«نگاره های سنگ قبر مناطق لک نشین»

مهدی زینی اصلانی/ سرویس زبان و فرهنگ لرستان:  زمانی انسان برای انتقال ذهنیات خود از نگاره ها استفاده می کرد و هر کدام از این خطوط و نقوش دنیایی معنی در پس خود داشتند.پادشاهان و کشور گشایان نیز از این روش برای اثبات پیروزی و تسلط و قدرت خود بر دیگران ، استفاده می کردند. […]

۱f85fb50d11340e04b6ac40990f05bca24eadef36b4530851e6cb14cc8cbae60

مهدی زینی اصلانی/ سرویس زبان و فرهنگ لرستان: 

زمانی انسان برای انتقال ذهنیات خود از نگاره ها استفاده می کرد و هر کدام از این خطوط و نقوش دنیایی معنی در پس خود داشتند.پادشاهان و کشور گشایان نیز از این روش برای اثبات پیروزی و تسلط و قدرت خود بر دیگران ، استفاده می کردند. این پادشاهان بر روی دیوار کاخ ها و دیواره ی سنگی کوهها این کار را می کردند و از هر نمادی برای تبیین مقاصد خود استفده می کردند.

در تخت جمشید با این طرز نگارش زیاد آشنا هستیم ، در بیستون و طاقبستان و دیگر جای های ایران می توان از روی نگاره های کنده شده به تفسیر و تبیین منظور این پدیده های دست ساز انسان پی برد.

آنچه بر روی سنگ قبرهای مناطق غرب ایران موجود است چیزی غیر از این نیست .در مناطق بختیاری نشین علاوه بر نگاره سازی با تصاویر بر روی سنگ قبر ، سنگ هایی را به شکل شیر که نماد قدرت و شجاعت متوفی می باشد ، تراشیده اند و بر روی قبر نصب کرده اند.

در مناطق لک نشین _مخصوصا کوهدشت و دره شهر_ هم برای اینکه ویژه گی ها و خصوصیات اخلاقی و دینی و رفتار شخص را در بین مردم گوشزد کنند در واقع باید چشم زد کنند به این روش روی آورده اند. برای توصیف و رمز گشایی این نمادها گاه باید به تاریخ باستانی و اسطوره ای این مردمان مراجعه کرد.

این روش در زمان های مختلف در حال دگرگونی و پوست اندازی بوده است.هم اکنون دیگر کسی این موارد ۵۰ یا صد سال پیش و تا ابتدای تاریخ را در دستور کار دارد.چنانچه بر روی قبر آیه ای از قرآن و مشخصات سجالی متوفی و گاه شعری که نماینده ی احساسات باز ماندگان و شاید کمی هم شمه ای از روحیات متوفی  باشد، ثبت می شود و آن هم با خطی زیبا از خطاطی با ذوق.

اما در گذشته ها چنانچه شخص اهل سوار کاری و شکار با اسب و کمان بود بر روی قبرش از تصویر اسب و دیگر ملزومات شکار استفاده می شد. در خصوص این تصویرها در رابطه با اسب که بر روی سنگ قبر نقش می بست ، می توان دو منبع را جستجو کرد ، یکی در شاهنامه فردوسی و آن زمانیست که اسب سیاوش را کتل می کنند و همه ی ملزومات پهلوانی این بزرگ مرد را بر روی آن گذاشته اند و بزرگان آن را مشایعت می کنند.

یکی از مراسم در هنگام مرگ مردان جنگ آور و سوارکار در میان اقوام لک کتل کردن است و آن به این صورت است که اسب متوفی را با تکه هایی از سیاه چادر می پوشانند و زین را وارونه بر اسب میگذارند و تفنگ او را به صورت وارونه در یک طرف زین می آویزند.این رسم نیز بر گرفته از آیین های باستان است که در شاهنامه به آن اشاره شده است.

کتل کردنkotal kerden . بیشتر برای افراد شاخص و نامدار و بزرگ خاندان اجرا می شد.در این مراسم چند راس اسب را سیاه پوش کرده و شمشیر یا تفنگ را که نماد جنگاوری و قدرت متوفی بود به صورت وارونه به زین اسبان می آویختند.یک سربند مشکی حریر را که به گلبندی (گلونی)معروف بود به صورت قطری بر اسب می پوشیدند بطوری که تمام روی زین را بپوشد و تا زیر شکم پایین آید.یک سر آن را با یال اسب گره میزدند و سر دیگر آن را به قوشقن (پاردم) اسب می بستند. گاهی افراد زیادی که علاقه ی شدیدی به متوفی داشتند یا از رعایا و اطرافیان وی بودند سیاه چادر(پلاس) بر تن می کردند‏،که به آن پلاس پوشیدن می گفتند.

نمونه ی این کار در ایران باستان تشییع اسفندیار توسط پشوتن است.

پشوتن همی بود پیش سپاه/بریده بش ودم اسب سیاه

برو بر نهاده نگون سار زین/ز زین اندر آویخته،گرز کین

همان نامور خود و خفتان اوی/همان جامه و مغفر جنگجوی

دیگری در مورد باورهای مردمان زاگرس نشین مخصوصا ساکنان اصلی سیمره که بی شک اجداد لکها هستند و مردگان خود را اگر مرد بودند همراه اسب و زین و یراق و دیگر ملزومات دفن می کردند که خانم فریا استارک به آن اشاره دارد و اصلا ماموریت ایشان پیدا کردن اینگونه قبرها بود و در نورآباد و الشتر به دنبال آنها می گشته است.

هم اکنون هم بر روی سنگ قبرها تصویری از اسب با ملزومات یا بدون آن که بر میخی بسته شده است و نگران سوار کار خود است و شعرمنوچهر آتشی را به یاد می آورد:

اسب سفید وحشی

بر آخور ایستاده گرانسر

اندیشناک سینه ی مفلوک دشتهاست

اسب سفید سر کش

بر راکب نشسته گشوده یال خشم

چویای عزم گمشده ی اوست و………

فولکلورهای «موگه» نیز این نگاره ها را تقویت کرده اند و نمودی از باورهای حک شده بر روی قبرهاست.

سوار بو بینم سواریت چوینه /نوم زینت مخمل کار هرسینه

چنانچه کسی به این موارد علاقه داشته باشد می تواند به مقالات نگارنده تحت عنوان « تاریخ موگه در ایران / مویه برای زنان و/ مویه یا موگه چیست؟ » به سایت lakha.irمراجعه کند.

و اما در مورد زنان وضع فرق می کند و بیشتر برای آن مخصوصا در دوران های متاخر از وسایل طهارت و پاکیزگی که بی ارتباط با واژه ی «ده سیاوُ»نیست استفاده می شود بر روی سنگ قبر زنان عموما سجاده و مهر و تسبیح (هر چند برای مردان هم گاهی از این وسایل طهارت و تقوی استفاده می شود)شانه و … استفاده می کنند. در تاریخ ایران آنگونه که برای مردان بعد از مرگ شعر و مراسم و مویه و …وجود دارد برای زنان کمتر به چشم می خورد تنها می توان به چند مورد اندک در شاهنامه اشاره کرد از جمله مادر سیاوش که این کار هم اندک و کوتاه است.

«ده سیاوُ» واژه ای لکیست و تمیزی و به قول امروزی ها رعایت موارد بهداستی را در مورد شخص موصوف می رساند. در میان مردمان لک زبان زنانی که می توانستند عملیات شیر دوشی و فر آوری های آن را در کمال رعایت بهداشت و پاکیزگی انجام دهند شایسته ی این عنوان بودند که پس از مرگشان نیز بر روی سنگ قبره نقش می بست .نماد این موضوع می تواند آفتابه و آیینه و شانه و….باشد.

در شاهنامه فردوسی که بزرگترین منبع و تاریخ گویای فرهنگ و آداب ایرن زمین است،اطلاعات زیادی از مراسم سوگواری  جز چند مورد ،آن هم کوتاه چیزی دریافت نمی گردد. یک  نمونه  مربوط به مرگ مادر سیاوش است و در مرگ او سیاوش مویه می کند.

به تن جامه ی خسروی کرد چاک/به سر بر پراکند تاریک خا ک

همی بود با سوگ مادر دژم/همی کرد با جان شیرین ستم

بسی نوحه کردش به روز و به شب/بسی روز نگشاد برخنده لب

در فولکلورهای لکی برای زنان مویه هایی هست که این مویه ها به سنگ قبرها راه یافته است و توسط خود مرمان حکاکی شده و بر روی سنگ «به رک» که نوعی سنگ است با موجودیدتی فراوان در مناطق زاگرس و به راحتی تراشیده می شود و احتیاجی به لوازم امروزی نداشته است.به عنوان مثل وجود سرمه دان و ماله ی سرمه کشی می تواند بر گرفته از این فولکلور و ابیات مشابه باشد نشانی از آرایش کردن زنان لک است.

پشد داتیه پورک هفته ره نگه وه /ماوردی وه چیه م سرمه سه نگه وه

آیینه نمادی از حس زیبایی و زیبا بودن متوفی دارد و گواه این است که این زن به مسایل مربوط به زیبایی در کنارامورات زندگی روزمره اهمیت می داده است.زمانی بر روی پیشانی بسته شده ی عروسان آیینه ای آویزان می کردند که نشانه ی آینده ای درخشان و عمری همراه امید و اعتماد به نفس بود. این باورها بعد از مرگ افراد بر روی سنگ قبرها ظاهر می شد.

منابع : سفرنامه ی مادلین فریا استارک، ترجمه ی آقای ساکی/اشعار منوچهر آتشی/ شاهنامه ی فردوسی