یادی از گذشته ها (ئه ودال)

یادی از گذشته ها / ئه ودال/ avdal مهدی زینی/کشکان: **ابدالان کسانی بودند که در گذشته با لباسهایی گشاد و بلند و چوبدستی های نسبتا دراز، در مناطق مختلف در رفت و آمد بوده وبا مراجعه به درب منازل ، عموما چیزی را طلب می کردند وگاهی هم اشعاری را در مدح حضرت علی (ع) […]

unnamed1-400x248

یادی از گذشته ها / ئه ودال/ avdal

مهدی زینی/کشکان:

**ابدالان کسانی بودند که در گذشته با لباسهایی گشاد و بلند و چوبدستی های نسبتا دراز، در مناطق مختلف در رفت و آمد بوده وبا مراجعه به درب منازل ، عموما چیزی را طلب می کردند وگاهی هم اشعاری را در مدح حضرت علی (ع) می خواندند. نام دیگری که مردمان از روی آنچه می دیدند و می شنیدند بر روی آنها گذاشته بودند ،”علی من جو کر” (ای علی “ع” مرا دریاب) بود ، زیرا در اشعارشان در وصف حصرت علی (ع) اشعاری می خواندند که در آن اشعارهم خود را طالب و جستجو گر علی می خواندند و هم از آن حضرت می خواستند که آنها را دریابد ،به همین خاطر با توجه به آنچه می گفتند :علی جویم یا ای علی مرا بجوی به “علی من جوکر” معروف بودند.مردم این افراد را ابدال (ئه ودال) می نامیدند.در کنار این افراد کسانی دیگر هم بودند که به درویش مشهور بودند.درویشان هم لباس مخصوص و عموما همسان با ابدالان بر تن داشتند،اما عمامه ی ابدالان قرمز رنگ و عمامه ی درویشان سبز رنگ بود.

زمانی مردم به شاه ابدالان سوگند می خوردند،آنان معتقد بودند که شاه ابدالان حضرت علی (ع)است و این نظر با توجه به تخلص و لقبِ قطب الدین حیدر که همسان لقب حضرت علی (ع) است به وجود آمده بود.اما دهخدا در مقابل این نام آورده است: ” شاه ابدالان = اَ  (اِخ ) قطب الدین حیدر که در تذکره ٔ هفت اقلیم در ذیل شهر تربت (ص ۵۷۴) او را چنین معرفی میکند: شیخ قطب الدین حیدر قطب وقت بود و حیدریان به وی منسوب اند درتاریخ مبارکشاهی آمده که وی را شاه ابدالان میگفته اند و مظهر آثار غریبه و امور عجیبه بود چنانکه در تابستان به آتش درمی آمده و زمستان در میان برف می نشسته و گاه گاه وی را در بالای قبه یا شاخ درختی میدیده اند که صعود طیور بر آن مشکل بود. از شیخ نظام اولیا نقل است که شیخ حیدر با یاران خود میگفته که ای عزیزان از مغل بگریزید که با چنگیزخان درویشی است از درویشان خدای که مرا با او مقاومت نیست و این مغلان به حمایت آن درویش بسیاری از ولایات را خواهند گرفت و چون این سخن بگفت در ششصد و هجده ناپدید گشت ، این شاعر در غزلسرایی طبعی غرا داشته و حیدر تخلص میکرده است  .”

بیت زیر در یکی از غزلهای او معلوم می کند که حیدر تخلص داشته است.

اساس هستی حیدر به می خراب اولی / که این خرابه ندارد بنا مگر بر آب .(قطب الدین حیدر)

این افراد مورد احترام مردم  قرار داشتند و همیشه از آنها به نیکی یاد می کردند، زیرا مردم در ذهن خود آنها را منشا جود و سخا و خیرخواهی برای خود می دانستند. این امر نشات گرفته از باورها و گفته های دینی ونظر گذشتگان بود.

**ابتدا به نمونه هایی از اشعار فولکلور و شعر رسمی که در آن به  واژه ی ابدال اشاره گردیده بسنده می شود و به دنبال آن به نمود آن در اشعار زبان فارسی و روایات دینی ( شیعه و سنی) می پردازیم.

**ابدالان در اشعار و سروده ها و گفته های مردم لک زبان مظهرپاکی، سیر آفاق و انفس ، گردیدن و غریبی هستند،به طوریکه این طرز تلقی در اشعار فولکلور و،واته ها و اشعار رسمی خود نمایی می کند.

در زبان لکی نمونه های روشنی در اشاره به ابدالان وجود د ارد ،ازجمله در بیت زیر:

**شرط بو وه داخت ته رک دنیا که م / وینیِ ئودالان مولا مولا که م

عهد می بندم در داغ دوری تو همانند ابدالان تارک دنیا شوم و مولا مولا کنان سر به بیابان بگذارم.

نمونه های شعر رسمی:

** وه خده شیط بوم وینه ی ئودالان / چوی لیوه بنم روی ئه ر بیاوان (لک امیر،کیومرث امیری)

نزدیک است که من به خاطر تو(آزاد) دیوانه شوم و همانند ابدالان سر به بیابان بگذارم.

**در زبان کردی نیز در اشعار زیادی به این گروه از مردم اشاره شده است.در بیت زیر به نالیدن و ذکر گویی ابدالان اشاره شده است.

**چه ن ساله  ئی خدایا من بو یارم ئنالم / ئنالم من شو روز له دوریت من ئودالم(فولکلور کردی)

خدایا چندین سال است که من برای یارم می نالم  /شب و روز می نالم، واز دوری یارم ابدال گشته ام

**ابدال در زبا فارسی به معنای: بدل کردن, عوض کردن, چیزی رابجای چیزدیگرگذاردن, بدل وعوض گرفتن یا دادن است.این واژه در معنی اصطلاحی همان چیزی است که مورد نظر عرفا و صلحا و دیگران است.

– در فرهنگ دهخدا ذیل واژه ی ابدال چکیده ای از نظرات عرفا ،روایات و احادیث، آورده شده است که عینا نقل می گردد.

ابدال . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بدَل یا بدیل . عده ای معلوم از صلحا و خاصان خدا که گویند هیچگاه زمین از آنان خالی نباشد و جهان بدیشان برپایست و آنگاه که یکی از آنان بمیرد خدای تعالی دیگری را بجای او برانگیزد تا آن شمار که بقولی هفت و بقولی هفتاد است همواره کامل ماند. این قوم بدانچه خدای از رازها در حرکات و منازل کواکب نهاده عارفند و از اسماء، اسماء صفات دارند. و از علامات آنان یکی این است که فرزند یا فرزند نرینه نیارند چنانکه یکی از ایشان موسوم به حمادبن سلمهبن دینار هفتاد زن کرد و او را از هیچیک فرزندی نیامد. کسانی که عدد ابدال را هفتاد دانند بر آنند که چهل تن در شام و سی دیگر در سایر بقاع ارض باشند. و آنان که ابدال را هفت تن شمارند گویند دو قطب و یک فرد نیز با این هفت است و هر اقلیم از اقالیم سبعه به یکی از آن هفت قائم است و هر یک بدل پیغامبری از پیغامبران باشند. چنانکه اولی بدل خلیل و حافظ اقلیم اول است و دومی بدل موسی و نگاهبان اقلیم دوم و سومی بدل هارون و پاسبان اقلیم سیم و چهارمی بدل ادریس و نگاهدار اقلیم چهارم و پنجمی را بدل یوسف بن یعقوب و حارس اقلیم پنجم و ششمین را بدل عیسی بن مریم و حامی اقلیم ششم و هفتمین را بدل آدم بوالبشر و موکل اقلیم هفتم گمان برند. هفت مرد. هفت مردان . اخیار. مردان نیک . (دستوراللغه ). نیک مردان . مردان خدا. هفت تنان . سرهنگان درگاه حق و غیره .

مولانا در بیتی ضمن اشاره به اینکه عرفا را اصطلاحاتی هست که دیگران از درک آن عاجزند،ابدالان را در ردیف عرفا دانسته است.

“اصطلاحاتی است مر ابدال را / که نباشد ز آن خبر اقوال را “(مولوی)

**احمد یاشار اجاق استاد تاریخ اهل ترکیه در کتاب خود اطلاعاتی در مورد ابدالان در منطقه ی آناتولی به دست می دهد. در مورد ابدالان بیان می کند که در جامعه ی آناتولی، این نام بر مریدان بابا الیاس گذاشته شده است و از طایفه ی قلندران هستند.

در جامعه آناتولی آن روزگار چهار طایفه قاضیان، اخیان، ابدالان و باجیان وجود داشت. اعتقاد بر این است که ابدالان روم در سال ۱۲۴۰م و پس از شورش باباییان تشکیل شده ودر اصل  بخشی از یسویه و حیدریه است. هم چنین ایشان را قلندری و بکتاشی نیز دانسته اند. اما در واقع ابدالان، نامی بود که بر مریدان بابا الیاس نهاده شد. این گروه از دنیا بریده، بدنه شجاع دولت جنگجوی در حال تشکیل عثمانی بودند و بیشترین اطلاعاتی که امروزه از این گروه در دست است، به جماعت گیوک لو بابا و مریدانش مربوط می شود.

**در روایات اهل تسنن به روایاتی از زبان پیامبر اسلام(ص) و حضرت علی (ع) اشاره کرده اند که به تعداد ابدالان و دیگر بزرگان(اوتاد، خلفا ،قطب و…) اشاره شده .

همچنین در روایات شیعی نیز از این افراد به نیکی یاد شده است و اینگونه بیان می شود که زمین هیچگاه از این افراد خالی نمی ماند.

منابع:

فرهنگ دهخدا/ مقاله ی قلندریه نوشته ی رضا سلیمان نوری در معرفی کتاب قلندریه احمد یاشار اجاق ،استاد تاریخ دانشگاه حاجت تپه ترکیه / مثنوی معنوی، به سعی و اهتمام نیکلسون، چاپ چهارم، از انتشارات امیر کبیر، ص ۱۶۸