انتقاد محمدرضا عباسی فرد عضو پیشین شورای نگهبان به رد صلاحیتش
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا عباسی فرد، عضو سابق شورای نگهبان و نماینده سابق مجلس خبرگان در یادداشتی در روزنامه اطلاعات به عدم تایید صلاحیت خود برای نامزدی خبرگان انتقاد کرد. وی در بخشی از یادداشت خود آورده است: به سمع و نظر همگان میرساند، بر اساس آنچه در نوشتهها اعلام شده، صلاحیت اینجانب به […]
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا عباسی فرد، عضو سابق شورای نگهبان و نماینده سابق مجلس خبرگان در یادداشتی در روزنامه اطلاعات به عدم تایید صلاحیت خود برای نامزدی خبرگان انتقاد کرد.
وی در بخشی از یادداشت خود آورده است:
به سمع و نظر همگان میرساند، بر اساس آنچه در نوشتهها اعلام شده، صلاحیت اینجانب به استناد بند ب ماده سوم قانون انتخابات خبرگان رهبری یعنی عدم شرکت در امتحان، به تائید فقهای محترم شورای نگهبان نرسید، در حالیکه به علت سابقه امتحان کتبی و شفاهی و کسب نمره خوب با تائید فقهای گرامی دوره سوم نماینده مردم بسیار گرانقدر و خونگرم خوزستان بوده ام.
ولی میدانید که من خود از آن قبیله هستم و حدود ۱۲ سال افتخار عضویت در آن شورا و حضور در آن کشتی، هر چند بد اخلاق و ناسازگار با ناخدای پیر و انعطاف ناپذیر را داشتهام و میتوانم علت عدم تائید را در نانوشتهها و سفیدی کاغذ جستجو کرده و چنین بخوانم:
«گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری»
اما این منطق اگر در عرف و اصطلاح «سیاست منهای دین» یا «دین سیاسی»، کاربردی داشته باشد، ولی در حوزه «سیاست دینی» پذیرفته نیست.
در نانوشتهها نکات زیادی وجود دارد که اینجا لازم میدانم از سر صدق و جوانمردانه به نکته دیگری اشاره و اعتراف کنم و آن ملاحظهای است که بعد از تصمیم به «عدم تائید» در جستجوی بندهای استنادی، حق ریشه و آب و گل ما را رعایت کرده و متهم به اموری از قبیل: عدم التزام به اسلام یا بی وفایی به قانون اساسی و ولایت فقیه نشدهام. «فجزاهم اللَّه انا خیر جزاء»
هر چند متاسفانه با سوء تدبیر و شاید از سر ناچاری چنان گوش جامعه را از این ادعاها پر کردهایم که این حنا رنگ باخته و دیگر این امور خریداری ندارد.
خوشبختانه با اینکه در کله پزیها قیمت «زبان» از «مغز» گرانتر است، ولی جامعه هنوز طرفدار مغز و عقل و منطق هستند.
خوشبختانه مردم این داوری را که از حدود ۱۲ هزار نخبه شرکتکننده بهطور راندمی حدود نیمی از آنان به نحوی همراه نیستند به هیچ وجه پذیرا نیستند، هر چند لوازم آن را پذیرفته و در برابر آن تمکین میکنند.
خوشبختانه مردم از اعلام این مطلب که در میان نامزدهای مجلس خبرگان افرادی شرابخوار و قمار باز وجود داشتهاند، استقبال نکردند.
ایشان باید همیشیه این دعا را بخواند که خداوند عاقبت همه مار ا ختم به خیر نماید
[پاسخ]
درود خدا بر حاج آقا عباسی فرد همه لرستان شما را میشناسند و به حال و گذشته شما افتخار میکنند خدا انشاالله شما را برای این نظام و این مردم حفظ کند
[پاسخ]
سلام بردکترعباسی فرد لازم است متذکرشوم حالا که با استراتژی حذف وخفقان مخالفی چرا درکوهدشت ازمصداق بارز حذف حمایت میکنی؟
[پاسخ]
دنیا دار مکافاته
[پاسخ]
سلام و درود بی کران خدا بر مرد خدا حضرت آیت الله عباسی فرد
گنه کرد دربلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری
صدها سال پیش در زمان پادشاهی، آهنگری بود که در شمال خراسان زندگی می کرد. او بجز آهن و آتش و کوره آهنگری و مخالفت با حاکم وقت به کاری دیگر مشغول نبود! از صبح خروس خوان تا بوق شب کار او ساخت شمشیر، قمه و چاقو بود. تا ادوات رزمی را در اختیار مخالفان حاکم قرار دهد. والی شهر مربوطه (همان شهر بلخ خودمان را می گویم!) در پی چاره اندیشی، نامه ای برای سلطان فرستاد تا برای این مشکل از پایتخت کسب تکلیف کند. آن زمان پست پیشتاز را سه کبوترنامه بر تشکیل می داد. در صورتی که دو تا از کبوترها در بین راه طعمه شکارچی ها می شدند یا آدرس اداره پست مرکز را گم می کردند حداقل سومی به مقصد می رسید.
پادشاه نالایق به مجردی که نامه را خواند، حکم قتل آهنگر را صادر کرد و طی نامه ای جوابیه را توسط پیک ارسال نمود. اما از بخت بد و خوش روزگار، این بار حادثه ای عجیب شکل گرفت؛ یعنی وقتی سه تا کبوتر پیک نامه بر به پرواز درآمدند، یکی از کبوترها که جفت عاشقش در شوشتر زندگی می کرد، کارمند اداره پست شوشتر بود، بجای شمال مسیر جنوب را در پیش گرفت و در شوشتر به زمین نشست. نامه با مهر حکومتی به دست والی شوشتر رسید.
والی شوشتر از سه باب تعجب نمود. باب اول: در شوشتر هیچ شخص مخالفی وجود نداشت. همه مطیع و فرمانبردار بودند. باب دوم: اصلا در شوشتر دکان آهنگری نبود. مردم برای این کار به شهرهای مجاور می رفتند. باب سوم: کبوتر نامه بر اصرار و تأکید می نمود که نامه را درست به مقصد آورده است و اشکال از اداره پست نیست. حاکم شوشتر برای اینکه حکم حکومتی اجرا گردد. پس از مشورت به این نتیجه رسید که، باب اول: در زبان مردم مرکز نشین به فلز مس، آهن می گویند. باب دوم: احتمالا شوشتری ها هم به دلیل رفاه اجتماعی بالا تبدیل به شمال شهری شده اند، نامه پس درست ارسال شده است.
نتیجه ی داستان؛ مسگری شغل مناسبی نمی باشد. آهنگرها مردمان خوش شانسی هستند. کدام تکنولوژی است اکنون یا دیروز. راستی زیاد ضرب المثل ها را جدی نگیرید شاید اصل قضیه چیز دیگری بوده است. درضمن آن دو تا کبوتر دیگر چه بلایی سرشان آمد. آنها هم به بلخ نرسیدند؟!
و اما درس امروز، نه ادامه ی افسانه و تمثیل و حکم: بارها و بارها این شعر را در مواقع مختلف خوانده و شنیده اید، جاهایی که گناه از یکی سر زده و شخص دیگری را به جایش تنبیه کرده اند! ملاک بکار بردن تمثیل و ضرب المثل برای تأیید اطرافیان، حقیقت داشتن موضوع و درست در بکار بردن آن است، و محک بررسی مطالب اینکه خواننده قادر باشد از نظر منبع، مطلب را مورد بررسی قرار دهد، و نویسنده به درستی آن معتقد باشد. مطلبی که منبعِ آن یاد نشده باشد میتواند مورد چالش قرار گرفته شود. نویسندگان، فرهیختگان هنر و ادبیات و یا ویرایشگران باید منبع معتبری برای هر نقل قول یا هر مطلبی که امکان به چالش کشیده شدن آن باشد، ارائه کنند در غیر این صورت سندیت ابطال خواهد شد.
حضرت سعدی به مسائل قضاوت در دادگاه ها نیز که شاخص تعیین کنندۀ میزان عدل و ظلم در یک کشور محسوب می شود، توجه نموده است. وی قضاوت های مغرضانه و سلیقه ای در دادگاه ها را برای ثبات و آرامش دولت ها خطرناک می داند که موجبات فتنه و آشوب می گردند. او در بوستان و گلستان اندیشه و نظریات خویش را در مورد شیوۀ حکومت کردن به روشنی بیان کرده است و با زیرکی و هدفمندانه بوستان را به ابوبکر سعد زنگی هدیه میکند.
راستی در باره اینکه قاضی بلخ چه کسی بوده، در سرچشمه ها و کتاب های تاریخی، به آگاهی هایی درخور برنمی خوریم، همین اندازه می دانیم که برخی، این مرد پلید، زشت کار و افزون خواه را به دلیل بردن نامش در برخی روایت ها، به نامهای متفاوت از او یاد کرده اند، چه تفاوتی دارد نام اصلی او چه باشد.
آیت اله عباسی فرد بی گناه است / هرچه بدی گناه است از رفقای نا اهلش میباشد که به جبر به قول حافظ سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
خدا با حاج آقا عباسی فرد است،زنده باد شمشیر بران لرستان مرد خدایی و با تجربه فقاهت آیت حق عباسی فرد
[پاسخ]
کی بره این همه راهو!!! این جایگاه بس و بلکه بسیار بیستر از (بس) است برای ایشان!
[پاسخ]