آیا باز هم اشتباه خواهیم کرد؟

فریبا مرادپور/ کشکان: آیا باز هم اشتباه خواهیم کرد؟ این روزها که به جامعه و مردم شهر خود می نگریم آرام آرام موجی از جنب وجوش و رفت و آمدها را در میان بعضی افراد و گروه های مختلف مشاهده می نماییم . از کنار منزل بعضی شاخصین که می گذریم بعضاً تجمع خودروها و […]

۸۱۲۷۳۴۹۵۳_۳۸۷۱۰

فریبا مرادپور/ کشکان:

آیا باز هم اشتباه خواهیم کرد؟

این روزها که به جامعه و مردم شهر خود می نگریم آرام آرام موجی از جنب وجوش و رفت و آمدها را در میان بعضی افراد و گروه های مختلف مشاهده می نماییم . از کنار منزل بعضی شاخصین که می گذریم بعضاً تجمع خودروها و سواری ها را در صفوف نسبتا طویل مشاهده می کنیم که نشان از برقراری مجدد جلسات خانگی است. بعضی عزیزان که مدیریت ها و پست هایشان کمتر اجازه می داد در میان مردم ظاهر شوند و از مطالبات و مشکلات متعدد مردم «که البته کم هم نیستند» گریزان بودند و به صورت فوق سری به شهر و بعضی نزدیکان سرکی می زدند، باز هم با نزدیک شدن به یکی از صحنه های مشارکت مردمی به یاد مردم و نقش آنان در مسئولیت دادن به این عزیزان افتاده اند. بماند هر عزیزی که از میان این مردم رنج دیده و سیاست زده شهر برمی خیزد، آنان را با خود همسو می نماید و نردبان  ترقی خود را از آنان می سازد ، تاچه اندازه از سر صدق و با چه عیاری از نیت و شوق خدمت به همین پایین نشینان وارد عرصه می گردد و بعد از پیروزی و حمایت، تا چه مقدار بر عهد و پیمان خود راسخ می ماند و تا کجا می تواند هدف اصلی خود را در معرض فراموش شدن نگذارد. چه مقدار همنشین شدن و قرارگیری در صف بالا نشینان ،مشکلات شهر ،نابسمانی ها ونابهنجاری ها را از یاد او می برد ونشستن در صف محرومینی که یکی از سفره های رنگین این حضرات را در خواب ها و رؤیاهای شیرین خود فرض می نمایند در نظر مبارکشان کم رنگ می نماید؟ سرمایه گذاری ها و مشارکت شخصی در پروژه های میلیاردی، جذب بودجه های چند میلیونی و به اصطلاح عام المنفعه را که فقط قرار است نان شب عده ایی از این مردم همیشه  آرزومند را تأمین نماید از خاطر مبارک پاک می نماید یا نه؟

به خود مردم شهر و بخصوص جماعت فرهنگی همکارم که حق سروری و استادی بر  بنده حقیر دارند باز می گردم که خودمان را در خودمان جستجو نماییم:

بدون هیچ تردیدی همه به این امر واقفیم که قشر فرهنگی در سطوح مختلف مشارکت ها و رقابت ها همواره بیشترین نقش را بازی نموده و هر کاندید در هر سطحی از رقابت از یک شورای ده گرفته تا یک نماینده مجلس و رییس جمهور ،همواره بیشترین سرمایه گذاری را بر طیف فرهنگی آموزش وپرورش معطوف می دارد و شور و نشاط موجود در هر رقابت سیاسی مرهون فعالیت فرهنگیان است که به تنهایی درصد بسیار وسیعی از دولت را در برمی گیرند. نمی خواهیم چشم خود را بر روی تلاش ها، خدمات و برخی کارهای شایسته مسئولین ببندیم و خدای ناکرده پرده انصاف را کنار بزنیم، اما این سوال مطرح است، ماکه بار سنگین تولید و تربیت اندیشه ها را بدوش گرفته ایم اگرحمایت ها وجانبداری مان در مسیر درست و مدیریت یافته بوده است چرا چهره شهر و دیار و مردمانمان اینقدر غبار گرفته ،خسته  و رنگ پریده بنظر می رسد؟ چرا کمتر روزی است که خبرخودکشی و دیگرکشی ذهنمان را متلاطم نسازد؟ نه طراوت و سرزندگی را در مردم می بینیم نه هدفمندی و آرمان خاصی دنبال می گردد، بیشتر مردم به گونه ایی فقط دغدغه تأمین یک وعده غذای خود را دارند ،گویا آموزش ،فرهنگ،تفریح ،ورزش وغیره در زندگی این مردم جایگاه تعریف شده ای ندارد البته بجز طیفی قلیل که از هرحیث روزگار بر وفق مرادشان می چرخد. بنده بیشترین ارتباط و برخوردم  با طبقه ضعیف جامعه است؛ هر روز با یک دختر بی کس و کار که از سر ناچاری تن به ازدواج ناموفق داده  یا زنی که بخاطر سیر نمودن شکم بچه های یتیمش هر دری را میزند و یا همسرش دربستر بیماریست و هیچ امیدی به هیچ جا ندارد برخورد می نمایم وبضاعتی جز شریک شدن در گریه شان ندارم ،ریشه این همه کمبود را باید در کجا جستجو کرد؟ آیا جز در اندیشه های خود مردم که ما باید آن را هدایت و پرورش دهیم؟

برادر و خواهر فرهنگی ام ؛مگر شهرستان کوهدشت چند درصد جوان بیکار دارد؟ آیا اگر درطول عمر باعزت و افتخار جمهوری اسلامی در آرمان ها و شعارهای این نظام که از لسان مبارک حضرت امام خمینی (ره) و دیگر مسئولین دلسوز بیرون می آمد و رهبری معظم انقلاب هم به کرات به آن ها تأکید و اشاره  دارند من و شما کمی تأمل  می نمودیم و بجای پی گرفتن نیات ، تعلقات و عقده های حزبی خودمان امورات معنوی و عام المنفعه و سرنوشت این مردم  را سرلوحه هدف خود در حمایت و پشتیبانی از کاندیداها قرار می دادیم و نیز با مطالبه طلبی منطقی بار گران  بیکاری و فقر جامعه و جوانان این شهر را بر دوش خود احساس می نمودیم هم اکنون سایه سنگین و کشنده بیکاری ،بزهکاری و اعتیاد ناشی از عدم تأمین شغل و در آمد بر سر جوانان ما کمتر وجود داشت و عدم اطمینان و ناامیدی یک یک جوانان مستعد ما را آواره شهرهای بزرگ و حاشیه های آنان نمی نمود.

اگر بخواهیم به صورت کلی به عملکرد تمام نمایندگان و مسئولین ادوار گذشته و حال ،نمره بدهیم ،آیا نمره قابل قبول دریافت خواهند کرد؟ آیا در دوران عمر انقلاب ،سهم این شهر حداقل یک کارخانه که چند صد نفر را مشغول و بی نیاز نماید نبوده است؟

آیا باز قصد داریم تمام حیثیت و رسالت و شأن فرهنگی خود را در راه نا صحیح هزینه و سرنوشت این شهر خاموش سیاست زده را با چند مطالبه و تسهیلات و امتیاز شخصی معامله نماییم؟

آیا قصد داریم برخی رجال را که سال هاست خارج از این مردم زندگی می کنند و اگر هم دردهای آنان را بفهمند قادر به درک کامل نیستند بر سرنوشت آنها حاکم کنیم؟

اگر قرار است کسی به واقع  بار مسئولیت را بردوش خود احساس نماید به خود اجازه می دهد زمانی را که باید در میان قشر بدون پشتوانه و ضعیف سپری کند بیشتر به اقلیتی خاص اختصاص دهد؟

پرواضح است که بعضی رفتارها،افکار و عملکردها رویکرد و راهبرد مناسبی را نشانه نمی روند و یک نمونه بارز آن انتخابات اخیر شورای شهر بود. چه شعارهایی بیان گردید و تنی چند با پشتوانه برخی  چه اهانت ها که به نظام و حریت این مردم نکردند.

ایمان واقعی،  لیاقت ،شجاعت ،اصالت  ،مکتبی بودن ،آرمان گرایی ،تدبیر، خلاقیت ،در میان مردم بودن و خود را به خاطر ایشان بزحمت انداختن چه اندازه معیار انتخاب ما مخصوصا قشر فرهنگی بوده است؟

آیا بنده فرهنگی درانتخاب کاندید مورد نظرم یک جامعیت هرچند نسبی را از شاخصه های فوق در نظر خواهم گرفت؟ آیا پیگیری عقده هامان توانسته به ما آرامش ببخشد؟

آیا ما باز هم اشتباه خواهیم کرد؟

آیا ما فرصت جبران اشتباهاتمان را داریم؟