مادر حاج آقا در زمان حاملگی خواب دیده بود که قرآن متولد شده است!

به گزارش کشکان، حجت الاسلام و المسلمین مجتبی مصباح، پسر دوم آیت الله محمدتقی مصباح یزدی گفتگویی با صابر نیوز کرده است که متن بخشی از آن در زیر می آید: مختصری درباره خانواده پدری آیت الله مصباح بفرمایید؟ پدر ایشان مرحوم محمد باقر گیوه چی یزدی بود که شغلشان جوراب بافی بود. خانواده پدری […]

۱۱۰۱۳۷_۸۳۳

به گزارش کشکان، حجت الاسلام و المسلمین مجتبی مصباح، پسر دوم آیت الله محمدتقی مصباح یزدی گفتگویی با صابر نیوز کرده است که متن بخشی از آن در زیر می آید:

مختصری درباره خانواده پدری آیت الله مصباح بفرمایید؟

پدر ایشان مرحوم محمد باقر گیوه چی یزدی بود که شغلشان جوراب بافی بود. خانواده پدری ما همه یزدی هستند و کاملا مذهبی، ولی فرد روحانی در بستگان نزدیکشان نداشتند البته در بستگان دور فردی بوده به نام “شیخ احمد آخوندی” که مقسم مرحوم آقاسید ابوالحسن اصفهانی در نجف بودند. ایشان مشوق حاج آقا برای طلبه شدن بود.

نسبت دقیقشان اینطور بود که پسرعموی پدربزرگ مادری حاج آقا بودند. مرحوم گیوه چی تنها دو فرزند پسر داشتند.

درمورد تولد حاج آقا اگر جریانی هست تعریف بفرمایید.

زمانی که مادر حاج آقا به ایشون حامله بودند خواب می بینندکه وضع حمل کردند و قرآن متولد شده.

حاج آقای مصباح اهل گردش و تفریح هم هستند؟

تا زمانی که جسم ایشون و سنشان بیشتر اقتضای مسافرت داشت به مسافرت و گردش می رفتند.

یه مدت هر صبح برای پیاده روی به بوستان علوی قم می رفتند. اما الان دیگر خیلی کم شده است.

شخصیتشان در دوارن کودکی چطور بوده؟ شیطون یا بچه مثبت؟

خودشان نقل می کردند که در کودکی اهل شیطنت بودند از بس ایشون شیطنت می کرد همیشه بدنشان زخمی می شده به حدی بوده که عمه شان می گفتند آتقی تا یه جای سرش سالمه ساکت نمیشینه.

تحصیل را از کی شروع کردند؟ مکتب یا مدرسه؟

قبل از سن دبستان حدود ۵ سالگی مکتب رفته بودند اما درس را در مدرسه خواندند.

از چه سالی طلبه شدند و در کدامیک از حوزه های علمیه درس خواندند؟

در سال ۱۳۲۶ ، ۱۳ سال داشتند که وارد حوزه شدند و تا سال ۱۳۳۱ در همان حوزه یزد مشغول تحصیل علوم دینی بودند.

آن موقع مرکزیت حوزه نجف بیش از قم بود و طلبه ها معمولا به یه حدی از علم که می رسیدند سعی می کردند برای ادامه تحصیل به نجف بروند. منتها مشکلات مالی و خانوادگی اوضاع را برای ایشان سخت کرده بود، تقریبا خانواده ایشان تمام زندگیشان را در اینجا می فروشند برای اینکه حاج آقا بتوانند برای تحصیل به نجف بروند.

بعد از مدتی ظاهرا پدرشان ورشکست می شوند و به پسرشان نامه می نویسند که به ایران برگرد. مادرشان وابستگی عجیبی به ایشان داشتند ولی اساتید حاج آقا در نجف تاکید داشتند که در نجف بمانند حتی نامه ای هم به پدر ایشان نوشتند.

پدرشان هم در پاسخ گفته بود که من حرفی ندارم که در نجف بماند اما از غم دوری فرزند ترس خطر جانی برای مادرش دارم.  خودشان می فرمودند” من خیلی دوست داشتم که در نجف بمانم اما شرایط مساعد نشد و مجبور شدم به ایران برگردم.”

برای تحصیل به قم رفتند و پدرشان هم در تهران ساکن شدند.