سنگهایت را بردار
نیامده بودم که بمیرم نه راه راه درختان میلههای زندان بود از اول نه اینجاده برای دور شدن همین که این کلمات را میچرخانی به دُشنام زبانم بند میآید این سنگها را بگذار کنار این کلمات زخمی اینگونه که دندان قروچه میروی میترسم زبانت را ببری حرفی بزن یا دست کم جیغی یادت هست نیامده […]
نیامده بودم که بمیرم
نه راه راه درختان میلههای زندان بود از اول
نه اینجاده برای دور شدن
همین که این کلمات را میچرخانی به دُشنام
زبانم بند میآید
این سنگها را بگذار کنار این کلمات زخمی
اینگونه که دندان قروچه میروی
میترسم زبانت را ببری
حرفی بزن یا دست کم جیغی
یادت هست نیامده بودیم که بمیریم
اصلاً برخیز
سنگهایت را بردار با کلماتت
شیشهها را بشکن و دلها را
من هم از لج تو
هی دل میشوم و
شیشه
شاعر: میرسلیم خدایگان
با سلام
حضور شما شاعر ارجمند و پیش رو را در پایگاه خبری کشکان ارج می نهم.
با تشکر از دبیر سرویس ادبی جناب حسینی
[پاسخ]
میرسلیم خدایگان صاحب کتاب ارزشمند «رقص بی جهت» است
شعر او دارای زبانی قوی، صمیمی و منحصر به فرد است به گونه ای که نقش خلاقیت، اندیشه و معنا در اشعار او رشک برانگیز است. میرسلیم، متولد کوهدشت است
[پاسخ]
فضای شعرهای شما را همیشه دوست دارم. زیبا ، عمیق و دردناک . مانا باشید شاعر…
[پاسخ]
وقتی تعدادی سنگ می بینم که روی هم یا کتار هم چیده شده اند…
مجموعن وقتی سنگچین می بینم..
یاد این شعر سلیم
یاد شعر
و یاد سلیم می افتم …
و سعی می کنم زخم کلمات را با دستمال کلماتی دیگر ببندم …
و سعی می کنم کلمات را بردارم و به جای شیشه ها و دل های شکسته بگذارم…
آنقدر این شعر را دوست دارم…
و آنقدر شعرهای این شاعر محکم و نافذ هستند …
که انگار من ناگزیرم هی دل بشوم و هی دل بشوم و هی دل …
[پاسخ]
سلیم جان سلام
مرحبااشعارت گویای درد عجیبی است دردم رادرواژه های شعرت حس کردم
[پاسخ]