توضیح کوتاه کرم دوستی در خصوص یک شعر
بسم الله الرحمن الرحیم هرکسی از ظن خود شد یار من وز درون من نجست اسرار من اخیرا در فضای مجازی غزلی از اینجانب با عنوان جعلی (آقای زر) منتشر شده است که ذهن مخاطبین را به سمت شخص خاصی سوق داده است. این غزل سروده ی سال ها پیش است و در یکی از […]
بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی از ظن خود شد یار من
وز درون من نجست اسرار من
اخیرا در فضای مجازی غزلی از اینجانب با عنوان جعلی (آقای زر) منتشر شده است که ذهن مخاطبین را به سمت شخص خاصی سوق داده است.
این غزل سروده ی سال ها پیش است و در یکی از شماره های هفته نامه ی سیمره به چاپ رسیده و در آرشیو آن رسانه موجود است.
غزلی با نام (وژ فروش) در جواب یکی از لک زبانان مدعی روشنفکری که در یک جلسه ی ادبی با حضور اینجانب به قوم لک توهین کرد و دلیل مهاجرت خود از یک منطقه ی لک نشین به تهران را بی فرهنگ بودن قوم لک دانست.
بین بنده و آن آقا مشاجره ای رخ داد و به دفاع از هم زبانانم این غزل را سرودم. متاسفانه بعضی درصددند این غزل را به روابط تیره ی بنده با احدی از چهره های شناخته شده ی شهرستان کوهدشت و صد البته فامیل بنده پیوند دهند که اینجانب چنین برداشتی را غلط دانسته و تکذیب می نمایم.
با تشکر/ کرم دوستی
کشکان: اشاره کرم دوستی در متن فوق به شعر زیر است:
وژ فروش
طعنه دامی آشنای، آوِتِنی آسون نیه
نانجیمتِر اژ یه دی ای کشورِ ایرون نیه
آشنا تیروننشینه، پویل پِرس و بیخیال
وِت ولاتی گَنتر اژ لکنیشنِ ویرون نیه
وژ لک و باوه لک و تمومِ اِژدادی لَکن
هویچکسی چن ای پیا، مویش وِلدَر و شیطون نیه
وِتمه بین، تجریش و جُردن، باخوحش و سینما
هُمردیفِ میرملاس و شیرز و هومیون نیه
مِ مزونم تخت و بخت و مال و پویل و هیکلت
چوین صفای گاشِمار و تنگِ شوهخون نیه
اسم و رسمِ دوسلِ سرمایهدارِ ناکسِت
خاکِ ژیرِ لنگکلاشِ مردمِ طریون نیه
دِتَلِ مِلّ گَرگَری، ناخن دریژِ سرپتی
نوکرِ شیرهژنِ فقیرِ رومشکون نیه
ئهژ شمیرون تا وَنک، عاشق تیرون جَم بکن
هیچکُم ئهر رسمِ وفا، فرهادِ کرماشون نیه
پارک شهر و شهربازی و جکوزی و سونا
چوینِ وهارِ خرمِ سوزِ ملهشونون نیه
لک و لر، شط زلالن، چوی سراوِ سیمره
آوِ دلیا وَ دَمِ سگ، لیخن و ویرون نیه
دنگ نکه بیدردِ نامرد، وژ فروشِ بیهُمال
هویچ ولاتی خاکِ پاکِ سلسله و دلفون نیه
«کرم» ئهر لیز هنر، ای بیخ بشیوی، هویچ نماو
نیشِ شعر و قلمِت، بی سر و بی سامون نیه
پینویسها:
آوتن: بازگو کردن/ نایون: نادان/ تیرون: تهران/ نانجیم: نانجیب/ اژداد: اجداد/ مویش ولدر: دو پهلو حرف زدن/ گاشمار: تنگه معروف بین طرهان و دلفان/ شوهخون: تنگه بین خرمآباد و الشتر/ لنگکلاش: لنگه کفش/ طریون: طرهان/ دتل: دختران/ ملگرگری: گردن بلورین/ دریژ:دراز/ شیرهژن: شیرزن/ رومشکون: رومشکان/ دلیا: دریا/ لیخن: گلآلود/ ویرون: ویران/ ملهشونون: گردنهی سرسبز و زیبای یافتهکوه/ لیز: مأوا/ بشیوی: خراب شود.
درود بر استاد کرم دوستی که حرمت نگه داشتن قلم را باید ازاوآموخت ضمنا باید به عرض برسانم این غزل استاد را من سال های پیش در هفته نامه وزین سیمره خوانده بودم ولی دلیل سرودنش را نمی دانستم اما با این توضیح استاد متوجه شدم و به عنوان یک لک زبان به وجود ایشان افتخار میکنم
[پاسخ]
درودبراستادکرم دوستی
[پاسخ]
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
پاینده باشی و سرافراز دیار من . ای مهد پرورش آقای دوستی آزاده و دور از تعلق !
پیکره بیمار دیار عزیز من درمان را سزاست . انکار و برائت جستن از آن بیمار ناامیدی را ماند که در فکر خودکشی است .
[پاسخ]
سلام ودرود بر استاد کرم دوستی شاعر متعهد که افکار و عقایدش را به پای پلیدها نمی ریزد و حاضر است به بهای پاسداشت اندیشه نابش، تعلقاتش را وانهد.
[پاسخ]
هجو زیبایی بود نام طرف را ببرید ما هم بشناسیم ایشان را
بشناسیم و بتواند پاسخ بدهند.
[پاسخ]
با سپاس از کشکان و کشکانی ها که رسانۀ این ارتباط هستند؛ و با درود ویژه بر استاد کرم دوستی؛
شاعری از جنس دامنه های آفتابگیر زاگرس سربلند ( داویرش )
کسی که حرمت قلمش، انسانیت و صفای بی مرزش، شعر سنگین و رنگین و منحصر به فردش، یادآور شاعرانی چون ترکه و نجف و نوشاد و ملا منوچهر است.
دوست خوب من جناب آقای دوستی! نگران معناهایی که شعر تَر و تپندۀ شما در خوانندگان شعرت بر می انگیزد نباش! بگذار هر کسی از ظن خود یار آن شود! ارزش و اعتبار و دلیل زنده بودن شعر به همین است که مصداق پذیر نباشد. دوستانی که این شعر را به این و آن ربط می دهند، دلیلِ وجودی شعر را که “ناپدید کردن مصداق” است، در نیافته اند. مصداقِ این شعر به نظرم حتا آن فردی که از لک بودن خود پشیمان است، و در واقع محرک کنش ادبی شما بوده است، هم نیست! به نظر من این شعر یک “فردِ نوعی” را توصیف می کند و نه یک شخص خاص را. یک آدم نامرئی که می تواند هر کسی باشد، اما هیچ کس نیست!
به نظر حقیر در هر کدام از ما وقتی که از زبان، فرهنگ و تاریخ و تبارِ خود خود احساس شرمساری می کنیم، یا حتا وقتی که از این داشته ها احساس غرور نمی کنیم، یک نیمچه آدمِ “تیرون نشین” و “پویل پرست” و “بی خیال” و “بی همال” ی هست که مورد نقدِ نیش قلم شماست و باید هم باشد. ادبیات راستین چنین می کند، انگشت بر روی نقاط حساس می گذارد و همیشه زخمی را نیشتر می زند ، یا داغی را تازه می کند.
شعر برای این که شعر باشد و از آن رو که شعر است، تأویل پذیر است ؛ شما با واژگان پرشمار و پرطنین خود ابزارهای تأویلی دقیقی به دست داده اید و هر کسی در پیرامون خود فرد یا افرادی را به واسطۀ همین ابزارها کشف می کند، و به این عبارات نسبت می دهد. بنا بر این شما کار خود را بکنید و بگذارید کلمات هم کار خودشان را بکنند!! ( این جسارت را بر من ببخشایید. )
پایدار و سربلند و مسرور باشی ، همیشه و همیشه
[پاسخ]
بسیار زیبا بود
درود بر استاد عزیز
[پاسخ]
مرحبا ای عزیز ای شاعر بزرگوار
[پاسخ]
سلام بر هنرمندان آزاده
این شعر مال سال ها پیش است.
ربطی به دو سه سال گذشته ندارد.
به حکم هرمنوتیک جدید، به ناچار اصالت با همان برداشتی است که همان خواننده در همان شرایط میکند.
[پاسخ]
درود خداوند بر استاد گرامی وریشه دار با اصل ونسب خداوند انشاالله حفظت کند ای افتخار قوم لک
[پاسخ]
درود بر شرفت استاد که چون عده اى قلىل بخاطر ىک مشت رىال بر تارىخ و هوىت خود پشت نکرد اى،همىن که با تمام موانعى موجود در زادگاه خ براى زادگاه خودود زندگى مى کنى نشان از اصالت شما دارد.استاد اگر شهر ما ىتىم نىود و همان همىون و شىرز و ساىر داشته هاى ما صاحب داشتن همان تىرون نشىن هم به موس مس مى افتاد.
[پاسخ]
هرکس میتواندباتوجه به تجربه ی خودزادبوم خود.شهرخودویاسرزمین خودراتفسیرنماید .درسرزمینی که یکی میکاردودیگری میدرودنمیتوان ..زارع رابه گروگان گرفت فقط برای کاشتن …واگرزارع راه پیش گرفت وترک دیارنمود دلیلی برای هجرت یک ایل نیست …جناب دوستی ازآنجا که ساکن کوی مدینه فاضله نیستی بردیگران خرده مگیروبگذر…مرحوم امیرپورنیزازسرناسازگاری محیط دردوران خودفرمایشاتی دارند…که اهل مرام نکوهش ننمودندش …طرهانی نامه وخاک طرهان ایشان ازآن جمله اند…
[پاسخ]
باسلام بر استاد کرم دوستی . خداقوت یکه پیا زون شیرین و لک پرس . اگر افراد پاک باشند جای اتهام زنی مبرا میشود که ان شاالله همین طور است .
[پاسخ]
باسلام .شعر آقای زر حدودا سیزده سال پیش توسط استاد دوستی سروده شده است اخیرا برخی کوته فکر آن را به یکی از بستگان آقای دوستی در فضای مجازی نسبت داده اند که نشان از بی آگاهی وعدم شناخت آنها دارد استاد دوستی برای قلم وتفکر خود خیلی بیشتر از تخریب ویا ….افراد ارزش قایل است ایشان در زندگی حرف خود را همیشه به درستی و راستی بیان کرده است و جز خداوند متعال منت هیچ شخص ویا گروهی را نکشیده است .همان گونه که ایشان بیان کرده اند این شعر در گذشته برای شخصی که در یک انجمن ادبی به لک زبانان توهین کرده است سروده شده است و از انصاف به دور می باشد که آنرا به برخی دیگر نسبت داد . زیر بارند درختان که تعلق دارند ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
[پاسخ]
درود بر شما . جناب دوستی نقل به مضمون شعر شما هم همین تناسب ان با فامیل شما رو در ذهن تداعی میکنه و همچنین موضع گیری سیاسی شما در انتخابات اخیر و در جناح مقابل ان همون فامیل تان که ما کنارشان بودیم هم همین تداعی رو تقویت کرده که برخی اقایون افاضاه فرموده و ربط غلطی برداشت کرده اند که کار درستی نبوده و ما هم این برداشت ناصحیح رو مذمت میکنیم . اما گاهی اوقات لازمه هر انسانی در مواقعی حساس که نگاهها به اوست بیشتر مراقب افکار و بیانش باشد . باشد که در این ماه مبارک همه رستگار شویم . ارادتمندمهندس فامیل تان علی شفیعی
[پاسخ]
والا جناب شفیعی ماکه از حرف هایه شما سر در نیاوردیم فامیل شما فامیل ما به نظر بنده شیطنت کردن بین دو برادر کار درستی نیست ای کاش به قول عزیزی برخی ها دست از شیطنت های موزیانه بردارند تا کوته فکری پیش نیاید .با تشکر
[پاسخ]
جناب دوستی عزیز طرفداری شما از اقای ازادبخت در انتخابات و در مقابل جناح اقای دوستی که طرفدار ملکشاهی بودند دوم اینکه شما قبلا این شعر رو سرودید که این موضع گیری تقابلی انتخابات این شایعات نا درست رو تقویت کرد که منظور شما از این ابیات مهندس دوستی بوده . این هم رک گفتیم که جناب ادیبتان سر در بیاورند .
[پاسخ]