خاطراتی از شهید محمد علیم (شهرام) عباسی در هفتمین روز از درگذشت مادر صبورش

مقام معظم رهبری : مادران شهدا، از لحاظ قوت و قدرت، حقیقتاً بی‌نظیرند.   شهید والامقام دکتر محمدعلیم عباسی و حجت الاسلام هادی قبادی   حجت الاسلام هادی قبادی روابط دوستی و رفاقت من با شهید شهرام به سال های ۵۳ و ۵۴ یعنی در سنین هشت نه سالگی بر می گردد.اگر چه قبلا هم […]

مقام معظم رهبری : مادران شهدا، از لحاظ قوت و قدرت، حقیقتاً بی‌نظیرند.

 

IMG_۲۰۱۵۱۲۱۶_۲۰۰۰۱۷

شهید والامقام دکتر محمدعلیم عباسی و حجت الاسلام هادی قبادی

 

IMG_۲۰۱۵۱۲۱۶_۱۹۵۱۴۷

IMG_۲۰۱۵۱۲۱۶_۱۹۵۲۴۷

حجت الاسلام هادی قبادی

روابط دوستی و رفاقت من با شهید شهرام به سال های ۵۳ و ۵۴ یعنی در سنین هشت نه سالگی بر می گردد.اگر چه قبلا هم او را می شناختم؛ هم به ملاحظه خاندان عباسی ها که در شهر ما محترم بودند و خصوصا مرحوم پدرش که شخصیتی موقر و خوش خلق داشت و مردم هم از خدمات او به شهرشان خاطرات خوشی داشتند و هم به ملاحظه اینکه من از طفولیت که جلو مغازه پدر می ایستادم و کمک می کردم خیلی ها را از این طریق می شناختم.
اما به صورت خاص دوستی ام با شهرام به فعالیت های مسجد جامع برمی گردد. نمی دانم تابستان سال ۱۳۵۳ یا ۵۴ بود که حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد مبلغی که در حال حاضر از افتخارات شهر ما و از مدرسین و پژوهشگران برجسته حوزه علمیه هستند از قم آمده بودند و آن موقع طلبه ای جوان بودند و جلساتی را از جمله آموزش قرآن در مسجد جامع دائر کرده بودند.یک روز که من در سطح شهر که آن موقع خیلی هم بزرگ نبود و خیابان های کمی داشت با برخی دیگر از بچه های مسجد ، مشغول پخش اعلامیه برنامه کلاس ها بودیم .در حوالی منزل آقای عباسی به شهید شهرام و برخی دیگر از همسایگانش برخوردیم. او با دیدن اطلاعیه ها به گرمی از ما استقبال کرد و قول داد علاوه بر حضورش ، دوستانش را هم دعوت نماید. او یک دوسال از من بزرگتر بود و لذا هیچ وقت همکلاسی نبودیم. اما حضور مشترک در برنامه های مسجد، زمینه ارتباطات بیشتر ما را فراهم کرد، به صورتی که در طول سال با هم رفت و آمد داشتیم.
همه آنانکه حتی لحظاتی کوتاه او را دیده اند می دانند که شهید شهرام دارای چهره ای جذاب و بشاش بود و به قول امروزی ها شخصیتی کاریزماتیک داشت.در همان سنین نوجوانی ، فردی بسیار مؤدب، منطقی  و درعین حال باصفا بود که البته بخشی از سجایای اخلاقی اش، به اصالت خانوادگی و میراثی برمی گشت که از والدین بزرگوارش به او رسیده بود.
آن چند سالی که با هم و با تعداد دیگری از بچه ها در فعالیت های مسجد حضور داشتیم( که متاسفانه من به طور کامل اسامی آنان را به یاد ندارم و به همین خاطر از ذکر نام دیگرانی که در خاطرم هست خودداری می کنم که سوء تفاهمی ایجاد نشود ) شهید شهرام فرد شاخص جمع بود، چه از نظر ارائه طرح های مختلف، و چه از نظر هوش و ذکاوت و چه از نظرحمایت و پشتیبانی که از برنامه ها داشتند.
در همان سنین نوجوانی او فردی پر مطالعه بود وکتاب های مختلفی را در موضوعات گوناگون مطالعه می کرد.این جدیت در مطالعه ، توأم با هوش سرشاری که داشت از او نوجوانی آگاه و مسلط بر بسیاری از مسائل ، حتی مباحث علمی ساخته بود و با بیان رسا و شیوایی که داشت هر شنونده ای را به سوی خود جذب می کرد و در آن دوران واقعا در جمع بچه هایی که داشتیم حتی نشست هایی که به صورت گروه های کوچک متشکل از بچه های مسجد بود غالبا میدان دار او بود و همیشه با طرح مباحث مختلف با همان بیان زیبایی که داشت همگان را به تحسین وا می داشت.
در همان سال ها گروه بچه های مسجد جامع، فعالیت های مختلفی داشتند؛ از جمله تأسیس یک کتابخانه ، اگر چه بسیار محدود و در حد یک اتاق در زاویه شمال شرقی حیاط مسجد. تعداد زیادی از کتب اهدایی به این کتابخانه، به او تعلق داشت و زمانی هم که تصمیم گرفتیم به اصطلاح ، کتابخانه دفتر و دستکی داشته باشد و امکاناتی برای دفتر کتابخانه می بایست تهیه و خریداری شود بیشترین مشارکت را او نمود. البته در برخی امور اجرایی مربوط به کتابخانه و امثال آن ، او خیلی حضور جدی نداشت، چون که بیشتر وقت خود را صرف مطالعه و امثال آن می کرد.حتی یادم می آید بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که غالب ما عضو انجمن اسلامی مدرسه و دبیرستان بودیم، خصوصا به طور مشخص وقتی که در دبیرستان دکتر شریعتی در انجمن اسلامی فعال بودیم، شهید شهرام از نظر حضور در جلسات انجمن، خیلی منظم نبود و ترجیح می داد بیشتر در کارهای محتوایی کمک کند و مشارکت داشته باشد. به همین سبب هم ایشان چون از اطلاعات بالایی برخوردار بود از معدود سخنرانان مطرح در سطح مدارس شهر بود.یعنی با همان سن و سالی که داشت، اولاً به سبب سطح معلومات و ثانیاً به سبب فن بیان و قدرت خطابه ای که داشت واقعاً سخنرانی های بسیار تاثیر گذاری در آن سال ها داشت و این از ویژگی های او بود. گر چه در سطح پایین تری امثال بنده نیز در این مقوله گاه او را از تنهایی درآورده و در نبود او سخنرانی ما هم گل می کرد.
از آنجا که این خاطره به مناسبت شب هفت مادر شهید عباسی نقل می شود ذکر این نکته را ضروری می دانم تا ذکر خیری هم از آن عزیز سفر کرده نموده باشم و آن اینکه در تمام آن سالهای رفاقت و رفت و آمد که به اقتضای سنین نوجوانی کم هم نبود پدر و مادر شهید شهرام در منزلشان به گرمی از ما پذیرایی می کردند و بنا به ملاحظاتی ، این مادر بزرگوار و مهربان با صبر و حوصله فراوان اوج محبتش را ابراز می کرد که در بسیاری از اوقات آن خاطرات خوش تداعی می شود و کاری از دست ما بر نمی آید جز دعا برای علو درجاتش و امید که با حضرت زهرای اطهر محشور گردد.

IMG_۲۰۱۵۱۲۱۶_۱۹۵۱۴۲

حجت الاسلام هادی قبادی، حجت الاسلام علی اخویان وشهید والامقام دکتر محمدعلیم عباسی