سُرنا نواز پیشکسوت کوهدشتی درگذشت
رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کوهدشت گفت: سُرنا نواز پیشکسوتِ اهل روستای اشتره گل گل کوهدشت در سن ۹۳ سالگی درگذشت. عزت جعفری، عنوان کرد: میرعباس گلمرادی سُرنا نواز پیشکسوت کوهدشتی لحظاتی پیش دار فانی را وداع نمود. وی افزود: گلمرادی متولد ۱۳۰۳ در روستای اشتره گل گل شهرستان کوهدشت است که امشب در […]
رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کوهدشت گفت: سُرنا نواز پیشکسوتِ اهل روستای اشتره گل گل کوهدشت در سن ۹۳ سالگی درگذشت.
عزت جعفری، عنوان کرد: میرعباس گلمرادی سُرنا نواز پیشکسوت کوهدشتی لحظاتی پیش دار فانی را وداع نمود.
وی افزود: گلمرادی متولد ۱۳۰۳ در روستای اشتره گل گل شهرستان کوهدشت است که امشب در زادگاه خود در سن ۹۳ سالگی درگذشت.
رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کوهدشت اظهار داشت: این هنرمند پیشکسوت در زمان حیاتش با سرنانوازی در شادیها و سوگواریها همراه و در خدمت مردم بود.
جعفری ضمن تسلیت به جامعه هنری شهرستان عنوان داشت: مراسم تشییع این هنرمند فقید روز چهارشنبه به سمت قبرستان روستای گلگل برگزار خواهدشد.
وی در پایان ضمن بیان اینکه سُرنا یکی از سازهای قدیمی لرستان است، افزود: مرحوم گلمرادی از نوازندگان چیرهدستی بودند که بسیار به زیبایی این ساز را مینواختند.
اعضای تحریریه کشکان وقوع این ضایعه دردناک را به جامعه ی هنری لرستان تسلیت عرض می نمایند.
سلام.ایشان هنرمند عزیز وصاحب سبک سرنای چمری درایران میرعباس گلمرادی هستند که به اشتباه رضایی درج شده است.لطفا تصحیح بفرماید
[پاسخ]
آقای جعفری خودت سلامت باشی، غم آخرت باشه، غمبار نباشی، دنیا مردنه، حالا کی تو صف صاحب عزاها می ایستی تا خدمت برسیم برا عرض تسلیت؟!! معلومه لحظه ای داری این مصیبت عظما را رصد می کنی!! ناراحت نباش، اویللت آزا بوون !!!!!!!!!!
[پاسخ]
افتخار می کنم که در جشن عروسیم در آدر ۷۶ میزبان ای هنرمند بزرگ بودم . روحش شاد
[پاسخ]
جناب اسفندیارپور
این جنس اعتراف، آن هم از زبان یک چهره سیاسی دو وجه دارد: یا از ظلم و بیدادی که بر سر مخالفان خود آورده اید وجدانتان به ستوه آمده و به عبارتی وجدان درد گرفته اید و یا اینکه در پس این تجدد فکری و چه بسا روحی دنبال کاسبی جدیدی در عالم سیاست و تصاحب کرسی هایی که یک عمر برای آن به هر وزر و وبالی تن داده اید هستید. باری، به هر دلیل و نیتی باشد چند مطلبی را موجز و شاید هم مطوّل خطاب به جنابعالی و تمام همشهریان سیلی خورده از تحجر و تجدد!!! عر ض می نمایم:
۱٫ حرام خدا حرام است و با هیچ ترفند و آمد و شد افکار و افراد و احزاب و … تغییر نخواهد کرد، اما آنچه مذموم است آن که برخی خویش را در جایگاه شارع مقدس قرار می دهند و مرز بین حلال و حرام را خود معین می کنند و گاه از آن ور بام و گاه از این ور می افتند؛ و این بدان معناست که جنابتان و امثالهم نه آن موقع دینداری و انقلابی بودنتان درست بود و بر مسیر صواب و نه الآن بر طریقت شریعت مقدس؛ بلکه در هر زمان بنا بر میل و نفس خویش حکم رانده اید و هر زمان هم آن را تکلیف و البته حق برشمرده اید. مگر آن زمان شرع مقدس همه این احکام را مو به مو بیان نکرده بود که نیاز به تفسیر و تأویل شما داشته باشد؟ مگر نه اینکه اگر شراب خواری ظرف شرابی را در دست داشت و در ملأ تظاهر به شرابخواری دارد(دقت کنید نه در خفا) برای ممانعت از این منکر بزرگ و زشت، آمر به معروف در صورت نیاز به ممانعت، فقط حق ریختن شراب را دارد و نه شکستن ظرف آن، چرا که آن ظرف مصداق حق الناس و اموال غیر محرّمه مردم را دارد!!! حال خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، چه ها که نکرده اید؟ به راستی در کجای دین مبین و لطیف اسلام آمده بود که آستین کوتاه، موی مرتب و شانه خورده با مدل فرق شکافته از وسط و کنار!!!، پوشیدن لباسی با مارک و طرح خاص(نه لباس شهرت) و… از مظاهر بی دینی است و مرتکب آن باید به اشدّ برخورد و قهر و تشر مواجه گردد؟! به راستی لختی در آیینه خویش را بنگرید و ببینید ظاهرتان (باطنتان بماند) از کجا تا به کجا آمده است!!!
۲٫ همیشه در ذهنم این فکر جولان می داد که چقدر سیاست ما بر مبنای دینمان است و چقدر دینمان اسیر سیاستمان؟!!! که سخنان چندی پیش رهبر عزیزتر از جانم آبی بود بر آتش این غلیان درونی، آنجا که فرمودند: برخی دینشان سیاسی است و نه اینکه سیاستشان حول محور دین باشد(قریب به مضمون). حال شما و اذناب و مریدانتان را به وجدان خود و غور در احوالات سالیان عمر سپری شده تان در خفا و چه بهتر در سکوت و خاموشی سحر وا می نهم، که سیاسی گری و جناح بازی تان چقدر برای خدا بوده و چقدر خدا برای شما هزینه شده؟!!! آنگاه که تطهیر شدید گام در خرابات نهید و دیگران را به دنبال خود همراه کنید. (این قصه پر غصه تمامی گرفتاران بازی سیاست و جناح بازی است اعم از چپ و راست، اصولگرا و اصلاح طلب و معتدل و…)
۳٫ امان از حب جاه و مقام که چه شیران و راست قامتانی را کمر نشکست و کمر راست نکردند!!! آنقدر از طلحه و زبیر گفته اند که دیگر آلرژی زا شده اند!!! اما بر این آلرژی بیفزایید این بار را نیز!! چه بودند و چه شدند. راستی حیفم می آید در این مجال بگذرم از این قصه تلخ و پر از عبرت؛ لابد می دانید و آنان که نمی دانند خوب است بدانند که شمر برنامه ختم قرآنش در کربلا هم ترک نشد و وقتی خنجر بر حلقوم تمثال خداوند بر زمین می نهاد قصد قربتش را مضاعف می نمود!!! امان از جهل در تعقل و تعبد!!!
۴٫ در ایام نوجوانی روز جمعه ای را در خیابان های اطراف دانشگاه تهران قدم میزدم(احتمالاً بنای رفتن به نماز جمعه را داشتم) اگر درست به ذهن داشته باشم سخنران آن روز جمعه، مرحوم هاشمی رفسنجانی بود، در بخشی از سخنانش در راستای شاهد مثال برای اثبات شرح تفسیری خود به این داستان اشاره کرد که در زمان یکی از انبیاء الهی شخصی به دروغ ادعای نبوت کرد و عده ای را هم به دور خود جمع کرد، پس از مدتی از کرده خویش پشیمان شد و قصد توبه نمود، به نزد پیامبر زمان خود رفت و شرح ماوقع را بیان کرد؛ از طرف خداوند خطاب آمد به او بگو تا تمام کسانی که به واسطه تو، گمراه شده اند را به طریق صواب و درست هدایت نکنی و بازنگردانی هرگز از تو نخواهم گذشت و توبه ات را قبول نخواهم کرد!!! حال بماند که آیا تمام آن کسان در قید حیات بوده اند یا نه!!! نتیجه آنکه توبه هم الزاماتی دارد…
۵٫ حضرت استاد سؤالی را صادقانه می پرسم و پاسخ آن را صادقانه طالبم: اگر الآن همان حال و هوای انقلابی گری!!! افراطی دهه ۶۰ حاکم بود باز با این شفافیت و صراحت، توبه نامه می سرودید؟ یا این فتح باب از باب چرخش روزگار است؟
۶٫ و پایان سخن آنکه:
نردبان این جهان ما و منی است / عاقبت این نردبان افتادنی است
لاجرم آن کس که بالاتر نشست / استخوانش سخت تر خواهد شکست
قدری بیشتر بیندیشیم چرا که خیلی زود دیر می شود.
والسلام علی من اتبع الهدی
[پاسخ]
روحش شاد
[پاسخ]