زندگي و شعر تركه مير آزادبخت/ محمد نظري
نگاهی کوتاه به زندگی و شعر «ترکهمیر» شـاعرِ بزرگِ لک محمد نظري «ترکهمیر» آزادبخت یکی از شاعران برجسته قوم لک است که از قلههای بلند شعر لکی به شمار میآید. متأسفانه از سال تولد و محیط زندگی او اطلاع مؤثقی در دست نیست. به نظر میرسد دورهی کودکی و نوجوانی را در یکی از […]
نگاهی کوتاه به زندگی و شعر «ترکهمیر» شـاعرِ بزرگِ لک
محمد نظري
«ترکهمیر» آزادبخت یکی از شاعران برجسته قوم لک است که از قلههای بلند شعر لکی به شمار میآید. متأسفانه از سال تولد و محیط زندگی او اطلاع مؤثقی در دست نیست. به نظر میرسد دورهی کودکی و نوجوانی را در یکی از روستاهای طایفه آزادبخت از توابع کوهدشت گذرانده است. او در مکتب خانهی نجف آزادبخت یکی دیگر از شاعران برجسته قوم لک علوم دینی را فرا گرفت و در زمینه شعر لکی به خاطر استعداد شگرف و پشتکار و مطالعه در شعر شاعران لک پیش از خود به حدی از استادی رسید که از لحاظ مرتبه شعری از استاد خود نیز جلو زد. در سفری که به دلفان داشت با محمدتقی موموندی آشنا شد که او نیز دستی قوی در شعر لکی داشت و در برخی از اشعارش از «ترکهمیر» به خاطر معانی بلند و اندیشههای ژرف که در شعرهایش آورده، به عنوان استاد خود یاد کرده است. سیطرهی شعر «ترکهمیر» در زمان حیاتش نه تنها محدود به قوم لک نبود بلکه قوم لر و کرد را نیز درنوردید بنا بر نقل دوستش محمدتقی موموندی او حافظ قرآن بود و آن را به روایتهای گوناگون میخواند. کالای شعرش -بغیر از مناطق فارسزبان و تُرکزبان- در ایران خواهان فراوانی داشت. «ترکهمیر» در قالبهای گوناگون شعری مثل غزل، قطعه، مثنوی زلف و خال(۱) مهارت داشت. ایشان این نوع شعر را در پاسخ به زلفوخالهایی که نجف آزادبخت برایش سروده پاسخ داده است. در میان اشعارش شعر بینقطه دیده میشود که این نوع شعر گفتن چون دارای محدودیتهای زیادی است، عرصه را بر شاعر بسیار تنگ میکند. ولی «ترکهمیر» به خوبی از عهده سرودن چنین شعری بر آمده است.
به چهارده معصوم عشق و ارادتی قلبی داشت و بنا بر نقل برخی از پیران محل از نیروی طیالارض نیز برخوردار بود. به گواه یکی از مثنویهایش که با این بیت آغاز میشود:
«سرین چی وه سر، سرین چی وه سر
سیر هامسران سرین چی وه سر»
دوران پیری را درک کرده است و آن را اینگونه وصف میکند: که شخص پیر پیشانیاش پُر از چین و چروک، نور بیناییاش کم، بدن خود را شهر ویرانی میداند که طبل شنیدن هیچ صدای را بجز سکوت به گوشش که کَر است را نمیرساند. چشم او نیازمند به عینک و دست او نیازمند به عصا میباشد، ریشش مثل پنبهی حلاج است و مثل کسی که عقرب به او زده بدنش فلج شده است. او بعد از مدتی از نعمت بینایی محروم و آبدماغش مثل دریا سرازیر میشود، بر قامتش لباس چندانی نیست و نیرویی در بدنش باقی نمانده و ستون فقراتش را مثل سنگی میداند در ته منزلگاه زمستانی، او دماغش را سوراخ بخاری کهنهای میداند که با خاراندن آن آب از آن روان میگردد. مروارید سخن در پیری جای خود را به سخنان بیهوده میدهد و نیز از بیدندانی به دهان نهنگ میماند. سینهاش سوراخسوراخ است مثل آشیانه زنبور که زنبور وارد آن میشود -که مراد از زنبور آب بینی ست که به او فشار میآورد.- به نظر میرسد در زمان جوانی در میان فرمانروایان محلی از احترام بالایی برخوردار بوده و خود را از صف خانان و کدخدایان جدا کرده است تا در کارهای ناثواب و بد آنها شریک نشود. «ترکهمیر» در سفری به قلعه نیمهویران چهر که میان بیستون و هرسین است، وقتی توسط افراد آگاه محل از قدمت قلعه، باخبر میشود اطلاعاتی در زمینه چگونگی بنای قلعه در دورههای مختلف، نوع مصالح آن، اتاقها راهروها، حیاط درونی و بیرونی و… به دست میآورد قلم موی خیالش با رنگهای گوناگون واژهها فضای چشمنواز را با تابلوهای بدیع میآفریند. او به این نتیجه میرسد که کوهها در برابر اُبهت این قلعه سر خَم کردهاند و در جنب ایوان قلعه پنجرهای را به ما نشان میدهد که شیشههایی ریز با نقش و نگارهای زیبا دارد؛ کنیزانی که لطافت بدنشان به گلبرگ میماند و چهرهای گلگون دارند. در دستهی آوازخوانانی قرار دارند که عاشق لطیفهگویی و شادی هستند؛ آن دسته را سرمست از جام شراب شفاف میداند که با ساز چغانه میرقصند، آنها کسانی هستند که شراب انگوری میخورند؛ به یاد بزرگانی مانند قباد و کیکاووس، او در آخر منظومهی بلند قلعهی چهر با این بیت شعر را به پایان میرساند:
اوان ویردن چی ری وه یاران
من منم چی سنگ سُمکوی سوران
(آنها مثل یاران از کنارم گذشتند من ماندم مثل سنگی که به پای سُم اسبسواران کوبیده شده است) در میان اشعاری که «ترکهمیر» سروده منظومهای هست که از لحاظ ساختارِ قافیهای مثنوی و از لحاظ ساختار محتوایی قصیده میباشد که آن منظومهی «کلهباد» است که یکی از شاهکارهای او به شمار میآید. «کلهباد» معنی لغویاش در زبان لکی یعنی محلی که باد از آن میآید «کلهباد» به باور و اعتقاد بیشتر مردم لک، بادی است که با «کلهسی» که نوعی باد زمستانی است میجنگد. بنا برنقل برخی از عوام این جنگ تا حدود چهل روز به طول میکشد که در بسیاری موارد به پیروزی «کلهباد» میانجامد و بنابر نقل شفاهی برخی از پیرمردان لک فعالیت «کلهباد» از حدود ۱۵ بهمن شروع و تا ۱۵ اسفند و گاهی تا ۲۰ اسفند به درازا میکشد. «کلهباد» با وزیدن در سطح کوهها و دشتها، برفها را از روی آنها میروبد و تخم گلها و گیاهان را در سطح کشتزارها و چراگاهها پخش میکند، تا هنگامی که فصل بهار از راه میرسد، نویدبخش رویش و زایشِ گلها و گیاهان طبیعی از دل خاک باشد. حجم این منظومهی بینظیر چون زیاد است فقط برای نشان دادن قدرت تسلط شاعر، در نوع ترکیببندی ابیات از لحاظ صنایع لفظی و معنوی، گزیدهای از آن را میآوریم:
هانای «کلهباد»، باد وهاران
ولیعهد «وَشت»، وکیل واران
شاعر در این بیت «کلهباد» در مورد خطاب قرار داده است از او به عنوان بادی که مژده دهنده فصل بهار است و بادی که باعث میشود باران ببارد یاد میکند. دو واژهی ولیعهد و وکیل و دو واژهی «وَشت» و «واران» با اینکه از لحاظ معنایی نزدیک به هم هستند ولی تفاوتهایی با هم دارند. ولیعهد در زبان لکی و فارسی معمولاً به معنای کسی که پادشاه او را به جانشینی خود معین کرده، در حالی که وکیل به معنای نماینده و یا کسی که کاری به وی واگذار شده به کار میرود «وَشت» در اینجا به معنای باد شدید و «واران» به معنای باران آمده است.
شکوفه سَر چَل شکرچه داران
گُلپاش و گُلریز، گُل بذرکاران
ای «کلهباد» تو هستی که با شکرافشانی، شکوفهها را بر روی شاخههای درختان میرویانی، به گونهای که با وزیدنت گل در زمین میپاشانی و میریزی و بذر گل در همه جا مینشانی. در مصرع اول بین شکوفه، سَر چَل (شاخه درخت)، شکرچه (میوه) مراعاتنظیر وجود دارد و در مصرع دوم شاعر با بهرهگیری از واژههای گُلپاش، گُلریز و گُل بذرکاران، دست به واجآرایی زده است.
یخپاچ و یخ بَن، بلاخِ باخان
شنیارِ خرمان، ثُلج سر داخان
واژه پاچین در زبان لکی به معنای تراشیدن موی سر و مانند آن به کار میرود، پاچ نیز که ریشه آن است به معنای تراش میباشد. ای بادی که از یخبستن آبها ممانعت میکنی تو پیام نیکی به باغها میدهی، تو فرستندهی خرمن برف از روی قلهها به هوا هستی.
در مصرع اول بین دو واژهی یخپاچ و یخبَن هم تضاد و هم واجآرایی وجود دارد و در مصرع دوم بین خرمان(خرمن)، شنیار (کسی که خرمن را به هوا میفرستد) و همچنین ثُلج (برف) سرداخ (قُله) صنعت مراعاتنظیر وجود دارد.
سرتاسر زمین، «دشتان» و «وَشتان»
تار عنکبوتباف، تافته روی کتان
همه کرهی زمین از خشکی گرفته تا آبها، مثل بافتهای بباف به گونهای که یک بافنده طرحی از تار عنکبوت را بر روی پارچهای کتانی بافته است. بین دو واژه «دشتان» و «وَشتان» در مصرع اول بین «دشتان» و «وشتان» جناس و تضاد و بین واژههای تار، تافته و کتان مراعاتنظیر دیده میشود
کوره گلالان، کولیده هوردان
صاف بین ژه دَس مُخیلان زردان
(گلهای کوچکی که غذای بچهآهوان بودند از دست خارهای مغیلان خاصیت خود را از دست دادهاند.)
تلیفه تیژآو تافِ دروَنان
میل بَستن چوی مِل مینا گردنان
جهش آبهای تندی که به صورت آبشار از درها سرازیر میشود، بر اثر سرمای زمستان مثل گردن باریک شیشهی مینا که صاف و صیقلی باشد بدجوری یخ بسته است. که واجآرایی بین سه واژه «تلیقه»، «تیژآو» و «تاف» توسط شاعر انجام گرفته و بین دو واژهی «میل» و «مل» جناس وجود دارد شاعر در اینجا از یک تراژدی که همان یخ بستن آبها که باعث راهبندان و مشکلات برای انسانها و جانوران میباشد یک تصویر مینیاتوری از گردن مینا به وسیلهی واژهها آفریده است .
مَلان وه مقام موسیقار ماتن
موران همتهزار گِشت چَمهراتن
پرندگان با پردههای موسیقیایی که از حرکت جوی، وزیدن باد بر شاخه و برگ بر میخیزد، به حیرت دچار میشوند. و حتی مورها چشم امیدشان در راه آمدن تو ای باد بهاری سفید شده و حسرت آمدن تو را در دل دارند. بین سه واژهی مقام، موسیقار و ماتن واجآرایی وجود دارد و از طرفی بین همان سه واژه اول: مَلان(پرندگان)، مقام(پردهی موسیقی) و موسیقار(موسیقی) مراعاتنظیر وجود دارد. طبق نظر برخی از دانشمندان علم طبیعت بسیاری از پرندگان راز پردههای موسیقی طبیعت را میشناسند و حتی برخی به تقلید از برخی از آوازهای داخل طبیعت میپردازند این مسئله چنان پیچیده است که پرندگانی مثل بلبل و قناری با الهام از آوازهای داخل طبیعت و صدای ذاتی خود دست به ترکیبهای عجیب میزنند و آوازهای دلکشی میخوانند که گوش هر انسان آگاه احساس میکند که پرنده دارد بر روی شاخه، یک آواز بهشتی را برای او به اجرا میگذارد .
نوروز گُلهیمان، خَلتان وه خاکن
ژ ای جهت جامه جرگش چاکچاکن
نوروز گل هنوز سر از خاک بیرون نیاورده است از آن جهت پیرهندلش پارهپاره است.
سوز سرچیمان، خزال تیچرده
صحن کافوری پوشان چُی پرده
بین دو واژهی «تیچرده» و «چُیپرده» صنعت ذوالقافیتن دیده میشود. چراگاه سرسبزی که غزال در آن میچرد مثل پرده با کافوری از برف پوشیده شده است.
گرد گُلالان، بو چُی قرنفل
تمامی تاسه توشان هانه دل
همه گلهای که بوی مثل گیاه «قرنفل» دارند، بدون استثنا آرزوی آمدن تو را در دل میپرورند.
بیو میوهدار، ثمر چوین خاسه
چنگ وَستن ژه دس ریزه الماسه
درخت به که ثمر خوبی دارد، از دست قطعههای ریز یخ لاغر و باریک شده است.
کلهباد هانای، باو بدر او کاو
تویله درختان بیدارکه ژه خاو
تو را صدا میزنم ای «کلهباد»! به طرف آن کوه برو، نهالهایی را که در خوابِ سنگینِ زمستانی به سر میبرند از خواب بیرون بیاور.
شو چپاول، خان دیجور نهخاو کَر
ظرف و ظروفات مینا چپاو کَر
ای «کلهباد» که میخواهی به غارت بپردازی سرمای زمستان را در خواب کن، آن گاه ظرف و اسباب یخی زمستان را غارت کن.
شوخان وینه سرداری ری کَر
خیمه خضوش وه بان نی کر
مثل سرداری برو به زمستان شبیخون بزن، چادر خشم او را بر سر نیزه کن.
صو صدات بیو و سر کلاوان
آژیر کرآشوی کمند کاوان
صبح که صدایت از بلندی تپهها بلند میشود فریاد بزن تا همه بدانند چه آشوبی از حلقه کوهها بلند شده است. سرانجام این شاعر برجستهی قوم لک در حدود سال ۱۲۳۶ هجری قمری به دیار باقی شتافت و در روستای «قُمش» از توابع نورآباد دلفان به خاک سپرده شد. در تشیع پیکرش بسیاری از افراد سرشناس سران ایلات و طوایف لک و خوانین نقاط گوناگون لرستان کرمانشاه و ایلام خود را با اسب و استر به «قُمش» دلفان رساندند، تا در مراسم پرسه این شاعر بزرگ لک شرکت کنند بسیاری از زنهای دلفان در مرگ او لباس سیاه پوشیدند و به گونههایشان ناخن انداختند؛ صدای شیون زنان و دختران در هنگامی که میخواستند جنازه را خاک کنند به گونهای بود که انگار غوغای رستاخیز به پا شده بود؛ از طرفی دیگر بسیاری از مردان و پسران بیگانه و خویش در مرگ «ترکهمیر» خاک بر سر می ریختند و سر خود را به سنگ میزدند.
پانویس:
۱- نوعیست شعر لکی که از لحاظ ساختمان شعری دوبیت است که مصراعهای آن با هم، همقافیه هستند و مصرع بعدی نیز با آنها همقافیه است و گاه دو بیت مصرعهای آن با همقافیه و بیت سوم نیز بصورت جداگانه مصرعهایشان با هم همقافیه میباشد که معمولاً دو شاعر آن را در مناظرهای شعری در جواب هم میسرایند.
۲-گلزار ادب لرستان، اسفندیار غضنفری امرایی، به کوشش غلامحسین رضایی، چاپ اول سال ۱۳۶۴
۳- فرهنگ معین (۶جلدی) دکتر محمد معین، نشر سیگُل، چاپ اول ۱۳۸۲٫
۳- یادداشتهای شخصی نویسنده
چاپ شده در دوهفته نامه آساره شماره ۵ (پایگاه خبری-تحلیلی بلوطستان)
با تشکر از مقاله زیبا وجذاب شما
[پاسخ]
خسته نباشیدجذاب و پرمغز بودن اشعار کاملا هویداست .از ترجمه و توضیحات ادبی شما سپاسگزاریم
[پاسخ]
شما چقد در جعل ماهرید من موندم.من از خون مستقیم ترکه میر (دلفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانی)و اهل روستای ترکه میر دلفان از توابع دهستان اتیوند جنوبی دلفان هستم.با اجازه ی شما باید بگم ایشون اهل دلفان بوده و یک سفر به کوهدشت داشته.من درین مقاله چیزی بجز اضافه گویی ندیدم (البته از ترجمه شعرتان که کاملا صحیح است تشکر میکنم)اما متونی که درباره این شاعر بزرگ آوردی کاملا اشتباه و بدون سند و مدرک است.
[پاسخ]
احسان عزیز سلام اولاباید بگویم مهم لک بودن شاعر وعمق تخیل وژرفای عرفان شاعر مهم است که مرحوم ترکه میر هرسه ویژگی راداراهستن دوما افراد بزرگ متعلق به همه هستند درظرف زمان ومکان نمی گنجندسومااززندگی مرحوم ترکه میر اطلاع محکم وموثقی در دست نیست اما به عقیده بسیاری از بزرگان که در شعر وشاعری دستی دارندترکه میر اصالتاازادبخت واهل طرهان هستند.
[پاسخ]
آقای احسان ترکی ترکه میر واقعا متاسفم واسه این منطق و سطح فکرتون !!!!
ما از پدران و پدر بزرگ هامون هزاران بار اشعار ترکه میر آزادبخت رو شنیدیم و از ایشون برامون گفتن و آقای ترکه میر شاگرد نجف آزادبخت بودن و در مکتب نجف آزادبخت شاعر و عارف بزرگ پرورش یافتن و دلیل دیگه همین فامیلی ایشونه شما هیچ جایی اسم ترکه میر رو به تنهایی و بدون فامیلی آزادبخت نشنیدید همیشه و همه جا و در هر سندی با اسم ترکه میر آزادبخت از ایشون یاد شده واقعا شاخ در میاره آدم وقتی این وقاحت رو میبینه که کسی بیاد بگه آقای ترکه میر آزادبخت از طایفه ی آزادبخت نبوده و چون یه روستا به اسم ترکه میر تو دلفان هست پس از اون روستا بوده پس بذار واست روشن کنم که ترکه میر یه اسم عمومیه و شاید تو نورآباد هم کسی به این اسم بوده و میتونه ده ها و صدها انسان دیگه به این اسم باشه و یا مثلا چندین روسته به اسم ترکه میر هم اونم تو مناطق لک زبان وجود داشته باشه این واقعا اوج کوته فکریه که اینجوری نتیجه بگیری ، پس با منطق شما هر کسی مثلا اسمش علی باشه از علی آباد کتوله ، یا هرکی اسمش حسن باشه حسنونده ، آخه برادر عزیز من اسم رو میلیون ها نفر میتونن استفاده کنن و میشه هر اسمی رو روی هر جایی گذاشت
[پاسخ]
جناب آقای احسان ترکی واقعا شما ترک هستید،بروید تاریخ مطالعه کنید،بخوانید و یادبگیرید و فقط از بر نکنید،فقط به حرف یک شخص گوش ندهید به حرف خیلی های گوش بدهید.ترکه میر یک آزادبخت کوهدشتی است.کوهدشتی کوهدشتی سعی کنید این کلمه رایاد بگیرید کوهدشتی
[پاسخ]
باسلام وادب تشکراز مدیرمحترم سایت
مرحوم ترکه میر بزرگ اصالتا دلفانی و از طایفه محترم ایتیوند جنوبی است و روستایی هم
بدین نام مشهور ومعروف است که میتوانید از آن روستای ترکه میر دیدن فرمائید . صرفا جهت
اطلاع. دلفان و طرهان برادر بوده اند و الان هم قرابتهای زیادی دارند. هرچند بزرگان درظرف
زمان و مکان نمی گنجند ومربوط به همه هستند.
[پاسخ]
آقای بی طرف واقعا متاسفم واسه این منطق و سطح فکرتون !!!!
ما از پدران و پدر بزرگ هامون هزاران بار اشعار ترکه میر آزادبخت رو شنیدیم و از ایشون برامون گفتن و آقای ترکه میر شاگرد نجف آزادبخت بودن و در مکتب نجف آزادبخت شاعر و عارف بزرگ پرورش یافتن و دلیل دیگه همین فامیلی ایشونه شما هیچ جایی اسم ترکه میر رو به تنهایی و بدون فامیلی آزادبخت نشنیدید همیشه و همه جا و در هر سندی با اسم ترکه میر آزادبخت از ایشون یاد شده واقعا شاخ در میاره آدم وقتی این وقاحت رو میبینه که کسی بیاد بگه آقای ترکه میر آزادبخت از طایفه ی آزادبخت نبوده و چون یه روستا به اسم ترکه میر تو دلفان هست پس از اون روستا بوده پس بذار واست روشن کنم که ترکه میر یه اسم عمومیه و شاید تو نورآباد هم کسی به این اسم بوده و میتونه ده ها و صدها انسان دیگه به این اسم باشه و یا مثلا چندین روسته به اسم ترکه میر هم اونم تو مناطق لک زبان وجود داشته باشه این واقعا اوج کوته فکریه که اینجوری نتیجه بگیری ، پس با منطق شما هر کسی مثلا اسمش علی باشه از علی آباد کتوله ، یا هرکی اسمش حسن باشه حسنونده ، آخه برادر عزیز من اسم رو میلیون ها نفر میتونن استفاده کنن و میشه هر اسمی رو روی هر جایی گذاشت
[پاسخ]
روحش شاد ویادش گرامی باد
[پاسخ]
با سلام وادب. اگر نویسنده محترم قبول دارند که سید جمال افغانی است نه ایرانی و همچنین حضرت مولانا ترک است نه فارس و ایرانیست و در این سایت مدرک ارائه کردند ما هم قبول میکنیم جناب ترک امیر که علاوه بر شاعر بودن عارفی واصل بوده که طی طریق مینموده است و مشهور است که طی الارض میکرده که دلفانی نیست و طرهانیست .شعر و مرام ایشان مهم است نه کوهدشت و نورابادی بودن ایشان اما جای سوال است چرا اهل قلم این حقایق را دستکاری مینمایند.ایا شما از کار ترکیه که مولوی را جز مفاخر خود به حساب اورده و ان را ثبت نمود ه اند خوشحال هستید واین رفتار رو تائید میکنید..باعرض پوزش
[پاسخ]
آقای محترم سر سوزن مدرکی وجود نداره که ترکه میر اهل روستای ترکه میر نورآباد باشه
وجود یه روستا به اسم ترکه میر باعث نمیشه بگید هر کی رو کره ی زمین به اسم ترکه میر بود دیگه از این روستا بوده
حالا خوبه اسم روستا ، آزادبخت نیست وگر نه میگفتید همه ی طایفه ی آزادبخت هم دلفانی هستن
به آقای ترکه هم در بالا مفصل توضیح دادم حتما بخونید !!!!!!
اگه با منطق شما باشه باید بگیم خرم سلطان هم خرم آبادی بودن چون اسم خرم رو شهر خرم آباده !!!
واقعا مضحک حرف میزنید
ترکه میر بزرگ از طایفه ی بزرگ و اصیل و لک زبان آزادبخت AZADBAKHT
[پاسخ]
من به دلفان و طزهان کار ندارم افتخار می کنم که ترک امیر آزادبخت لک بوده. و آزادبحت ها از دلفان آمده اند
[پاسخ]
از مدیریت سایت خواهش می کنم اگه آزادی بیان نظرات هست جواب بنده رو که 3 بار به این نظر دادم حذف نکنن و اگه نیست نظر همین آقای لک رو هم حذف کنن که آزادبخت ها رو دلفانی معرفی کرده
حالا جواب این آقا که مثل خیلی های دیگه یک اشتباه تاریخی رو سند کرده و به اون رجوع می کنن، چندین دهه قبل یکی از آزادبخت ها یه قتل مرتکب میشه و مجبور میشن تیره اون به دلفان مهاجرت کنن و پس از چند سال از مسیر خرم آباد و سپس معمولان به کوهدشت برمیگردن و همین باعث میشه برخی مورخان سطحی نگر ذکر کنن که آزادبخت ها از دلفان اومدن (و تعدادی از آزادبخت ها هم در خرم آباد و معمولان ساکن میشن و الان تعدادشون اونجا انگشت شماره )
[پاسخ]
من نمی دانم که ترکه میر زاده کوهدشت است یا دلفان ،من به این افتخار می کنم که ترکه میر یک لک ویک آزادبخت،ترکه میر افتخار لرستان،کوهدشت،دلفان و طایفه آزادبخت هست
[پاسخ]
انچه که بنده استنباط نمودم اینست که شعرای بزرگی که در گلزار ادب لرستان از انها یاد شده است بیشتر لک زبان بوده که عمدتا در سلسله و دلفان و کوهدشت می زیسته اند. و نکته دوم اینکه بین این بزرگان اشعار و نامه هایی رد و بدل شده است که اکثرا بین شعرای دلفان و کوهدشت و همچنین بین شعرا و عرفای الشتر و نوراباد بوده
[پاسخ]
بازم سلام.یه سوال داشتم.اگه ترکه طرحانی بوده چرا قبرش تو قمشه؟
[پاسخ]
ایــــــــــــــــــــــــــــنو ببین !!!
حالا تو این سوالاتو جواب بده آقای یکی از ترکه میر
اگه امام رضا (ع) عرب و غیر ایرانیه پس چرا قبرش تو مشهده ؟؟؟؟ وای چقد عجیب ؟!!!!
اگه ابوعلی سینا اصالتا افغانیه پس چرا قبرش تو ایرانه ؟؟؟؟ وای خدای من مگه میشه ؟؟؟؟
اگه سلطان سلیمان اول ترکیه ایه پس چرا قبرش تو سوریه اس ؟؟؟؟ جل الخالق چطور ممکنه ؟؟؟؟؟
اگه فلانی تو فلان کشور به دنیا میاد و به دلیل مهاجرت و یا … به اون سر دنیا میره و اونجا میمیره بازم وای خدایا مگه میشه ؟؟؟
و هزاران مثال دیگه
واقعا متاسفم واقعا هم خنده دار و هم گریه آوره
آخه مگه محل دفن کسی به طور حتم اصالت اونو نشون میده واقعا متاسفم
[پاسخ]
من هم همینطور واقعا آدم های به این سطحی نگری مثل این آقای یکی از ترکه میر باید به تیمارستان مراجع کنند
[پاسخ]
جناب آقای یکی از ترکه میر می شود بفرمایید که چرا بابابزرگ در دلفان است،مگر بابابزرگ همان امامزاده ابراهیم علیه سلام برادر محترم امام رضا صلوات الله علیه نیستند،خب ایشان که عرب هستند،پس در دلفان چه می کنند؟
واقعا خوب است.گاهی انسان تفکر کند و ازروی عقل صحبت کند نه از روی لج و لج بازی.
ترکه میر در درجه اول افتخار ایران است و در بهره دوم افتخار لرستان و مردم لک زبان،پس این صحبت ها دیگر چه معنی می دهد.
کمی فکر کنیم بعد عذر می خواه زر بزنیم
[پاسخ]
به تک تک آقایون جواب مفصل دادم به خدا آدم شرمش میگیره وقتی میبینه یه انسان بالغ اینجور قضاوت میکنه و سطح منطقش این همه پایینه
[پاسخ]
سلام برهمه دوستان این موضوع ترکه میر آزادبخت که این آقایان نیت دارندترکه میرآزادبخت را دورازقوم خویشش به نام خود ثبت نمایندازاینکه اسم او رابرخودبگذارندو بگویند من ترکه میرآزادبخت هستم و این دیگری راهم شاهد کند مانند آن اولی که می گویندشهودت کیست می گوید فلان جایم.. آیاکسی این سند ثبتی آنها را می پذیردببخشید خودم هم ندانستم چه گفتم دوستان درآزادبخت ما محلی هست به نام گاه نذری معرف است این محل زمین وخانه خودترکه میربوده واین آقایان نمی دانندکه طایفه آزادبخت ازایل مومو نددلفان میباشندوتا حکومت پهلوی اول این طایفه درتابستان دردلفان بودندودرزمستان به طرهان آمده اندوهم درآنجا املاک داشتندوهم درترهان وترکه میرهم ماننددیگران نیمی ازسال درکوهدشت زندگی کرده ونیمی دردلفان بودندودرست استکه قبراو درتنگ پری روستایی بنام خوداو می باشد درزمان ترکه میربیشتر این طایفه ساکن درهماندلفان بودندودرزمان مه شریف خان مومه وندآزادبخت بکوهدشت آمده واملاگ این منطقه را خریدداری می نمایند که پس ازبرقراریتعدادبیشتری درزمستان ازدلفان به کوهدشت کوچ کرده ودراینجابه زندگی مشغول می شوند ما بیشتراجدادمان درخاک دلفان فوت شداندودرآنجان به خاک سپرده شده اندمن فقط پدرم وپدربزرگم درکوهدشت بودندوپدربزرگ پدرم عزیزعلی ومادربزرگ پدرم بنام زینت واجداد مادرم ودیگراقوامان قبرشان دردلفان می باشد وخوب است شما بگوید تمام مردگان طایفه آزادبخت که چون درخاک دلفان به خاک سپرده شده اند آزادبخت نیستند خدا به شما واین نو…رسیده یک اندیشه سالم دهدودرضمن شماهنوز نمی دانید که تاریخ فوت ترکه میر آزادبخت چه زمان اتفاق افتادهاست من دراین وبلاگهاچندین بار دراین مورد توضیح دادم ولی ازدرج ان خودداری کردند
[پاسخ]
خسته نباشید حاج حسین آزادبخت
توضیحات خوب بود ولی شما هم دارید اصل آزادبخت رو تحریف میکنید لطفا (مومه وند) و هر نوع (وندی) رو به آزادبخت نچسبونید چون آزادبخت ها جز معدود طوایی هستند که توهم وند رو نپذیرفتن و به خودشون وند اضافه نگردن (مثلا گراوند ها در ابتدا گرایی بودن و سپس به صورت هدفمند گراوند خواندندشان) ، عده ای از آزادبخت ها فقط مدتی (چند دهه) در مومه وند دلفان ساکن بوودن و هیچ خویشاوندی و پیوند خونی با مومه وند ندارند وبه هیچ عنوان کوچ نشین نبودن شاید چند سالی مانند گلونه رفتن این کار رو کردن ولی بعد از مدتی که اون دسته از آزادبخت ها که به خاطر قتل به دلفان کوچ کردن (سه آسیابه و … ) از دلفان به طور کامل به کوهدشت میان (از مسیر خرم آباد و معمولان) که باعث میشه شما بگید آزادبخت ها یه زیر مجموعه به اسم مومه وند دارن و بین دلفان و کوهدشت در مهاجرت بودن که اشتباه محضه و برخی دیگه اشتباه بزرگتری مرتکب میشن و میگن کل آزادبخت ها دلفانی بودن و ترکه میر رو هم دلفانی میدونن
حالا شاید ترکه میر با اقوامش و یا همون قسمت از طایفه آزادبخت که به دلفان مهاجرت کردن در ارتباط و رفت و آمد بوده ولی این سبب نمیشه اینو به کل طایفه آزادبخت نسبت داد.
[پاسخ]
سلام برهمه دوست بزرگوارشما ازروی چه سندی ویا چه حسابی چنین دراین میدان یکه تازی می کنید من نمی دانم شماازکدام تیره آزادبخت هستید شاید شما ازآن دسته اقوامی باشید که دراملاک آزادبخت فرزندان مه شریف خان ساکن بوده بلی آن هادلفانی نیستندوازاقوام آزادبخت هستند واگرتوجه به سندی که توسط حکومت لرستان درسال 1260 هجری قمری درحضورشازاده فرهاد میرزا حاکم لرستان نوشته شده است درآن مشخص شده که ساکنین این کوهدشت وحومه چه کسانی هستندوآزادبخت کدام است وماکه خودراازتیره هل آزادبخت می باشیم ازنسل مومه وبرادر کوچک میربیگ ونویرعالی می باشیم ولی باکمال نگرانی شما خود رامعرفی نکرده وبا اسم یکقوم خود را وارداین بحث کرده ایدحال ازشماخواهش دارم اگر ازاهالی محترم آزادبخت می باشید همان طوری که من خودرا معرفی کرده شماهم با اسم اصلی خود تشریف بیاورید تادراین باره باهم گفتگو داشته باشیم ودرضمن به شما میگویم اگرآزادبخت می بودی مرامی شناختی وازدردوستی وبرادری وآردمی شدی چرا چون ما آزادبختها نسبت به هم احترام داریم و طوری باهم گفتگومی کنیم که باعث رنجش بزرگترهانباشیم البته گفتم ما آزادبختها دوست عزیز دراین یک ماه گذشته توسط مخالفین این قوم (آزادبخت )بی حرمتیهای زیادی انجام گرفته که میزبان آن هفته نامه وزین سیمره بوده است ولی ازجنابعالی با این همه دل سوزی درحق طایفه آزادبخت خبری نبود بگذریم شما اگر به قبرستان داودرش تشریف ببرید ودرنزدیکی انبارآب آن جا چند قبر ازفرزندان کی خسروخان مومه وند آزادبخت را درآن جا مشاهدمیکنید که درروی سنگ قبرها نوشته مومه وند آزادبخت ویا مومه وند ازطایفه آزادبخت و باز اگر سری به زیارتگاه قبرستان شاه بلوران بزنید درآنجا قبرخاندان کیخسروخان موموندآزادبخت رئیس طایفه آزادبخت وفزرندگرامیش نامدارخان مومه وند رامی بینی حال گفتم اگرشما آزادبخت هستید بایدباهم حر ف بزنیم دوکاراست یا شما مراروشن می کنی که ماطایفه آزادبخت اهل دلفان نیستیم ویا من شماراچنان آگاه می کنم که آماده شوی باهم به دلفان رفته ودیداری ازترکه میرآزادبخت کنیم ودرساختن آرامگاه آن استادگران قدر آماده باشید باتشکرازهم تا دریافت پاسخ ازاین دوست ودوستان آزادبخت
[پاسخ]
سلام بنده حاضر به بحث و همکاری هستم و صمیمانه در خدمت بزرگانی مثل شما هستم و مطمئنم میتونم شما رو قانع کنم
بنده شما رو می شناسم باهاتون تماس خواهم گرفت
[پاسخ]
با سلام به برادر عزیز جناب آزادبخت دوست خوبم اول باید روشن شود که ماتیره ی به نام سه آسیاوه نداریم منظور شما هور سه آسیابه است بلی سه آسیابه هوز هستند وهوزی ازتیره ممی ون می باشند دو – شما هم باز اسم خود را ذکر نکرده و با اسم طایفه وارد شدید که این درست نیست خواهش دارم هرزمان دوست داشتید چیزی یاداشت بگذاری اول اسم وبعد آدرس رابنویسید لطفا هرکسی پرسشی دارد با تلفن شماره 32642824 دفتر خبرنگاری بیان لر قبل از ظهر ساعت 10 تا1 بعد از ظهر تماس بگیری ما درخدمت دوستان هستیم با تشکر
[پاسخ]
از مدیر سایت خواهش میکنم این نظر رو نمایش بدهید و نظر مشابه رو که اشتباهات تایپی دارد حذف کنید در آخر نظرات آمده
با توجه به این نظر آخر شما بنده باید آخرین نظرم رو بگم :
۱- ما هیچ تیره ای با پسوند (وند) در طایفه ی آزادبخت نداریم و مومه وند تنها محل سکونت موقت بخشی از آزادبخت ها در دلفان بوده و مومه وند آزادبخت توهمی بیش نیست.
۲- آن قسمت از طایفه ی آزادبخت که هل و کرپا نیست با نام تیره یا هوز ساسیاوه میشناسیم.
…
[پاسخ]
مبارکت باشد همین طورفکرکن
[پاسخ]
اول سلام . دوم آنکه همه بدبختی ها و گرفتاریهای ما به این دیلیا است که همه وقت خود را صرف موضاعاتی میکنیم که هیچ کمکی به شناساندن و معرفی فرهنگ خود نمیکنیم و بر عکس باعث میشویم که دیگران به ریشمان بخندند .حالا اینکه مرحوم ترکه میر زاده کدام روستا و کدام دیار است مهم است یا نه ترجمه اشعارش و شناساندن آنها به دنیا ؟ تا زمانی که وقت خود را صرف بحث و جدل های بیهوده میکنیم هیچ کمکی به فرهنگ و شعر و شعور امثال ترکه میر و هم زبانانش که ما باشیم نخواهیم کرد .شما را به خدا این بحثهای بیهوده را تمام کنید و به جای آن بگویید مردی لک زبان این هفتخارات را آفرید و چنین و چنان کرد و بگویید یک لک زبان ایرانی که افتخاری باشد هم برای لک و کرد و لر و هم برای همه ایرانیان .
کلهباد هانای، باو بدر او کاو تویله درختان بیدارکه ژه خاو(ترکه میر)
خدا وژ یاری که روژی برسه گه کل دنیا لکیل بشناسن او بزونن ایمه کی ایمن و چه مزونیمن
خدا اه دیار سر کلتو باو
[پاسخ]
واقعا عالیست لذت بردم
[پاسخ]
بدبختی ازونجا شروع میشه که من که آزاد بخت نیستم و شجره نامم بعد از چند پدر به ترک امیر میرسه و موجود هست،باید بیام به شما ثابت کنم که جدم جد شما نیست..
قبر ترک امیر تو خود روستای ترکه امیره در دلفانه،،اگه قبول ندارید بگید کجاست؟؟
سوال بعدیی که ازتون دارم اینه که آیا بجز اون شعرایی که تو گلزار ادب لرستان از ترکه میر زدن،بازم شعری منسوب به ایشون در دست دارید؟؟ من با مدارک محکم دارم ازیشون و اگه مدیر سایت اجازه بدن میذارم اینجا.
بعد،من از نسل شهر امیر پسر ترکه امیرم،شما از نسل کدام پسرشی؟؟
بجز کتاب گلزار ادب،که در واقع -با صرف نظر از کار بزرگ جناب امرایی-پر از غلط های تاریخیه،چه مدرکی در دست دارید؟؟؟من شجره نامه دارم،اونم اگه مدیر اجازه بدن میذارم..و السلام
[پاسخ]
آقای احسان ترکی میشه شماره تون رو بذارید
[پاسخ]
دوستان اگر بپذیریم لکهای کوهدشت از نورآباد به کوهدشت آمده اند دیگر این همه بگو مگو نداریم.
در همایش ترکه میر آقای اسد آزادبخت با بی ادبی کامل صحبت کرد که آدم شرمش می شد. نورآبادیها که اسناد زیادی داشتند هیچ چیز نگفتند تا اینکه اسد بی ادب شروع کرد اونها هم دیدن با بی ادب نمی شه مودبانه حرف بزنن استدلالهای خودشونو البته کمی با عصبانیت گفتن. می خوام بگم که نورآبادیها مهمان نوازانه شروع کردن ولی اسد خان که لازم است ارشاد شود باعث کدورت شد.
[پاسخ]
دوستان ترکه میر افتخار قوم لک است قومی که با پهنای وسیع سرزمینی و مردمانش هنوز استان یا شهر لکستان نداریم اونوقت شما سر اینکه سرقت فرهنگی کنید و افتخار این شاعر بزرگ را مال خود کنید باید بدانید که مقبره ترکه میر در حوالی دلفان و در روستایی به همین نام است که در سال ۹۴ دوستداران او تصمیم گرفتن بر روی مقبره وی آرامگاه بسازند که با یک سرچ تو اینترنت میتوانید مطمئنشوید والسلام ختم کلام
[پاسخ]
با درود و سپاس از مطالب خوبتون،. جای شرمساری داره برخی روی طایفه و روستا و …شخصی چنین گران مایه متعصب هستند بجای این که به معرفی این شاعر و عارف بزرگ بپردازند، کی ما لک ها بخصوص لکهای لرستان این رسم مزخرف طایفه گرایی و کنار خواهیم گذاشت که بیشتر یاد اور رسم اعراب و بیرقی که نشانگر طایفه و عشیره است …و جماعتی پشت بیرقشون راه میفتند … جناب ترکه میر سرمایه ای بزرگ و متعلق به تمام کورد لک و لر هستند،. سپاس گزارم
[پاسخ]
افتخار قوم لک فقط کرمی یاخی
[پاسخ]
درود بر همه ی عزیزان واقعا جای بسی تاسفه که شما عزیزان در قرن بیستم یکم زندگی می کنید ولی مثل اعراب جاهلی می اندیشید جالبتر اینکه برای حفظ فرهنگمون غیر از تعصب ورزیدن بیهوده هیچ کاری نمی کنید مثال بارزشم بکار بردن کلمات زیاد فارسی تو حرف زدنمونه
[پاسخ]
من عموی خودم شاعر البته سواد نداره …. اشعار زیادی از ترکه و نجف حفظ هستن که فک نکنم جمع آوری شده باشن متاسفانه ایشون نزدیک ۹۰ سال دارن انشالله وقت بشه اشعار خودش و دیگران رو که حفظه بنویسم
[پاسخ]
سلام دوستان گرامی معنی اسم تَرکە میر (ت َ رکە) ، تەرک بەمعنای خوش قامت و میر هم بە معنای امیر میباشد ، امیر خوشقامت ، هیچ ربطی به تُرک نداره
[پاسخ]
سلام.چرا دوستانی که اطلاعاتی تو این زمینه دارن و شناخته شده هم هستند مثل آقای کریم امرایی، محمدحسین آزادبخت،ایرج رحمانپور،اسداله آزادبخت و سایر دوستان ادبی (با توجه به شناختی که از این دوستان دارم و میدانم بیطرفانه قضاوت میکنند)اظهار نظر نمیکنن؟
[پاسخ]
سلام برهمه هنردوستان امیدوارم مطالعاتمان بیشتر و حرف زدنمان کمتر شود . از مدیر محترم سپاس گذاری می کنم شعر لکی زیباست و بیان آن هم زیبا تر. کوشش کنیم این فرهنگ قدیمی از بین نرود هرکس به قدر خودش . بنده یکی از اهالی روستایی هستم که این شاعر گران قدر و بزرگ در وصف قلعه موجود آن شعر معروف خود را سروده حال اثری از آن بنای خیالی که شاید وصف افسانه هوی آن را از مردم بومی شنیده نیست ولی ین امر نشان از کوشش وی برای نگهداری فرهنگ و آثار باستانی و زبان مان را دارد که در اینجا جای دارد برای این شاعربزرگ مراسم و گرامیداشت هایی بر میگردد. بهمن از چهر محمد تقی خان
[پاسخ]
این فقط ترکه میر نیست بلکه حتی طوایف نورعلی و میربگ و اتیوند و اولادقباد بین دلفان و طرهان مشترکند جدل نکنید
[پاسخ]
با عرض سلام و ارادت خدمت همه دوستان عزیز. نظر حقیر اینه که هر کسی هر حرفی میزنه با سند و مدرک ارائه بده. انشاالله بزودی هم کتاب و هم ویژه نامه طرکه میر که با تحقیقات و مدارک و شواهد کافی تهیه شده است در سطح استان لرستان و کرمانشاه توزیع میشود باشد که کمکی به آشنایی بیشتر با حضرت طرکه میر حاصل گردد. و در آخر اشتقاق طوایف بین کوهدشت و نوراباد حاصل کوته فکریهاییست که انشاالله رفع گردد. متشکریم
[پاسخ]