سنگ‌هایت را بردار

نیامده بودم که بمیرم نه راه راه درختان میله‌های زندان بود از اول نه اینجاده برای دور شدن همین که این کلمات را می‌چرخانی به دُشنام زبانم بند می‌آید این سنگ‌ها را بگذار کنار این کلمات زخمی اینگونه که دندان قروچه می‌روی می‌ترسم زبانت را ببری حرفی بزن یا دست کم جیغی یادت هست نیامده […]

نیامده بودم که بمیرم

نه راه راه درختان میله‌های زندان بود از اول

نه اینجاده برای دور شدن

همین که این کلمات را می‌چرخانی به دُشنام
زبانم بند می‌آید
این سنگ‌ها را بگذار کنار این کلمات زخمی
اینگونه که دندان قروچه می‌روی
می‌ترسم زبانت را ببری
حرفی بزن یا دست کم جیغی
یادت هست نیامده بودیم که بمیریم
اصلاً برخیز
سنگ‌هایت را بردار با کلماتت
شیشه‌ها را بشکن و دل‌ها را
من هم از لج تو
هی دل می‌شوم و
شیشه

 

شاعر: میرسلیم خدایگان