نام ها و یادها
رضا آزادبخت: دیرک سیاه چادرها که با زور سر نیزه قوای رضاخانی فروریخت و حکم شد که عشایر باید یکجا نشین شوند و رای خود لیز و لونه و سرپناهی بسازند این خانه بدوشان که در کوه و کمر در حرکت بودند راضی بدین حکم نبودند اما چاره ای جز اطاعت نداشتند! از دشت و […]
رضا آزادبخت: دیرک سیاه چادرها که با زور سر نیزه قوای رضاخانی فروریخت و حکم شد که عشایر باید یکجا نشین شوند و رای خود لیز و لونه و سرپناهی بسازند این خانه بدوشان که در کوه و کمر در حرکت بودند راضی بدین حکم نبودند اما چاره ای جز اطاعت نداشتند! از دشت و کوه و کمر پایین آمدند با دل نگرانی یکجا شدند هر ایل وطایفه بدور بزرگ خویش گرد آمدند و خشت روی خشت گذاشتند وشهر نشین شدند.این مردمان ساده دل و بی ریا جز گله داری و دامپروری و کشاورزی چیز دیگری بلد نبودند. نیازهای زندگی خود را از (کولی)ها و(چرچی )ها تهیه میکردند.پول چندانی در جیب نداشتند دولتمند بودند تا ثروتمند قیمت خرید خود را با فروش بره وکشک و روغن و پشم ….می پرداختند.! شهرنشین که شدند دست ازپاه دراز تر شدند چون کاری جز گله داری وگوسفند چرانی وکشاورزی نمی دانستند.اگر (اوساخیری)نبود تا وسایلشان از چراغ نفتی تا لوله و در و پنجره را چفت و بست بزند کارشان لنگ می شد.وقتی چهره شهر نمایان شد .مردمانی دانا و کار بلد وپول دار هم برای کسب وکار وتجارت با این تازه شهریان از کوشه و کنار استان و خارج از آن مانند همدان –ملایر و نهاوند و بروجرد و اصفهان و محلات و نطنز…وارد این شهر تازه شدند.این غیر بومیان در کنار کسب وکار خود منشاء خدمات فراوانی در این شهر شدند وحق بسیاری بر گردن این شهر دارند.ادارات دولتی و نهادهای مدنی که مستقر شدصاحبان حرفه وفن هم آمدند.نخستین این افراد (ارسطو ملکیان)بود پزشکی دانا و حاذق که سالها در قشون دولتی طبابت کرده بود وپس از فراغت از ارتش در کوهدشت به مداوای بیماران پرداخت .مطبش در جنب بانک کشاورزی فعلی محل ازدحام مردمی بود که به امید درمان صف می کشیدند.( میرزا علی اکبر طالبی زاده )شیرازی پدر خانم آقایان مرحوم محمود پارسا رییس آموزش و پرورش کوهدشت پس از انقلاب و حسنعلی نوروزی واحمد آزادبخت (پیری بگ)تاجری نیکوکردار مومن و متقی و منصف که باسواد و اندکی هم انگلیسی می دانست.در کار خوابار فروشی بود بعدها هم او نخستین فروشندگی نفت را در کوهدشت دایر کرد.تاجری مورد اعتماد مردم بود که محصولات کشاورزی و دامپروری آنان را خریداری میکرد.(حاج گودرزی) نهاوندی مردی دقیق ومنظم و باسواد آداب دان در کنار کسب وکار او عده زیادی از همولایتی اش نان می خوردند .خیابان بازارچه محل تجارتخانه او بود.آقا حسین نقوی الحسینی از دیگر مردانی است که حق بزرگی بر گردن این شهر دارد. همراه برادرش سید میرزا “این نطنزی ترش رو که با دیگران کم دمخور می شد و رفیق و ذاتا کم حرف و تودار نخستین موتور برق را در جای قدیم اداره برق احداث کرد .تا مردم را از دود و بوی نفت چراغ های نفتی خلاص کند.ماهیانه پول برق دویست تومان بود وکارگرش رزازی شماره نویس کنتورها بود.هنوز پس از چهل سال از مهاجرت (خانواده صالحی ) بروجردی از کوهدشت کوچه و مغازه اش نشان و آدرس مردم است.مغازه اش محل داد و ستد مردم وعشایر بود .نقد و نسیه در دفترحسابش همه را می نوشت وچون مردی منصف و درستکار بود کسی اعتراضی نداشت.!حاچ احمد کریمی نهاوندی -حاج حسین اصفهانی-حاج عباس بهنام بروجردی-. آراسته-پاپی علی میرزایی –(میرزاخان مالمیر-محمد هوشیاری ) که این دو از نخستین قصابهای شهر بودند از نخستین تجار ومغازه دارانی بودند که به با دیگر تجار به رونق بازار کوهدشت پرداختند.این افراد در رونق فرهنگی این شهر هم نقش بسیاری داشتند حاج محمود باقری بروجردی سال ۳۲ دسته و تکیه امام حسین (ع) راه انداخت و (حاج صفدر معینی )در کنار کاسبی تکیه و دسته عزاداری را با سایر دوستان از جمله ابراهیم هادیان بر پا داشت هیات قمر بنی هاشم .بعضی از کاسبی ها که فرهنگ واعتقادات مذهبی مردم سازگار نبود توسط غیر کوهدشتی ها انجام می شد مثلا نخستین بار دو برادر کرمانشاهی (مه قلی وشه قلی)عرق فروشی دایر کردند این دو برادر از جوانان شر و اوباش بودند که لات منشانه چاقو ضامن دار بدست و دستمال یزدی بر گردن با سینه ای چاک کرده فحاشی و عربده کشی به رهگذاران ذکر زبانشان بود.هرچند( موشی)موشه که اصالتا بروجردی بود و ارمنی در کنار سد ساحلی بازار کهنه فروشان دبه های شراب و عرق می گرفت و به جوانان جاهل عرق خور می فروخت قبل از این دو اوباش کرمانشاهی دکان باز کرده بود اما (قدرت )عرق فروش خرم آبادی در خیابان بازارچه علنا میکده باز کرد و سبزه زار زیر حمام مرحوم حسینقلی نوروزی پارک وسط شهر تفرجگاه عرق خوران بو( رضا قهوچی) سیلا خوری در قهوه خانه اش بساط قمار و عرق می انداخت و اهلش به آن قهوه خانه رفت وآمد داشتند .حال که حرف حمام شد اشاره ای به این هم بشود مرحوم غلام فاضلی وحاج الهیار خان عباسی وحاج احمد امرایی وحاج حسینقلی نوروزی از افرادی بودند که برای بهداشت مردم حمام دایر کردند ومرحوم هادی حجت پناه بروجردی حمام دار بود.(توکل جایدری) خرم آبادی که با آیت اله کمالوند رابطه خوبی داشت (کوشش جوزاک همدانی) –در کنار مسچد جامع از تجار خوشنام بودند که بعدها با خانواده های کوهدشتی وصلت بر قرار کردند.اتومبیل و مسافر کشی در بین نبود کسانی که به ناچار گذرشان به خرم آباد می افتاد سر بار کامیون ! می شد گرد و غبار ودست اندازهای جاده خاکی نافه اشان رامی انداخت!تازه هزار فحش وناسزا ی (دلی)نامی که در گاراژی شمشیر آباد بود را تحمل می کردند تا از کامیون جا نمانند!بعدها باقری یکدستگاه وانت مانندی بنام (پیکاپ )آورد که مال حاج حسین اصفهانی بود و او راننده اش شد.شهر که جان گرفت اصناف دیگری وارد بازار شدند (عباس رضوان )لوازم خانگی زد و الفت حسنوند کت وشلوار فروشی و قارونی خیاطی (کلای پاپا) مسگری راه انداخت و دیگ و پاتیل سیاه مردم را سفیداب می زد و کوره سوادی هم داشت و در ختم مرده های آنان فقط چند آیه ابتدای سوره بقره را با صدایی میانه ترتیل و صوت قرایت می کرد.سید نوراله خامسی نطنزی ازسادات آن ولایت چاه عمیق زد وبعد ها پمپ بنزین تا شهر رنگ شهری بخود بگیرد.بنا ومعماران از ملایر و نهاوند و کرمانشاه ..برای ساخت وساز با تراز و شاقول آمدند بنای عمارت سردار امان اله خان با کوچکله شیرازی طناز ماندگار(مومه )خشت روی خشت می گذاشت و سردار عبوس را فقط ساز سرنای سحر آمیز(شگرعلی)سرشوق می آورد.(معمار زنگنه )اوستا جواد سلوکی اوسا عزیز پرسم ..ازبنایان نخستین شهر بودند. هنوز قدیمی های کوهدشتی با زیتعلی آباد خاطره دارند هم او را بیاد دارند هم (داشی کرمانشاهی )پیرمردی لاغر و مردنی که تو دکانش از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا می شد! کناربانک ملی مرکزی . هنوز صدای جار زدن (خروس) پیرمردی که صدای زیری داشت وکوچه به کوچه می گشت و سراغ مرغ وخروس والاغ ..گمشده مردم رامی گرفت در کوچه پس کوچه های قدیمی شهر طنین انداز است.نمیدانم چرا اکثر خادمین مساجد آدمهایی بد زبان و اخمو هستند!حسن اذان چی مسجد جامع که سیلاخوری بود خدا بیامرز از این دست بود بچه ها سلام می کردند جواب که هیچ ده تا فحش نثارت می کرد! معتقد بود مستراح را پر می کنند! هیچ بچه ای جرات آب خوردن در مسجد را نداشت .صدای اذانش هنوز در جان مردم است.سال ها با آقا مروجی ندیم بود. این مردمان تجار پیشه در کنار سود و منفعت خود دارای ویژگی های پسندیده ای از جمله دیانت وتقوی –قانونمندی –بی آزاری-کار وتلاش-باسوادی-…. این جماعت منشاء رونق شهر بودند.چهره هایی که در غبار زمان گم شده اند اما یاد وخاطرشان در ذهن وخاطر کوهدشتی های اصیل و قدیمی ماندگار است.
این مقاله در شماره ۱۸- ۹۴/۲/۲۰ دوهفته نامه آساره چاپ شده است.
متشکر جناب ازادبخت خیلی عالی بود حالا کو اون مردمان ساده وبی ریا کو علی یارخان عباسی کو حاج حسین نقوی و ….و…. یادم میاد میخواستن برن شهری شلوار قرض میکردن از همسایه سفره نان هم قرض میشد ولی لان این همه نعمت هست ولی همگی ناراضی ؟چرا وچرا
[پاسخ]
سلام زیبا بود چر اا ز خانواده مروجی به سادگی گذشتی چر از خانواده کاشفی چزی ننوشتی
[پاسخ]
درودبراستادعزیز…
استفاده کردیم
[پاسخ]
جناب آزادبخت دست مریزاد . بسیار عالی بود . ما را به گذشته های کوهدشت بردی . البته اسم خیلی از بزرگواران را ننوشتی . اوسا خیری ، مجید صالحی و ………
[پاسخ]
سلام آقای آزادبخت از شاگرد آقارضا قهوه چی می نوشتی خیلی خوب بود
[پاسخ]
برای متن کوتاهی چون این نوشته تاریخی این همه اشتباه املایی چه توجیهی دارد جناب آزادبخت عادت کرده عکس خود را در کنار مطلبی درج کند. و ژست نویسنده ها را به خود بگیرد انگار مهم نیست چه میگوید و چه مطالبی اولویت جامعه ما هستند. پز روشنفکری دادن و ادای نویسنده ها را درآودن هم مد شده است آقای دوستمحمدی حالا که نویسنده توجه ندارد شما چرا تیتر مناسب برای مطلب انتخاب نمیکنی، یاد و نام ها عنوانی کلی است یا کی و نام چه کسانی
سوژه مناسبی بوده اما به اصطلاح رسانه ایها آقای آزادبخت آن را سوخته است کاشکی آن را به اهلش واگذار میکرد
[پاسخ]
باسلام خدمت استاد تاریخ آزادبخت عزیز که ما را به دور دست ها بردند وخاطرات ایام صداقت وصمیمت را زنده کردند .مردم آن روزگاران هرچه بودند همان بودند .ریا وتظاهری در کار نبود .دیندار درمسجد بدنبال راز ونیاز باخدای خود بود ونیازی به تایید ومهر وامضاء پست ومقام نداشت .وکسی هم اگر چند روزی از خدای خود دور
میشد باز به سر عقل آمده وخدایش با توبه اورا می بخشید .واکنون که ۴۰یا ۵۰ سال از آن زمان گذشته
چون فیلم را برگردانیم شاید خیلی ها مات و متحیر و انگشت گزان خواهند بود .
[پاسخ]
بسیار عالی بود استفاده کردیم از قلم روان وشیرینی سخن جناب آقای آزادبخت قلمش برقرار
[پاسخ]
با تشکر از پیشکسوت گرامی واقعا گاهی لازم است تلنگری به گذشته خود زده منتظر معجزه ای برای آینده نباشیم چرا که ما هنوز در آغاز راه تمدنیم .
[پاسخ]
با سلام وتشکر از دوست وهمکلاسی قدیمی و همکارمحترم استاد آزادبخت . کارتحقیقی خوبی بوده باقلمی شیوا نوشته شده زیرا شکل گیری شهر کوهدشت را به بهترین وجه ، منطبق باواقعیت بیان نموده اید و یادآوری زندگی دوران قبل وبعد از انقلاب را برای هرکوهدشتی اصیلی تداعی می کندمطالبی زیبا که بیانگر خاطرات گذشته است .
[پاسخ]
آقای آزادبخت دست مریزاد وافتخارشهرمان هستی
[پاسخ]