از گوشه و کنار هنر/ ازدواج پر سر و صدا به طلاق ختم شد!+ خودکشی رابین ویلیامز
"آزاده نامداری" ماجرای طلاق از "فرزاد حسنی" را رسانهای و در گفتگویی این موضوع را رسماً تأیید کرد. از حدود سه ماه پیش خبری دهان به دهان در میان اهالی رسانهای می چرخید. خبر مربوط بود به پرسر و صداترین ازدواج سال 92، ازدواجی که سید حسن خمینی عاقد آن بود. «فرزاد حسنی» و «آزاده […]
"آزاده نامداری" ماجرای طلاق از "فرزاد حسنی" را رسانهای و در گفتگویی این موضوع را رسماً تأیید کرد.
از حدود سه ماه پیش خبری دهان به دهان در میان اهالی رسانهای می چرخید. خبر مربوط بود به پرسر و صداترین ازدواج سال 92، ازدواجی که سید حسن خمینی عاقد آن بود. «فرزاد حسنی» و «آزاده نامداری» با هم ازدواج کردند و این موضوع را رسماً و با حضور در کنسرت یکی از خوانندگان کشور اعلام کردند.
فرزاد حسنی و آزاده نامداری برای اولین بار به طور مشترک، اجرای برنامه سال تحویل شبکه دو سیما را به عهده گرفتند. اجرایی که اصلاً نتوانست مطابق انتظار بدرخشد و پر حاشیه شد و انتقادات بسیاری را هم برانگیخت؛ درست مثل خود این دو مجری، پر سر و صدا شد و پر حاشیه.
بعد از حدود سه ماه آزاده نامداری در گفتگوی خود را با روزنامه صبا برای نخستین بار در یک تریبون رسمی خبر جدایی اش از فرزاد حسنی را اعلام کرد.
آزاده نامداری در این گفتگو گفت: آزاده نامداری قطعاً زندگیش آبستن اتفاقاتی بوده و هر جوری هم که مدیریت کرده نتواسته جلوی رخداد بیرونی آن را بگیرد. اما من اصلا سعی نمی کنم که بگویم این اتفاق نیفتاده یا مقصرش کس دیگری بوده است. من می خواهم بگویم که این اتفاق می تواند در زندگی هر کسی بیافتد.
پیش از این، خبر طلاق آزاده نامداری و فرزاد حسنی پیش از این در محافل غیر رسمی نقل شده بود.
گزیده سخنان نامداری در گفتوگو با روزنامه «صبا» را در ادامه میخوانیم:
من 7 سال اجرا کردم و 3 سال اجرا نکردم و نکات زیادی در زندگی من بود که می شد درباره اش حرف زد، اما مردم این کار را حداقل در قبال من نکردند و وقتی به من می رسند به من لطف دارند. واقعا در طول این سال ها باور کن یادم نمی آید کسی ری اکشن منفی به من داده باشد و حالم را بد کرده باشد. تنها چیزی که حال من را بد می کند، قضاوت کردن است. اصل دینی اش هم این است که ظن و گمان بد درباره کسی گناه محسوب می شود.
ممنوع التصویر نبودم. غیبتم برای این بود که فکر می کردم یک کار شیک تر انجام دهم و مستند بسازم. من تا سال 90 اجرای برنامه زنده داشتم و سال 90 تا 93 این تجربه مستندسازی در «خانومی که شما باشی» را داشتم و خیلی هم به من چسبید. دلم می خواست فاز دیگری را تجربه کنم.
من قبل از این که همسر کسی باشم مجری تلویزیون هستم. کارم را دوست دارم و دوست دارم که تجربیات خوبم را تکرار کنم. من سه سال مجری سال تحویل دوم با احسان علیخانی و سال سوم با فرزاد حسنی، حالا ممکن است حال ات خوب باشد و برنامه خوب شود، ممکن هم هست که حال ات بد باشد و برنامه بد شود.
راستش را می گویم. هر کسی از من سوال کند، تیتر راست آن اتفاق را می گویم، اما جزئیات زندگی ام به خودم مربوط است. این را هم بگویم که رابطه من با فضای مجازی بسیار کم است و اصلا آدم کامنتبخوانی نیستم!
مهم ترین نتیجه ای که این روزها گرفتم و می خواهم رعایتش کنم این است که به همه اعتماد نکنم.
عشق، شکست ندارد. مثل آب تصفیه نشده یکسری ناخالصی هایی باعث می شود رابطه ات به سرانجام نرسد. دو تا آدم با هم هماهنگ نبودند و به هر دلیلی، نشده که با هم بمانند. این اسمش شکست نیست. اگر عاشق کسی باشی هیچ وقت نمی توانی پرونده اش را ببندی.
آزاده نامداری که الان روبروی تو نشسته، قطعا زندگی اش آبستن یک اتفاق بوده و هر جوری هم که مدیریت کرده نتوانسته جلوی رخداد بیرونی این اتفاق را بگیرد، اما من اصلا سعی نمی کنم که بگویم این اتفاق نیفتاده یا مقصرش کس دیگری بوده است.
من می خواهم بگویم که این اتفاق می تواند در زندگی هر کسی بیفتد. آدم ها می توانند خیلی خوب باشند ولی برایشان اتفاقات تلخ بیفتد. عکسش هم صادق است. ولی در کل من معتقدم باید مسئولیت اتفاقی را که افتاده بپذیریم. من مسئولیتش را به عهده می گیرم و می گویم اصلا رخداد هولناکی نیست، من همانم، همان آزاده نامداری سابق. فقط کمی بزرگ تر شده ام و بیشتر می دانم و بیشتر می فهمم، اما این که دیگر عشق معنا ندارد و… نه، اصلا اینطور فکر نمی کنم. من همانم ولی کمی سختی کشیدم و حالا به نظرم خیلی خوب هستم. خودم را هم خیلی دوست دارم.
من اصلا قابل سرزنش نیستم. به دلایل شخصی اصلا خودم را سرزنش نمی کنم و اتفاقا حس می کنم خیلی هم با شهامت هستم. هر وقت احساس کنم کاری کنم که درست است آن را انجام می دهم و اگر احساس کنم غلط است انجام نمی دهم.
من اگر به سال 82 برمی گشتم مسیر زندگی ام را عوض می کردم. انتخاب دانشگاهم را عوض میکردم. هرگز وارد تلویزیون نمی شدم و یک زندگی دیگر را تجربه می کردم. اگر بخواهم خیلی دردناک فکر کنم اینطوری به زندگی ام نگاه می کنم که کاش خدایا به من یک دهه فرصت می دادی تا دوباره بعضی از تصمیمات را بگیرم، مثلا دیگر مدیریت صنعتی نمی خواندم و روانشناسی بالینی می خواندم. هر چند که من این اشتباه را تصحیح کردم و در دوره ارشد بالینی می خوانم، اما می توانستم از این فرصت بهتر استفاده کنم. اگر زمان به عقب برمی گشت من هرگز به دانشکده صدا و سیما نمی رفتم تا تست بدهم و مجری تلویزیون بشوم، اما به معنای این نیست که اشتباه کردم، این شیوه ای بود که من آن زمان حس می کردم درست است، بنابراین انجام دادم.
خبر درگذشت رابین ویلیامز شوکی برای مردم آمریکا بود، برنامه های تلویزیونی قطع شدند تا این خبر را اعلام کنند و در همان لحظه ویلیامز همه شبکه های آنلاین را به تسخیر خود درآورد حتی اوباما هم تاثر عمیقش را بلافاصله ابراز کرد.
به گزارش لس آنجلس تایمز، ویلیامز به عنوان یک کمدین نابغه بیش از سه دهه ستاره فیلمهای سینمایی و تلویزیونی بودکه وابستگیاش به مواد اعتیادآور در نهایت به زندگیاش پایان غمانگیزی داد.
او بارها در طول زندگیاش با اعتیاد به الکل مبارزه کرده بود و اکنون خانواده او در خواست کردهاند تا به حریمشان احترام گذاشته شود تا آنها بتوانند در این لحظات دشوار با غم خود کنار بیایند.
جسم بیجان ویلیامز ظهر دوشنبه (به وقت ایران نیمه شب دوشنبه) در خانهاش در تیبورون پیدا شد.
ویلیامز که از سوی سایت انترتینمنت ویکلی در سال 1997 به عنوان بامزه ترین مرد در قید حیات معرفی شده بود، در طول این مدت موجب خنده و شادی بسیاری از مردم جهان شده بود. با این حال او در نقشهای جدی نیز بازی کرده بود و به عنوان معالج روان درمان مت دیمون در فیلم «ویل هانتینگ خوب» در سال 1997، جایزه اسکار نقش مکمل را دریافت کرده بود. او برای «پادشاه ماهیگیری» در سال 1991، «انجمن شاعران مرده» در سال 1989 و «صبح به خیر، ویتنام» در سال 1987 نامزد دریافت اسکار شده بود.
ویلیامز در این سال ها مشکلاتش از جمله اعتیاد به کوکایین و الکل را با جامعه در میان گذاشته بود. او یک بار سال 2006 راهی کمپ هازلدن شد تا بتواند بر این مشکلات غلبه کند و بعدها توضیح داد که مشکل وابستگی به الکل در طول 20 سال اخیر او را به شدت عذاب داده است. به تازگی نیز او تصمیم گرفته بود تا یک بار دیگر بستری شود.
بازیگر نقش محبوب «خانم دات فایر» در این باره گفته بود: لب یک صخره ایستاده ای و پایین را نگاه می کنی، صدایی میشنوی، تنها یک صدای ضعیف که می گوید «بپر» و همان صدای میگوید «همین یک بار»… و همه فکر می کنند همین یک بار که اشکالی ندارد، اما بعد از آن دیگر امکانی وجود ندارد.
رابین ویلیامز سال 1951 در شیکاگو به دنیا آمده بود. او با کریستوفر ریو که بعدها به دوستی صمیمی برای تمام طول عمرشان بدل شد، در کلاس معتبر بازیگری جان هاوسمن پذیرفته شد. ویلیامز اواخر دهه 1970 وارد هالیوود شد و در نقشی در «مورک و میندی» بازی کرد. او در نقش آدمی از کرات دیگر بازی کرد که به زمین آمده بود و در این فیلم کمدی نشان میداد که نگاه او به زمین چطور است و زمین در واقع چگونه است، متمرکز بود.
با نمایش این برنامه، ویلیامز به سرعت به عنوان یک استعداد فوق العاده در برنامه های کمدی شناخته شد و در نقشهای متعددی بازی کرد. در «صبح به خیر ویتنام» او در نقش یک دیجی بازی کرده است.
هر چند این کار حالا معمول شد، اما او در آن زمان از این توانایی برخوردار بود که نقشها را با توانایی های ویژه شخصیت خودش، بازنویسی کند. این استعداد به او این امکان را داد تا در سال 1986 میزبان برنامه اسکار شود و در فهرست بازیگران درجه یک قرار بگیرد.
توانایی کمدی بی نظیر ویلیامز را شاید بیش از همه بتوان در فیلم «خانم دات فایر» در سال 1993 مشاهده کرد؛ یک کمدی تغییر چهره ای که او در آن هم در نقش پدر جوان یک خانواده ظاهر میشود و هم به لباس یک خدمتکار زن سالخورده در میآید تا به فرزندانش که به دلیل جدایی پدر و مادرشان امکان دیدن او را ندارند، نزدیک باشد.
بیانیه رییس کمپانی والت دیسنی برای درگذشت ویلیامز
رابرت ایگر رییس کمپانی والت دیسنی با صدور بیانیه ای گفت ویلیامز برای خلق شماری از محبوب ترین شخصیتهای کمدی دنیا همیشه محبوب خواهد ماند و به یادآورده می شود. وی افزود: او یکی از چهرههای افسانهای دیسنی است، یکی از اعضای محبوب خانواده ما و همیشه جایش خالی خواهد بود و ما در کنار دوستان و همه هواداران او سوگواری می کنیم و برای خانواده اش در این ساعات دشوار آرزوی آرامش و بردباری داریم.
ویلیامز امسال پس از 32 سال به تلویزیون بازگشت و با نمایش فصل اول از مجموعه «دیوانه ها» میلیون ها نفر را پای تلویزیون نشاند.
جیمی ماسادا رییس لاف فکتوری در باره او گفت: او همیشه به عنوان یک شخصیت، یک نقش دیده می شد- دیگر نمیتوانستی رابین واقعی را ببینی. من از 35 سال پیش می شناختمش و در عین حال هیچوقت نمیشناختمش.
وی افزود: او حریم خودش را عمومی کرد، با همه در خیابان حرف می زد و هر کسی که میخواست می توانست بیاید و با او عکس بگیرد. خودش هم دیگر نمی دانست چقدر از دنیای خصوصی اش را به نفع مردم از دست داده است.
اوباما هم اعلامیه داد
اوباما رییس جمهوری آمریکا با صدور اعلامیه ای درباره درگذشت ویلیامز نوشته است: رابین ویلیامز یک مرد فضایی، یک دکتر، یک نابغه، یک خدمتکار، یک رییس جمهوری، یک استاد، پتیرپن و هر چیز دیگری که بتوانید فکرش را کنید بود. اما او کی بود. او به عنوان یک بیگانه وارد زندگی ما شد- اما همه عناصر روح انسانی را برای ما ملموس کرد. او آمریکا را به گریه درآورد. او استعداد نامتناهیاش را به راحتی به آنهایی که به آن نیاز داشتند هدیه کرد- از همه سنگرهای ما در طول مرزها تا خیابانهای خودمان.
کریس کلمبورس کارگردان در فقدان او گفت: یکی از چهره های ویژه کمدی مان را از دست دادیم، همانطور که یکی از بزرگترین بازیگران این نسل را. کلمبوس کارگردانی «خانم داتفایر» را انجام داده بود و قصد داشت قسمت دوم آن را نیز با همکاری رابین ویلیامز بسازد.
او افزود: تماشای کار رابین یک امتیاز جادویی و ویژه بود. اجرای او شبیه هیچ بازی دیگری که تا آن زمان هر کداممان دیده بودیم نبود، این توانایی از جایی دوردست و از یک توانایی درونی و روحی می آمد… ما 21 سال با هم دوست بودیم. بچه هایمان با هم بزرگ شدند و او بود که فکر زندگی در سن فرانسیسکو را در سرمان انداخت و من همیشه به او مثل برادرم نگاه می کردم.
ویلیامز صداپیشه انیمیشن «علاء الدین» دیسنی در سال 1992 هم بود و جفری کاتسنبرگ مدیر پیشین بخش انیمیشن این کمپانی این صداپیشگی را چنین توصیف کرده است: واقعا این بازی یکی از درخشانترین و منحصر به فرد ترین صداپیشگی ها در تاریخ انیمیشن بود. «علاء الدین» بدون ویلیامز به یک اثر کلاسیک برای همه دوران بدل نمیشد.
مردی که به همه سلام می کرد
کلی کوک همسایه 50ساله اش هم او را فوق العاده خوانده و میگوید همیشه او بود که به همه سلام می کرد و بچههای من همیشه منتظر بودند تا او را بینند چون کلی با آنها شوخی می کرد.
هنری وینکلر کارگردان نیز می گوید: رابین ویلیامز شبیه هیچ کس دیگر نبود. تماشای بازی کردن او روی صحنه واقعا یک چیز خاص بود. روحش قرین آرامش باد.
رییس پلیس مارین کانتی قرار است یک کنفرانس خبری برای ساعت 11 ظهر سه شنبه (به وقت آمریکا) ترتیب دهد تا اطلاعات بیشتری را درباره مرگ رابین ویلیامز که به نظر خودکشی میرسد، در اختیار دوستدارانش قرار دهد.
رابین ویلیامز سه فرزند از همسر قبلی اش به نام های زاخاری، کودی و زلدا دارد و پدرخوانده دو فرزند به نام های کیسی و پیتر است.
آزاده جون
این اتفاق برای همه پیش میاد – بله درسته – اما همه که تو TV و جلوی 70 میلیون نفر عشقولانه هاشون رو علنی نمی کنن.
و در ضمن طلاق یه چیز معمولی نیست بلکه حادثه ای که عرش خدا رو میلرزونه.
و در ضمن متأسفانه تو دنیای ناآگاهی نوجوانی شما تبدیل به الگوی خیلی از دخترای این سرزمین می شید در نتیجه حق انجام خیلی از کارها رو ندارید.
———————————————
خبر مرگ رابین ویلیامز واقعاً ناراحت کننده بود. من به بازی این بازیگر و فیلمهاشون خیلی خیلی علاقمند بودم و با وجود اینکه فیلم جومانجی بیش تر از 100 بار تکرار شده بازهم هر سال دوباره منو پای تلویزیون میکشونه.
[پاسخ]
ازاده ی عزیز طلاق رو انگار خیلی ساده میدونه!!!!
عشق رو هم یه اتفاق ساده؟!
عشق نه الکی به وجود میاد نه الکی از بین میره…
راستش دیدگاهشو قبول نداشتم
[پاسخ]
عشق اینقدام ساده نیست که راجبش حرف زدن!!!
درواقع عشق نه الکی به وجود میاد نه الکی ازبین میره
[پاسخ]
چوعاشق می شدم گفتم که بردم گوهرِ مقصود /// ندانستم که این دریا چه موجِ خونفشان دارد
و معمولا این سرنوشت حزن آورِ کسانیست که در وادیِ خیال انگیز عشق با قایقِ توهم زای خوش خیالی به قصد پیمودن کرانه های دریای بیکرانِ عاشقی خود را در دامِ امواجِ پر تلاتم و خوفناکِ عاقیت سوز گرفتارکرده و در حسرت رسیدنِ به ساحلِ عافیت زمین وزمان را به هم میدوزند. لاابالی عشق باشد نی خِـرَد ///عقل آن جوید کـَزان سودی بَـرَد
در عشق معمولا محاسبه وجود ندارد اما عقل محاسبه گر است و آدم عاقل سود وزیان کار را می سَنجَد ،عشق مجال چنین کار ی را از آدم عاشق می گیرد و لذا تلفیقی از عقل و عشق در تصمیم سازیها می تواند چاره ساز باشد عقل در تشخیص و قضاوت انسان را به تامل وا میدارد وعشق جسارت تصمیم گیری را درآدمی ایجاد میکند عشق به تنهایی همه چیز را برای آدمی سهل و آسان جلوه میدهد اما عقل عاقبت کار را فرا روی انسان قرار میدهد . الا یــا ایهاالساقی ادِرکـَـاسا و نــاوِلهـا // که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
[پاسخ]
هر كدام از ما شايد آموخته ايم كه ديكتاتورهاي كوچكي باشيم و هيچ هم فكر نكنيم كه ديدگاه نظر و سليقه ي ديگران و نياز ها روحيات و شخصيتشان با ما متفاوت است . زندگي براي هر كس معنايي دارد . اما شايد بي معنا ترين زندگي زندگي با شد كه انسان با تعارف و به خاطر جبر نگاه ديگران و به دروغ مجبور به تحمل تزوير و ريايي با شد به نا م زندگي . من شخصا طلا ق اين دو جوان را به آنها تبريك مي گويم و برايشان آرزو مي كنم تا زنده اند اسير با ور ها و قضاوت هاي شخصي ديگران نشوند . به راستي اگر آنها با طلا ق رواني يا مثلا فكري اين زندگي معلوم احال را ادامه مي دادند و بچه هايشان را با طلا ق رواني و فكري و عاطفي و… بزرگ مي كردند آيا علا وه بر خودشان به بچه هاي معصوم هم ظلم نكرده بودند . به نظر حقير گاهي جلوي ضرر را از هر جا كه بگيري منفعت است .زندگي شخصي هر كس به خود او ربط دارد . هيچ كس به جاي هيچ كس زندگي نمي كند ولي ممكن است به جاي ديگري قضاوت بكند ولي متاسفانه من از قضاوت قاضيان اين ديار هم زخم ها بر جگر دارم چه برسد به كساني كه تخصصشان قضاوت نيست. ما با يد ياد بگيريم منطقي ومستدل و علمي فكر كنيم و زندگي خود را به پيش ببريم و انتظار نداشته با شيم كه ديگران مثل ما رفتار كنند . چرا كه ما هم حتي گاهي به خودمان دروغ مي گوييم .
[پاسخ]