سخنی با رقیب!

  رضا بهرامی/ سرویس سیاسی: تا به امروز، شوربختانه مواجهه‌ی رقبای سیاسی در فضایِ سیاست‌زده‌‌ی طرهان بزرگ، اغلب منحصر به مونولوگ‌های گَزنده و عتاب‌آمیز بوده که البته اعتراف می‌کنم در سال‌های اخیر به سهم خود در شکل‌گیری این فضای تند، نقش داشته‌ام. با این حال، امروز بر این باورم که دیالوگِ مسالمت‌آمیز با رقیب، امری […]

 

رضا بهرامی/ سرویس سیاسی:

تا به امروز، شوربختانه مواجهه‌ی رقبای سیاسی در فضایِ سیاست‌زده‌‌ی طرهان بزرگ، اغلب منحصر به مونولوگ‌های گَزنده و عتاب‌آمیز بوده که البته اعتراف می‌کنم در سال‌های اخیر به سهم خود در شکل‌گیری این فضای تند، نقش داشته‌ام. با این حال، امروز بر این باورم که دیالوگِ مسالمت‌آمیز با رقیب، امری شدنی و فراتر از آن، ضرورتی انکارناپذیر است و امیدوارانه آرزومندم این یادداشت، فتح بابی برای کلید زدن تعامل سازنده‌ میان دو جناح رقیب در سپهر سیاست طرهان بزرگ باشد.

با وجود گذشت قریب به پنج ماه از شکست دوگانه‌ی اسماعیل دوستی-الهیار ملکشاهی در انتخابات مجلس یازدهم، تلاش برای ایجاد شکاف در صفوف ائتلاف مهم‌ترین کارویژه‌ای است که این روزها از سوی هواداران این جناح در فضای حقیقی و مجازی دنبال می‌شود. آن‌ها البته می‌توانند با در پیش گرفتن راهبرد‌های موثر ایجابی (و نه سلبی) نظیر آن‌چه که در ادامه می‌آید، امیدوار باشند تا در آینده باز هم شانس بازگشت به قدرت را داشته باشند.

۱️⃣ پذیرش شکست: اولین گام در مسیر حرکت به سوی آینده‌ای روشن، خروج از فضای انتخابات و پذیرش شکست از جانب تیم دوستی-ملکشاهی است. آن‌ها باید بپذیرند که حداقل تا چهار سال آینده، نه از جایگاه پوزیسیون که به عنوان اپوزیسیونِ وضع موجود به کنش‌گری خواهند پرداخت. پذیرش وضعیت جدید، علاوه بر این‌که نقطه‌ی پایانی بر کنش‌های عمدتاً انفرادی، احساسی و بی‌اثرِ‌ این تیم خواهد بود که اتفاقاً ذهنیتی واقع‌گرا‌ و نظام‌مند نسبت به فعل و انفعالات سیاسی منطقه برای جناح حاکم سابق به همراه خواهد آورد. امری که مهم‌ترین پیش‌شرط لازم برای برنامه‌‌ریزی پیرامون آینده است.

۲️⃣ نگاه به گذشته: بی‌تردید یکی از مهم‌ترین ماموریت‌های دوگانه‌ی دوستی-ملکشاهی برای بازگشت به قدرت، آنالیزِ بیرحمانه‌ی کارنامه‌ی هشت ساله خواهد بود. آنان باید با تشکیل تیم‌های کارشناسی، به دقت در پیِ ریشه‌یابیِ علل و عواملی باشند که ملکشاهیِ پیروز در اسفند ۹۰ را به ملکشاهیِ ناکام در اسفند ۹۸ بدل ساخت. آیا در آرایش ساختار بوروکراتیک دولت محلی خطا کردند یا حضور متمادی بر اریکه‌ی قدرت و نزدیکی به کانون‌های قدرت، حس بی‌نیازی از مردم را در ‌ضمیرشان تثبیت کرد؟ آیا خطا در تاکتیک‌ بود یا راهبرد؟ چه راه‌حل‌هایی می‌توان در نظر گرفت؟

۳️⃣ تعریف سازمان: دوگانه‌ی دوستی-ملکشاهی از بدو شکل‌گیری در زمستان ۹۰، اساساً فاقد سازمانِ متشکّل و منسجم بود و ناگفته پیداست که برای بازگشت به عرصه‌ی قدرت، نیازمند تعریف سازمان است. الهیار ملکشاهی در حالی در اسفند ۹۰ نماینده شد که بخاطر شرایط ویژه‌ی پسا ۸۸، بیشینه‌ی اصلاح‌طلبان در حمایت از وی به میدان آمدند و در حضور دو رقیبِ اصول‌گرا، اصولاً نیازی به سازماندهی بدنه‌ی هوادار نبود. او در ادامه و با سیطره‌ای که بر دولت محلی داشت، توانست حضور خود در مجلس را در اسفند ۹۴ تکرار کند. با این حال و از آن‌جایی که هیچ تضمینی وجود ندارد تا در ادوار آینده، حداقل یکی از اهرم‌های مشروعیت (افکار عمومی) یا قدرت (دولت محلی) در اختیار دوگانه‌ی دوستی-ملکشاهی باشد، سازماندهی طیف هواداران ضروری به نظر می‌رسد.

۴️⃣ جامعه‌محوری: برای یک جناح سیاسی، پایِ در جامعه به همان اندازه مهم است که پایِ در قدرت! دوگانه‌ی دوستی-ملکشاهی اما از آغازین روزهایِ برآمدن، بیش از آن‌که در پیِ برقراری ارتباط هدفمند با متن جامعه باشد، در گیر و دارِ قبضه‌ی تمام و کمال قدرت بود. در این میان، ناتوانی الهیار ملکشاهی از ارتباط‌گیری با مردم و اثرگذاری بر رویکرد افکار عمومی نسبت به مسائل جامعه، یکی از بزرگ‌ترین ضعف‌های جناح حاکم سابق بوده است. اینک اما فرصت مناسبی دست داده تا این گروه، صادقانه با اقشار مختلف مردم ارتباط برقرار نموده و پایِ در جامعه را تقویت کند.

پیشنهاد راهکارهای فوق البته از سرِ دلسوزی برای جریان رقیب نیست. پرواضح است که این قلم به دلایل مفصّل که جای آن در این مقال نیست، ابداً علاقه‌ای به حضور مجدد دوگانه‌ی دوستی-ملکشاهی در عرصه قدرت ندارد. با این حال، ناگفته پیداست که یک اپوزیسیونِ (دوگانه‌ی دوستی-ملکشاهی) منسجمِ منطق‌مدار، بصورت خودکار شرایط را برای شکل‌گیریِ یک پوزیسیونِ (ائتلاف) قدرتمندِ قانون‌مدار فراهم می‌آورد و البته رقابت سالم و سازنده‌ی این دو در نهایت، طرهان بزرگ را به سمت و سوی توسعه رهنمون خواهد ساخت. ایدون باد!