نسرین جافری بانوی شعر لرستان درگذشت+ زمان تشییع

مراسم تشییع پیکر نسرین جافری سه‌شنبه برگزار می‌شود. کشکان: وحید موسائیان، کارگردان سینما و پسر این شاعر معاصر که به سوگ مادرش نشسته است، به خبرنگار ایسنا گفت که مادرش چندی قبل عمل قلب انجام داده بود و امروز به دلیل ایست قلبی در تهران درگذشت. در پی درگذشت این شاعر معاصر شامگاه ششم تیر، […]

۹۹۲c1ee597d31bd11665ab30dd0f6ed7

مراسم تشییع پیکر نسرین جافری سه‌شنبه برگزار می‌شود.

کشکان: وحید موسائیان، کارگردان سینما و پسر این شاعر معاصر که به سوگ مادرش نشسته است، به خبرنگار ایسنا گفت که مادرش چندی قبل عمل قلب انجام داده بود و امروز به دلیل ایست قلبی در تهران درگذشت.

در پی درگذشت این شاعر معاصر شامگاه ششم تیر، هنرمندانی چون ساعد باقری و سهیل محمودی از اعضای انجمن شاعران ایران، احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران ،جواد امام مدیر عامل بنیاد باران، علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی  مجتبی راعی و محمد حسین حقیقی کارگردان زهرا گلشن گردآورنده کتاب نفیس عکس اربعین و جمعی از اهالی فرهنگ و هنر با حضور درخانه این شاعر ، فقدان وی را به فرزندانش از جمله “وحید موسائیان” کارگردان سینمای ایران و سایر خانواده‌های داغدار تسلیت گفتند.

نسرین جافری، شاعر متولد سال ۱۳۲۹ در خرم‌آباد لرستان، مجموعه شعرهایی چون «زخم سایه و بید»، «رمل هندسی آفتاب‌گردان»،‌ «نیمی از مرا کشته‌اند»، «به‌سمت هرگز، به‌سوی هیچ»، «ما همچنان ترانه خواندیم» (مشترکا با نصرت‌الله مسعودی) و «خواب اتم» را در کارنامه شعری خود دارد. او از شاعران فعال در جریان‌های شعری دهه‌ی ۷۰ به‌شمار می‌رفت.

موساییان درباره‌ی شاعری مادرش گفت: مادرم به زبان جدیدی در شعر رسیده بود و با ساختار جدیدی در شعر سعی می‌کرد که عناصر پیچیده‌ی کلامی را در شعرهایش، خصوصا در مجموعه‌ی «رمل هندسی آفتابگردان» و «به‌سمت هرگز، به‌سوی هیچ» بیاورد.

به‌گفته‌ی این کارگردان سینما، مراسم تشییع پیکر نسرین جافری که ساعت و مکان آن اعلام خواهد شد، سه‌شنبه ۹ تیر ماه به‌سمت بهشت زهرا (س) انجام می‌شود.

 

شعری از این شاعر فقید را با هم مرور می کنیم:

وقتی با هفت سرنشین شاتل

در شهری آنسوی ترانزیت اندیشه های نا آگاه

پیاده شدم

مثل پیامبری آماتور

میان کاناخانم نسرین جافریل های انتقالی حشراتی که

از ماده ی خود جدا شده بودند

آنقدر محو شدم و انتظار کشیدم

تا ” یک بیضی نارنجی به روی یک ساقه ”

بروید

و باور کنم که در متروهای رمزدار

دیگر چیزی منفجر نمی شود

و زنی که مرده است

به شیوه ی خودش جیغ نمی کشد

که زمین بیفتد و دوباره بمیرد

وقتی که حرف می زنم با خودم

موبایل را خاموش می کنم

تا با شناسنامه ی یک جنین

بپرم به روی پوسترهای بی مصرف فیلمهایی

که سناریویی برای ایماهای همگونی شان نداشتند

این کامپپوتر خاموش

چه حافظه ی خوبی دارد

که می تواند یک اتفاق کوچک را

روی سایتهای شخصی بنویسد و

زیر صفر نرود

با ” cd ” ” اکسیژن ”

خود را در مکان سپبد

میان تجربه های زیست شده ی ” پروست ”

می بینم

که هی از روی هم می پرند

و هیچگاه پرستیژ خود را

از دست نمی دهند

این شهر

از رخداد ها بی خبرم می کند

و می گذارد با نان همخوان خودم

در پارک های گشت رسانه های جمعی

قدم بزنم

و هیچ نپرسم چرا؟

کابین های این ترن

چقدر خالی ست

خالی از تو

که با گام های بی پایان

روی نا پیوستگی ها

آنقدر چرخیدی

که تبدیل به ” پارادوکس ” های

درونی شدی

و میان حالت گرفته ی یاس هایی که

طراحی شده بودند برای تبلیغات

یک موجودیت عجیب برای خودت خریدی

و با یک نت اضافی که روی صدایت گذاشتی

از روی سایه ات پریدی

و مفقود نشدی

بسکه خسته ام

از حال می روم و غریبه می شوم

با جنبه ی مثبت افکاری که در سر داشتم

و باورم می شد که انسانم

جرمت چه بود رفیق ؟!

نیچه با ” انسانی بس انسانی ”

گروه خونم را شناسایی کرد و

از محدوده ی جهان بیرونم انداخت

اکنون مثل یک ” ابژه که سخن می گوید”

می توانم زیر باران بدودم

در یک کافی شاپ بنشینم

موسیقی راک بشنوم

قهوه ی تلخ بنوشم

و با یک شیک پوش افراطی

که پشت ویترین نمایشگاهای تجارتی

هی رنگ مویش را عوض می کند

با ” این یک چپق نیست ”

کنترل دنیا را به دست می گیرد

میانه خوبی داشته باشم

ای کاش ” مایاکوفسکی ”

بند آخر شعرش را

در کافی نت های جهان می نوشت

و خود کشی می کرد.

فضای داخلی این شهر

پر از علفزار هایی ست

که ار موج های رادیویی عبور می کنند

و تا کسی بخواهد پیر شود

” ریواند ” می کند و

به دنبال مولکول هایش می دود.

یک اکتبر ۲۰۰۷