غزل
باران بوسه های تو بر من شنیدنی ست آن میوه های کال بالا دست، چیدنی ست تق تق تِتق ت تق تق ِسر سام آوری ست تنها در اضطراب ِتواین دل تپیدنی ست بگشای ، تا درخت من از باد گم شود آن گیسوان نافه ی چین چین وزیدنی ست چون رود مارپیچ بخز […]
باران بوسه های تو بر من شنیدنی ست
آن میوه های کال بالا دست، چیدنی ست
تق تق تِتق ت تق تق ِسر سام آوری ست
تنها در اضطراب ِتواین دل تپیدنی ست
بگشای ، تا درخت من از باد گم شود
آن گیسوان نافه ی چین چین وزیدنی ست
چون رود مارپیچ بخز در تمام من
این تن به تن بتن که تناتن تنیدنی ست
این کاسه کاسه های عسل،خون صد گل است
لب بر لبم بزن که لبالب لبیدنی ست
وقتی که گُرگرفته ای از التهاب من
آن نف … نفس نفس زدن هایت چه دیدنی ست
وقت است تا که بشکفی در جیغ سرخ خویش
خون از تو در شبی چنین ای گل چکیدنی ست
امین کونانی
بسیار زیبا و بکر لذت بردم
[پاسخ]
آفرین امین جان
لذت بردیم
اینو در انجمن شعر و ادب هم خونده بودی فکر کنم
[پاسخ]
درود آقای کونانی عزیز …
شاعر غزل های ناب و آرایه های دلنشین…
موفق باشید
[پاسخ]
خیلی عالی بود لذت بردیم موفق باشید
[پاسخ]
بسیار زیبا دوست عزیز بهت تبریک میگم بسیار دلنشین و تازه سروده ای دمت گرم…تنها ایرادی که در شعر بود که البته به راحتی قابل برطرف شدنه ایراد وزنی در مصراع های ذورج دو بیت آخره
[پاسخ]
بازي هاي قشنگي داشت
آفرين دوست من
[پاسخ]
امین عزیز درود برتو .زیبا سرودی
[پاسخ]
واج آرایی های بسیارزیبایی درشعرت استفاده کردی شعرت سرشا ر ازاحساس های لطیف شاعرانه است درشعرتتخلص شاعریت دیده نمیشود درمجموع غزل خوبی موفق وموید باشی
[پاسخ]