دل نوشته ی خواهر مرحوم کاظم صفرزاده به مناسبت ۲۸ مهر سالگرد درگذشت معلم فداکار لرستان
اشاره: ۲۸ مهرماه ۹۳ مرحوم کاظم صفرزاده معلم فداکار لرستانی به همراه ۳ دانشآموز دبیرستان شبانهروزی امام جعفر صادق(ع) ویسیان به نامهای وحید سپهوند، امین قوچی و امین رحیمی که در حال عبور از جاده ویسیان به خرمآباد بودند(به منظور مداوای پای یکی از دانش آموزان و به علت فقدان امکانات در درمانگاه ویسیان)، متاسفانه خودروی […]
اشاره: ۲۸ مهرماه ۹۳ مرحوم کاظم صفرزاده معلم فداکار لرستانی به همراه ۳ دانشآموز دبیرستان شبانهروزی امام جعفر صادق(ع) ویسیان به نامهای وحید سپهوند، امین قوچی و امین رحیمی که در حال عبور از جاده ویسیان به خرمآباد بودند(به منظور مداوای پای یکی از دانش آموزان و به علت فقدان امکانات در درمانگاه ویسیان)، متاسفانه خودروی آنان در منطقه شوراب گرفتار سیلاب و طغیان رودخانه شد و جان به جان آفرین تسلیم کردند. در ۲ روز نخست پس از حادثه جسد ۳ دانشآموز لرستانی پیدا شد اما جسد مرحوم صفرزاده ۱۴ روز بعد یعنی در روز تاسوعای حسینی پیدا شد.
خواهر این معلم ایثارگر و اسوه ی فداکاری و گذشت، به مناسبت سالگرد درگذشت ایشان متن زیر را به دفتر پایگاه خبری کشکان ارسال نموده است.
تحریریه ی کشکان یاد تمام معلمان درگذشته و ایثارگر علی الخصوص الگوی بارز این عزیزان مرحوم کاظم صفرزاده را گرامی می دارد.
« برادرکم کم داریم به بیست و هشت مهر نزدیک می شویم این یعنی سالگرد غروب غم انگیزت در آن سیلاب پر از گل و لای و آن پاییز بی رحم و غم انگیز… یک سال است که غمی سیاه آسمان قلبم را فرا گرفته و لهیب سوزان دوزخ بر وجودم مستولی گشته و بارش مستمر چشمانم نتوانسته از شعله آتش درونم که در فراق تو زبانه کشیده بکاهد.
این یعنی یک سال بی بهار است که تو آرام زیر بستر خاک خفته ای و ما گرفتار غم دوری از تو, غمی که آن چنان سنگین است که نه تنها بارش چشمانم که بارش آسمان هم نتوانسته و نمی تواند ذره ای از آن را بکاهد.
چه زود وجود نازنینت که محروم از مهر مادر و محبت پدر بود ,در تلاطم روز و شب گرفتار موجی بنیان کن گردید و نابهنگام در حالی که می رفت تا شکوفا گردد به یکباره و بدور از انتظار پر پر گردید.
سرودن غزل خداحافظی برای تو که در بهار عمرت بودی زود بود زمان برای آرمیدن زیاد بود. نمی دانم از چه و از کی دلگیر بودی که اینچنین غریبانه ما را در ماتم و غم هجرت رها نمودی و رفتی. رفتی و بعد از رفتنت باران از چشمانمان در آن پاییز غم انگیز چه معصومانه می بارید؛
بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت.
بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد.
برادرم ! یک سال است که آرام خفته ای؛ دیگر بوی ریا و دروغ و فریب و تزویر مشام معصوم و پاکت را آزار نمیدهد دیگر بر چشمان آرزومندت ملالی نیست.
دیگر دروغ و ریایی حرمت شبهایت را نمی شکند؛ دیگر شبی مهتابش را به تو نمی فروشد.
آه که بعد از آن وصلت شوم تو را در میان نامردمی ها رها کردم . تویی که پاک تر از برگ شقایق بودی. افسوس که در مدت این یک سال بعد از رفتنت فهمیدم که چه ها کشیده ای. اینک می دانم که چرا قلب پاکت در نقطه آغازین عمرت از طپش ایستاد و ما را گرفتار غم جدایی نمود.
امّا ندیدنت و نبودنت در عمق باورم نمی گنجد، مگر می شود سیمای نورانیت را با آن لبخند همیشگی اش از یاد برد،مگر می شود خاطرات نه چندان خوب دوران کوتاه زندگیت را فرا موش کرد؟
برادرم !
از درد فراقت ،از جوانیتاز مظلوم بودنت حتی در خانه خودت و از سیمای پاک و نورانیت. می نویسم و می نویسم تا این قلم یا خسته گردد و یا با ادای حق مظلومیتت سیراب گردد.
برادرم ! بودن با تو و دیدن روی ماهت نه ذهنم که وجودم را تسخیر نموده است.
چرا رفتی؟ چگونه رفتی که خاطراتت اینگونه زنده اند گویی که با منی و نوشته های ناقصم را می خوانی؛ هرچقدر که مینویسم از یادت تهی نمیشوم.
رفتی، ولی از یاد ما هرگز نرفته و نخواهی رفت؛ آن روزی که رفتی، ما همچنان در انتظار تلخ آمدنت ماندیم، آندم که ما غمنامه سوگ تو خواندیم. ازدیدگان ، بر مزرع دل ، خون فشاندیم ؛رفتی ولی ما را به دست غم سپردی. تو رفتی و قلب مرا، فکر مرا، همه وجود مرا همراه خودت بردی و من سست و بی روح ساعت های متمادی به دوردست ها خیره میشوم، به افق، همانجا که آسمان و زمین به یکدیگر پیوند خورده اند تا شاید نشانی از تو بیابم، نشانی از بازگشت تو، اما تو نیستی، هیچ چیز نیست. سکوت مطلق و من ناامیدتر از همیشه باز هم با خیال تو چشم های پر از آشوب خویش را بر هم میگذارم.
و به دلم، دل بیقرارم التماس میکنم، کمی آرام تر باش، میخواهم بخوابم تا شاید خواب برادرم را ببینم. ولی او بی تاب است، آرام نمی گیرد، تا وقتی تو برگردی!
و من باز به افق خیره شده ام و چه بیهوده فریاد میزنم بازگشتت را…
روحش شاد.
[پاسخ]
باسلام خدمت این خواهر داغدار وتشکر به خاطر این متن زیبا ودلتنگ. خدا به همه شما بازماندگان مرحوم کاظم صفر زاده صبر دهد و روح آن عزیز را در جوار رحمت حق وبا امام حسین ع محشور گرداند.امروز در مراسم ماه محرم مجتمع باغ مینو کوهدشت یاد وخاطره آن معلم فداکار گرامی داشته شد .ودانش آموزان باخواندن شعر ومقاله به مرحوم کاظم صفر زاده ادای احترام کردند.روحش شاد ویادش گرامی.
[پاسخ]
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
خوشا آنان که باعزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار
محبت را پسندیدند و رفتند.
در زندگی آلامی هست که فقط همدلی میتواند از شدت آن بکاهد.
ایزد منان را سپاسگزاریم که در غمناکترین روزهای زندگیمان ما را از نعمت حضور دوستان و سرورانی مهربان بهرهمند ساخت که همدردیشان التیامی است بر دلهای داغدیده ما
از عنایت و حسن توجه کلیه سروران، دوستان، آشنایان و همکاران که در همه مراحل، ما را مدیون لطف و غریق محبت خویش نمودند، از صمیم قلب تقدیر و تشکر نموده و برای همگان از خداوند رحمان، حضور در رکاب نورانی امام زمان (عج) را در عصر ظهور مسئلت مینماییم
[پاسخ]
ضمن عرض سلام وابراز همدردی وتشکر از خواهر غمدیده مرحوم صفرزاده عزیز.در اولین سالگرد غروب غم انگیز،وعروج ملکوتی همکار عزیزمان ،اسوه گذشت وجوانمردی،کاظم صفرزاده بر روح پاک وکبریایی او درود میفرستیم .حقا که آن عزیز معلم راستین بودوبا رفتنش آخرین درس وجاودانه ترین درس یعنی گذشت ودلسوزی وفداکاری و………رابه همه ما آموخت.آرزوی سلامتی وسربلندی خانواده آن عزیز سفرکرده را از خداوند منان مسئلت دارم .همه ما مدیون ایشون هستیم دریغ ودرد طی یکسال گذشته از هیچ تریبونی ،صدایی وسیمایی و مسئولین حرکتی در شأن بزرگداشت آن بزرگوار ندیدیم در حالیکه وظیفه امان بود حداقل اورا بیشتر به جامعه ایرانیان وهموطنان بشناسانیم.دریغ دریغ
[پاسخ]
دلتنگیهایم از دوری توست ، تو که در آن غروب جدایی ،تنها ، مسافر جاده ها شدی و کوله بارت را پر از یاس های سپید کردی وعاشقانه بسویش بازگشتی ومن همچنان مبهوت وحیران،به امتداد جاده چشم دوخته ام
باسلام
صمیمانه و بی حد و عد، سپاسگزاریم
خاضعانهترین سپاسها و نیکوترین دعاهای خود را نثارتان میکنیم
[پاسخ]
به یاد برادر عزیزم کاظم
به یاد شمع رویت، همچنان پروانه می سوزم
تو رفتی، من به جایت، اندرین کاشانه می سوزم
گهی آیم کنار قبر تو، با دیده گریان
گهی از مهربانیهای تو، در خانه می سوزم
روزها گذشتند و ماهها به سر امدند .به امید دیدن روی ماهت با ان لبخند های همیشگی و در اندیشه باز امدنت،ثانیه های زندگیم با اوای غم بی تو رفتند و مردند.نگاهم هر روز به امید دیدنت کوی و برزن را مرور میکند.دل من در غم هجران تو ای برادر چه بگویم چه کشید.شب ها به امید دیدنت سر بر بالین میگذارم تا شاید تو را نه در عالم که در خواب ببینم و قصه ناتمام جوانیت را،زود به سر امدن زندگانیت را ،سرودن نابهنگام غزل خداحافظی ات رابرایت باز گویم.افسوس که بعد از تو خواب با چشمان بارانیم قهر نموده و چون سر بر بالین می نهم کابوس رفتنت تمام وجود بی قرارم را فرا میگیرد.باورم نمی شود که بین من و تو این همه فاصله باشد.برادرم ،امروز نگاهم را چون همیشه به تقویم دوختم و با خود گفتم :سیزده ابان است و این یعنی روزدانش آموزوخاکسپاری تو بعداز چهارده روزدرآن سیلاب .این یعنی یک سال بی بهار است که تو ارام زیر بستر خاک ارمیده ای و ما گرفتار غم دوری تو..
روز ها رفت و گذشت
و در اندیشه باز امدنت
لحظه ها طی شد و مرد
و نگاهم هر روز
باز هم با همه شوق
کوچه ها را پایید
مثل ان روز که می امدی از راهی دور………دریغ
دل من در غم هجران تو ای خوبترین
چه بگویم،چه کشید.
هو الحی لا یموت.رضاییم به رضای اویی که جانها در دست اوست.
..
[پاسخ]
باسلام خدمت دوست عزیزم خانم مهندس صفرزاده بازهم تسلیت می گوییم وازخداوندمنان برای شماوخانواده محترمتان صبر خواهانم برادرشماشهیدشده است خداوندبیامرزدش
قدر چمن را بلبل افسرده می داند
غم داغ برادر را برادر مرده می داند
غم مرگ برادر بشکند پشت برادر را
داغ برادر تا قیامت زنده می ماند
بـــرادر رفتــی و یادت بجـا ماند
مــیان ســینه ها نامـــت بجا ماند
برادر رفتی و با من چه کردی؟
مرا دســـت غروبِ غم سپردی
اتاق قلب مــن بی تو چه سرده
تمــــام لحـظه هام لبــریز درده
برادر رســـم دنیــــامون همینه
خدا از بیــن ما گل رو میچینه
دریک روز پاییز او رفت واین دنیای خاکی را باتمام تعلقاتش گذاشت وپرکشید چه بیرحم است این زمانه وچه سخت است نبودنت ودرک نبودنت برای خواهرت که داغت اوراپیرکرد کاش …………….
[پاسخ]
باسلام خدمت خواهرعزیزخانم شریفی خیلی ممنمونم شمابه بنده حقیرلطف داریدصمیمانه سپاسگزاریم خداوندبرادرشماراهم بیامرزد
[پاسخ]
باسلام خدمت این خواهرداغدیده چه زیبانوشتی خیلی اشک ریختم خداوندبیامرزدش برادرشماشهیدشده است
[پاسخ]
باسلام خدمت خواهرداغدارخداوندبه شماصبربده برادرشماشهیداست ولی لرستان محروم است کسی صدای لرستان نمی شنوداون همه قولهاکه دادن کجارفتندقرارشدتندیسی ازمرحوم صفرزاده درشهرپلدختربزنندولی …
[پاسخ]
شهیدواقعی
ولی ………دریغ دریغ ….
[پاسخ]
دیدی ای دل که خزان با گل و گلزار چه کرد
تیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کرد
شعله شمع به آرامی و مظلومی سوخت
داغ آن با دل پروانه بی یار چه کرد
باسلام خدمت دوست عزیزاستادخانم مهندس صفرزاده خیلی زیبا نوشتی بازهم تسلیت خشک وخالی مراازراه دورپذیراباش برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل خواهانم
[پاسخ]
باسلام
درود بر شما خواهر گلم. بسیار ممنون و سپاسگزارم از ابراز لطفتون. برای شما و عزیزانتون آرزوی سلامت, سعادت و بهروزی میکنم.
سبز باشید
[پاسخ]
باسلام خدمت برادرعزیزوباتشکرازشمابخاطرطراحی سایتون وتقدیروتشکرمیکنم ازمردم غیورکوهدشت وتمام دوستان وهمکاران برادرعزیزم آقاکاظم و امیدوارم خداوند منان همه شما عزیزان را در پناه خود مصون نگاه دارد.ازلطف شماصمیمانه سپاسگزاریم
[پاسخ]
سلام خدمت شما .خواستم بگم من ۴ تا داغه بردار تو سینه دارم لطفا مارو هم در غم خو شریک بدانید خدا بیامرزتشبرادر عزیزتان راوبس…………..
[پاسخ]
خدارحمتت کنه دایی جونم هروقت اسمت میاد اشکم ها بند نمیاد بهترین معلم دنیا بودی اگه هزارسال هم بگزره داغت تازه هست
[پاسخ]
ممنون از شما که بیاد شهدای واقعی هستید
[پاسخ]