ننگ موسیقی رپ! کاش دهان می بستی

حیف نانی که تو خوردی و حرامت باران نیست در زیر و بم خشک کلامت باران ذره ای در تو هنر نیست، مگر بی هنری خاک عالم به سرت باد چنین خیره سری «ناگهان پرده برانداختی» از شخصیت ات چهره ی بی ادبی ساختی از شخصیت ات جای تو زیر زمین است، همانجا بتمرگ کنج […]

IMG_20160802_224156

حیف نانی که تو خوردی و حرامت باران
نیست در زیر و بم خشک کلامت باران

ذره ای در تو هنر نیست، مگر بی هنری
خاک عالم به سرت باد چنین خیره سری

«ناگهان پرده برانداختی» از شخصیت ات
چهره ی بی ادبی ساختی از شخصیت ات

جای تو زیر زمین است، همانجا بتمرگ
کنج تاریک ترین گوشه ی دنیا بتمرگ

«سخنت رمز دهان گفت» و بدآواز شدی
مثل یک پسته ی بی مغز چنان باز شدی

ننگ موسیقی رپ! کاش دهان می بستی
خاک عالم به سرت، بابت این بدمستی

کاش یک ذره به اعماق خودت برگردی
کاش یک مرد نمی کرد چنین نامردی

کاش قانون شکنی این همه آزاد نبود
احتیاجی به علم کردن فریاد نبود

حرف انسانیت و بحث شعور است پسر
صحبت از مبحث تاریکی و نور است پسر

افتخار دلم این است که #من_لک_هستم
معنی عشق همین است که #من_لک_هستم

گرچه صد زخم در آیینه ی بالم پیداست
عاشق صلحم و عشق از خط و خالم پیداست

هسته ی اصلی «گردان محبین» هستیم
سد راه عرب و ترک و تموچین هستیم

حرف بیخود زده ای، توبه کن و هیچ مگو
اشتباه آمده ای، توبه کن و هیچ مگو

کارَت از داعش و القاعده هم بدتر بود
ترور شخصیت و قومیت و باور بود

چه کسی گفت که در بیشه ی شیران بپری؟
زحمت ما بدهی، عرض خودت را ببری؟

چه کسی خواست چنین سکه ی یک پول شوی؟
به خودآزاری خودخواسته مشغول شوی؟

مگسان را به سراپرده ی سیمرغ چکار ؟
زاغکان را چِه به چَه چَه؟ پشه ها را چه به سار؟

این دل سوخته را عشق به ما داده پسر
هر که با عشق در افتاده ور افتاده پسر

«وقت آن است که خون موج زند در دل» عدل
غیرتش گل کند این محکمه ی عادلِ عدل

دادگاها ! دُمِ این فاجعه بیرون زده است
قاضیا ! نوبت #اقدام_و_عمل آمده است

دستبندش بزن و اندکی ارشادش کن
دستگیرش کن و آدم کن و آزادش کن

شاعر: مرتضا خدایگان