می باشد. همراهانش او را مصمم ، صادق، اهل فکر و شدیدا علاقه مند به خرد جمعی و مشاوره معرفی می کنند.
خب البته در صفات هر یک از این عزیزان بسیارها می توان گفت، همانطور که در مقابل بسیار ضعف ها دیگران برشمرده اند، اما پرسش اینجاست ما چه میخواهیم؟
چهار نفر با چهار دیدگاه متفاوت که دو نفر باید با هم همراه شوند. خرد جمعی ما این بار در یک جامعه کوچک شهری ما را به کدام سمت می کشاند؟همانند پیشینیانمان در آفریقا می مانیم یا به سمت رویاهامان می رویم؟ در راه رفتن به سمت رویاهای مردم این شهر چه کسی را با نماینده رویا هایمان همراه میکنیم؟
به هر حال امروز دکتر محمد بیرانوندی نماینده تفکری است که برای جهش به سمت آینده ای دیگر، خود را آماده میکند و در این شرایط چاره ای جز انتخاب نداریم با او و همفکرانش برویم یا در دنیای دیگران ساخته پیشین بمانیم؟
برای همراهی این تفکر، تجربه و قدرت را همراه کنیم یا شجاعت و نظم و یا تابو شکنی را؟
به هر حال این ما هستیم که امروز بر سر دو راهی ماندن یا رفتن مانده ایم و با استفاده از فرصت کشف گندم مانند، می توانیم انتخاب کنیم به مسیر پسا برجام بپیوندیم یا مثل سایر عزیزان هم استانی با عزیزان پیش از برجام بمانیم؟؟؟