سپهرِ فکری سهراب سپهری

مرتضی ادیب- سرویس ادبی: سهراب سپهری جزو شاعرانِ ماندگارِ معاصر است که جهان بینی خاصی دارد و هستی و طبیعت را به گونه ای متفاوت ادراک می کند. سپهری ۲۳ ساله بود که نخستین دفتر شعرش را به نام ” مرگ رنگ ” منتشر کرد؛ شعرهای این دفتر نشانگر نگاه تاریک و تلخ سپهری به […]

photo_2016-05-22_23-57-10-300x300

مرتضی ادیب- سرویس ادبی: سهراب سپهری جزو شاعرانِ ماندگارِ معاصر است که جهان بینی خاصی دارد و هستی و طبیعت را به گونه ای متفاوت ادراک می کند.
سپهری ۲۳ ساله بود که نخستین دفتر شعرش را به نام ” مرگ رنگ ” منتشر کرد؛ شعرهای این دفتر نشانگر نگاه تاریک و تلخ سپهری به ” وجود ” و ” هستی ” است.
سپس در طی سالیانی متمادی و در اثر آشنایی عمیق با تفکرات بودیستی و عرفانی، در همان حال که نگاهش به هستی و وجود دیگرگونه می شد و سیر و سلوکی درونی را آغازیده بود، دفترهای شعر ” زندگی خواب ها ” در سال ۱۳۳۱ و ” آوار آفتاب ” و ” شرق اندوه ” در سال ۴۰، ” صدای پای آب / ۱۳۴۳ ” ، ” مسافر/ ۱۳۴۵” ، ” حجم سبز/ ۴۶” و ” ما هیچ، ما نگاه” در سال ۱۳۵۵ را به تدریج منتشر ساخت.
با خواندنِ عمیقِ این شعرها که در مجموع به ” هشت کتاب ” شهره شده اند، به تکامل روحی سپهری پی میبریم، او در دفاتر اول نگاهی تیره و تار دارد و کم کم این نگاه، به نگاهی عرفانی و سراسر راز آلود و مقدس تبدیل می شود.
سپهری را رقیق ترین شاعرِ معاصر نام نهاده اند و این به دلیل یگانگی و وحدتی است که در نگاه او به ” هستی و طبیعت و انسان ” وجود دارد.

باری، در این مقال به دو ویژگی برجسته جهان بینی سپهری اشاره خواهم کرد و برای هر کدام نمونه هایی از هشت کتاب، مثال خواهم آورد.

برجسته ترین عناصر جهان بینی در سال های پختگی او عبارتند از:
الف) گیاه پنداری
ب) سیالیت و روان بودن و سبکباری

سهراب سپهری، تمام هستی را در حال رویش و ریشه دوانیدن و سبزشدن می بیند؛ در واقع پربسامدترین استعاره ها و تشبیه های شعر او، گیاه پنداری چیزها است.

برای نمونه؛

صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو ” سبزینه ” آن ” گیاه ” عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
شعرِ به باغ همسفران

در این قطعه، صدا که غیر گیاه است ویژگی ”سبزینگی” می یابد و صاحب صدا(تو) به گیاهی عجیب تشبیه می شود.
تو گیاهی عجیبی و صدای تو که از درونت جاری می شود، سبزینه آن گیاه است در درون آوندهایش جاری است؛ سپس این ” تو ” که ویژگی گیاهی یافته، ” امکان رویش ” می یابد. ( از کتاب شمیسا؛ در مورد شعر سپهری )

در شعر ” صدای پای آب ”؛

اهل کاشانم
نسبم شاید برسد به ” گیاهی ” در هند

در شعر ” روزنه ای به برگ ”؛

ریشه ام
از هوشیاری خورده آب
من کجا ؟ خاک فراموشی کجا ؟

در شعرِ ” نیلوفر ”

هر جا که من گوشه ای از خودم را مرده بودم
یک ” نیلوفر ” روییده بود
گویی او لحظه لحظه در تهی من می ریخت
و من
در صدای ” شکفتن ” او
لحظه لحظه خودم را می مردم

و بسی بسیار نمونه های دیگر که در این مقال اندک نمی گنجند.

و اما، حس سیالیت و روان بودن در سراسر دفاتر پایانی موج می زند، حس طراوت و خیس بودن، حس همچون ” آب ” ، تازگی و طراوت داشتن، حس همچون ” باد ” ، سبکبار و سبکبال بودن.

برای مثال؛

به سان ” نسیمی ”
از روی خودم بر خواهم خواست
درها را خواهم گشود
در شب جاویدان خواهم ” وزید “…
شعرِ طنین

در این مثال، وجود دو پاره می شود، پاره ای بر جای می ماند ـ جسمانیت ـ و پاره ای دیگر ـ روحانیت ـ چون نسیم سبکبار است…

یا در مثال؛

کعبه
مثل نسیم
می رود باغ به باغ
می رود شهر به شهر…
شعرِ صدای پای آب

در شعرِ رهایی؛

سرچشمه “رویش هایی”
دریایی
پایان تماشایی
تو تراویدی
باغ جهان تر شد
دیگر شد…

در دنیای شعری سپهری؛ گویی برای هیچ چیزی ایستایی متصور نیست؛ همه چیز در حال رویش و سبز شدن و وزیدن و سبکباری است.

باری؛ با خواندن مکرر هشت کتاب سپهری، می توان نمونه های بیشتری را دید که حس همدلی و یگانگی انسان با هستی را در فکر و اندیشه آدمی زنده می کند.

نکته جالب این است که دو رنگ در هشت کتاب سپهری بسیار به کار رفته اند؛ رنگ های، ” سبز ” و ” آبی” که اولی نمادی از گیاه و دومی نمادی از آب است. این رنگها بخصوص در دفاتر پایانی نمود بیشتری دارند.

برای آشنایی عمیق تر و تحلیلی تر، می توان به آثار دکتر سروش دباغ ـ در وب سایت شخصی ایشان ـ که از سپهری شناسان بزرگ کنونی است مراجعه کرد.