«چمر چوپی» منتشر شد / مجموعه شعر لکی بابک درویش پور به بازار آمد

بابک درویش پور در سال ۱۳۵۰ در محله ی سراب شهر هرسین متولد شد.تحصیلات خود را تا دیپلم در همان شهر و کارشناسی و کارشناسی ارشد را در رشته ی زبان و ادبیات فارسی در شهر های تبریز و سنندج به پایان رساند.زندگی شعری خود را از ایام دبیرستان آغاز نمود و نخستین و تاثیر گذارترین راهنمای خود را در این راه مرحوم ابراهیم اسدی می داند.

۵۵۵۵۵۵۵

بابک درویش پور در سال ۱۳۵۰ در محله ی سراب شهر هرسین متولد شد.تحصیلات خود را تا دیپلم در همان شهر و کارشناسی و کارشناسی ارشد را در رشته ی زبان و ادبیات فارسی در شهر های تبریز و سنندج به پایان رساند.زندگی شعری خود را از ایام دبیرستان آغاز نمود و نخستین و تاثیر گذارترین راهنمای خود را در این راه مرحوم ابراهیم اسدی می داند.

بابک دوریش پور چگونه خود را برای مخاطبان می کند؟
بابک در بهار سال ۱۳۵۰ در محله ی سراب هرسین متولد شد. تحصیلاتش را تا پایان دوره ی متوسطه در همان شهر به پایان رساند. کارشناسی را در رشته ی زبان و ادبیات فارسی در شهر تبریز و کارشناسی ارشد را نیز در همان رشته و در سال ۱۳۸۰ در شهر سنندج به پایان رساند. در دانشگاه پیام نور به عنوان مدیر فرهنگی و تربیت بدنی مشغول به کار است و در همان دانشگاه و دانشگاه آزاد هر از گاهی به تدریس دروس تخصصی و عمومی ادبیات فارسی مشغول است. شعر و موسیقی را زندگی کرده است و به فرزندانش هم چنین زندگی ای را آموخته است. یعنی لذت بردن از لحظه لحظه ی زندگی و جرعه جرعه نوشیدن ابیات و ترانه های فاخر و ماندگار.
ورودتان به دنیای ادبیات چگونه شکل گرفت؟
در ایام نوجوانی و دوران راهنمایی برای دوستانی که اندک صدایی داشتند و در جمع ترانه می خواندند ، مناسب حال و هوای جمع شعرهای برساخته ی خودم را جایگزین اشعار ترانه ها می کردم و از طرف دوستان مورد تشویق قرار می گرفتم. رفته رفته جرات به سرودن تک بیت های محلی را پیدا کردم و پس از آن نیز به دوبیتی و مثنوی و خصوصا غزل پرداختم. تقریبا به صورت مرتب هر روز عصر مرحوم ابراهیم اسدی شاعر ارزنده ی هرسینی و دوست جدا ناشدنی ایشان جناب آقای مسکینی را در پارک شهر هرسین ملاقات می کردم و شعر های خود را بر این دو بزرگوار ارزه می کردم که به خاطر نوپا بودن در آن ایام بیشتر مورد تعریف و تمجید قرار می گرفتم تا نقد جدی. از سال اول دبیرستان یعنی سال ۱۳۶۵ به صورت جدی وارد عرصه های ادبی شده و در مسابقات آموزشگاهی شرکت می کردم.
شما همزمان که به شعر فارسی توجه می کردید، گوشه چشمی هم به شعر کُردی داشتید. چه ضرورتی در وجودتان برای پرداختن به شعر کردی جان گرفت؟
از همان اوایل که به سرودن شعر روی آوردم خوشبختانه به زبان مادری ام که لکی است نیز اقبال داشتم و همیشه با سرودن به زبان مادری طعم و حس غیر قابل وصفی در روح و روان خود حس می گردم و زمزمه ی آثار بزرگانی چون سید یعقوب ماهیدشتی، ملمع های زیبای میرزانادر هرسینی، شامی، تمکین، مرحوم ابراهیم اسدی، ترکه میر و دیگر اعاظم این عرصه روحم را از جسم کنده و به پرواز در می آورد و افق های زیبایی از تصاویر بکر شعریشان در برابر چشمانم هویدا می کرد. و روح زیبا دوست کمترینی چون من را به دنبال خود می کشید . همواره همزمان با سرودن شعر به زبان فارسی انگار کسی در من مرا به دنبال گمشده ای بر می انگیخت که با گذشت سال ها از زندگی شعری ام آن گمشده را زبان مادری ام یافتم.
فکر می کنید ضرورتهای توجه به زبان مادری کدامند؟
متاسفانه این روزها با توجه به استیلای رسانه های دیداری و شنیداری و شبکه های اجتماعی و همچنین فراگیر شدن زبان فارسی به عنوان زبان رسمی، زبان ها و لهجه های بومی و محلی بیش از پیش در خطر فراموشی قرار گرفته اند و فعالان عرصه های ادبی و فرهنگی باید تلاش بیشتری را مصروف حفظ و نگهداری باقیمانده ی گنجینه های غنی و بی همتای زبان و فرهنگ بومی خود نمایند. یک هنرمند و به ویژه شاعر که در بحث فرد مورد نظر ماست باید در هر برهه از زمان که قرار می گیرد وظیفه ی خود را به درستی تشخیص داده و آن وظیفه را به بهترین وجه ممکن انجام دهد. در غیر این صورت آیندگان از وی طلبکار خواهند بود. “بابک درویش پور نمی خواهد بدهکار فرهنگی فرزندان و آیندگان جغرافیای فرهنگی خود باشد.”
دوستداران ادبیات شما را به عنوان یک شاعر فارسی سرا می شناختند. دلایل رجعت تان به زبان مادری بیشتر ، کدام فاکتورهاست؟
به زبان و ادبیات فارسی که زبان رسمی کشور عزیزم است علاقه مند مدیونم و احترام می گذارم . در ابتدا دوستان حقیر را به عنوان یک شاعر فارسی سرا به ویژه در قالب غزل می شناختند. اما همانطور که در پاسخ به سوال قبل عرض کردم با شناخت برهه ی زمانی ای که در آن قرار گرفته ام وظیفه ای خود را چنین تشخیص دادم که همت خویش را مصروف زبان مادری ام یعنی لکی نمایم. همیشه در پاسخ این سوال به این مثال اشاره می کنم : “زبان و ادبیات فارسی کاخی با شکوه و رفیع است که خشتهای زرین و سیمین آن را بزرگانی چون فردوسی و سعدی و حافظ و . . . و همچنین بزرگان نظم و نثر معاصر ساخته و هر روز بر جلال و عظمت آن خشتی می افزایند. و بابک شاعر دون همت و جوانمردی خود می داند که ویرانه های در حال آوار شدن زبان و فرهنگ مادری خود را کند و کاو کند و اگر خشتی با تصاویر و زیبایی های درخور در آن یافت تقدیم کاخ شکوهمند فارسی نماید. بلکه وظیفه ی وی زدودن گرد از چهره ی زیبایی های آن ، نگهداری و معرفی آن به فرزندان این جغرافیای فرهنگی و سایرین می داند.”
به تازگی کتابی از شما روانه بازار شده است. این کتاب را برای مخاطبان معرفی بفرمایید.
کتابی که با همکاری و مدد دوستان دلسوز با نام “چمر چوپی” به بازار روانه شده حاوی اشعار لکی حقیر از ابتدا تا زمان به چاپ سپردن کتاب است. در این کتاب سعی شده است تا از دو آفت که گریبانگیر بسیاری از عزیزان محلی سرا چه در عرصه ی شعر لکی و چه کردی و کلهری است حتی الامکان دوری شود. نخست اجتناب از واژه های مهجور و دور افتاده ای که مرده اند و در زبان محاوره ای امروز همزبانانم هیچ کاربردی ندارد ، به گونه ای که مخاطب برای فهم شعر باید به سراغ ریش سپیدان و بزرگان رفته و غالبا نیز دست خالی بازگردد. و دوم پرهیز از به کار بردن واژه های فارسی که هنوز به زبان لکی راه نیافته اند و متاسفانه شاعر عموما در موقعیت هایی که برای یافتن قافیه به تنگ آمده و یا به ضرورت وزن ، وارد شعر می کند که لطمه ی آن بیش از آفت نخست است. چرا که مخاطب و به ویژه نوجوان و جوانی که آن را می خواند چنین می پندارد که آن واژگان واژگان زبان مادری وی هستند و او را از یافتن و آموختن درست زبان مادری اش دور می سازد. غافل از اینکه شاعر عزیز در قافیه و وزن به تنگنا برخورده و تنها به ضرورت آز آن استفاده کرده. حقیر در چنین مواردی قید آن بیت یا مصرع را می زند و به خاطر همین وسواس شاعری کم گوی است. در چمرچوپی به خاطر به نمایش گذاشتن غنا و توان بالای زبان لکی در کلیه ی قالب های رایج و غالب کلاسیک اعم از دوبیتی ، رباعی، غزل و مثنوی و همچنین وزن سنتی هجایی ، و نیز در دو قالب نوین شعر یعنی قالب نیمایی و آزاد آثاری به مخاطب عرضه شده است که در مقام نقد و بررسی باید منتظر ماند که شاعر به خوبی از پس آن برآمده یا خیر. همچنین چند ترانه نیز به این زبان سروده شده و توسط خوانندگان عزیز برزو میری و سعید دارابی خوانده شده اند که در بخشی جداگانه در کتاب درج گردیده است.در پایان سپاسگزار شما برای انجام این مصاحبه و همچنین قدردان استاد عزیزم جناب آقای منصور یاقوتی برای زحمت مقدمه ی کتاب هستم و امیدوارم جوابگوی محبت باشم.

 بابک درویش پور ، شاعر و فعال فرهنگی هرسینی مجموعه شعر«چَمَر چوپی» را به اهتمام انتشارات باغ ابریشم کرمانشاه روانه بازار نشر کرد. این کتاب که در دارنده ی اشعار کُردی این شاعر توانای هرسینی است، در یکصد و یازده  صفحه، شمارگان یک هزار و با بهای ۵۵۰۰تومان در اختیار دوستداران فرهنگ و ادبیات کُردی قرار گرفته است.

مجموعه ی حاضر گلچینی از آثار این مدرس دانشگاه در طی یک دهه است و آثار کلاسیک به ویژه غزل در آن هم از حیث کمی و هم از حیت کیفی جایگاه خاصی دارد.

بابک درویش پور در سال ۱۳۵۰ در محله ی سراب شهر هرسین متولد شد.تحصیلات خود را تا دیپلم در همان شهر و کارشناسی و کارشناسی ارشد را در رشته ی زبان و ادبیات فارسی در شهر های تبریز و سنندج به پایان رساند.زندگی شعری خود را از ایام دبیرستان آغاز نمود و نخستین و تاثیر گذارترین راهنمای خود را در این راه مرحوم ابراهیم اسدی می داند.

ابتدا شعر را به زبان فارسی و گاه به صورت تفننی لکی نیز می سرود. اما سال هاست که وقت و قریحه ی خود را مصروف زبان مادری خود نموده و اگرچه در همه ی قالب های شعری نیز طبع خویش را آزموده است اما قالب غزل را از همه بیشتر می پسندد.

chamar08

دو نمونه از آثار منتشر شده در این کتاب را با هم زمزمه می کنیم:

چه‌چه‌م چکیـاسه‌ ده‌ر مـاڵه‌ت چــه‌سه‌ر نریاسه‌ دیواره‌ت

چه‌دڵ چۊ زه¬ێمه‌ ژێر ڤارانێ شه‌س شان¬ داسه‌پاساره‌ت

چـــــه‌ ئـــاســـاره‌ل جـــۆڕیـــنـــه‌ خـــــاک تــا ســـه‌ر بــنـنه‌  ڤـــه‌ر  پــاتــا

نـــه‌شــــار ئـــه‌ شــێـــڤـــه‌ شـــیــــریـــنــه‌ چـــــه‌نـــێ دڵـــگیــــره‌ ئــــیـــواره‌ت

چـــه‌ بـــێ ده‌نـــگ ئــێــڵ ئــێـــڵه‌ ئــارزوو گـــۆم بــیـنــه‌ سـا گــیــسـت

چـه‌ گـیان چۆقیاسه‌ شیرینـی ئه‌سه‌ڵکوو شـێڤه‌ نـازاره‌ت

ڤـه‌هـــه‌ر لارا گــێ ڤـا مـه ۊنـی بـکـه‌ شه‌ن هـــه‌ق دری خـــاسی

گــــلــه ی‌ کــــــێ کـــردمـــه‌ هـــــه‌رگــــس مــــه‌زانـــم گــــه‌رمه‌ بـــازاڕه‌ت

دڵـــــــــم دڵــــــــخوه‌ش بـــــۊه‌ قــــــاپـــــــێ شــــێـــرو تــــاڵــێ ڤـــــه‌ تــــیـتـــکــــــتا

نـــــــه‌زانـــســــتم کـــــێ ئـــه¬ۊشـــــه‌ مــــاوه‌ بـــــۊلـــــه‌ ژێـــــرێ لاواره‌ت

ڤـتـــم ڤــه ێـــره‌ مــــه‌نــیـــشــــی تـــا ڤـه‌هــارێ تــر،ڤـه‌هــــارێ تــــر!؟

ڤـــــه‌هــــارێ تـــــر مــــــــێ هـــــامــــه‌ خــــــاک و گــــــیـــــانـــــم تــۊنی ئاواره‌ت

تـــــۆ چــــیــــت و کــۊچـه‌ چـــــووڵـــێــــکه‌وخــــراوی مـه‌ن ڤـــه‌ میراتم

مـه‌گــه‌ر بـــوو بــــنـمـه‌ قـه¬ێ بـوو تـۆڕ هـه‌ناسه‌ل پاروپێراره¬ت

مرداد ۹۰

کۊچه‌ کـۊچه‌ خۊنـێ دڵ پـڕ تـوو نــه‌فـه‌سـمـانـه‌و  هــه‌سیـــــم

بێـــکه‌ســی ڤــه ێ دار و دۆنیا هه‌ر چـێ که‌سمانه‌و هه‌سیم

تــا نـــگــامـان بــاڵ نــه‌گـــرێ ، بــاڵـــێ مــــه‌ل دڵ هــا ڤـــه‌ بــــه‌ن

هـه‌ســره‌تێ په‌رچین وته‌ل داره‌ل قـه‌فـه‌سمانه‌و هـه‌سیـم

ئـــــێ گــۆڵـــــووم گــێـــــژێ دۆنــیـا رووژ و شــــه‌و خــــڕمـــــانـــــه‌ مــــێ

ده‌رده‌ داریــم و خــه‌فـــه‌ت فـریای ره‌سمــــانه‌ و  هــــه‌سـیـــم

پــایـــزه‌ رووژه‌ وڤــــه‌ڵـگ¬و بـــارم ده‌س¬ڤـه‌ده‌س چی تا نهات

بــــێ کــــه‌ســی وبـێ ده‌سێـڵاتـی هـۊچـه‌ ‌ده‌سـمانه‌و هـه‌ســیـم

بــــاخــــێ ســیـــنـه‌ شــه‌ق شــه‌قـا بــــی ڤـــه‌ نـــه‌وارانـــی خــــوه‌شــــی

نـــــائــۆمـــێـــدی و دڵـــتـــه‌نــگــی ڤـارانـێ شــه‌ســمــانــه ‌و  هـــه‌سـیــم

زه‌خــــمـــــێ تـــینـیــمـانــه‌ ئــــێ خــــۊنـــێ کــــێ قــــۆڵ داســـــه‌ غــــه‌زه‌ڵ

ده‌ردێئه‌ به‌نبه‌ن زنه یمانه‌ هه‌ریه‌ به‌سمانه‌و هه‌سیم

  نووڕووژ۸۵

منبع: پایگاه خبری بیستون