پاییز رحیمی
«هیبت فریاد» شاعران از تو به یک آه کفایت کردند کوه بودی و به یک کاه کفایت کردند روزهایت چه شد ای مرد، که مردم تنها به شب و بغض شبانگاه کفایت کردند هیچ کس هیبت فریاد تو را داد نزد به تو در حد همین چاه کفایت کردند کوفه از متن نگاه شعرا میریزد […]
«هیبت فریاد»
شاعران از تو به یک آه کفایت کردند
کوه بودی و به یک کاه کفایت کردند
روزهایت چه شد ای مرد، که مردم تنها
به شب و بغض شبانگاه کفایت کردند
هیچ کس هیبت فریاد تو را داد نزد
به تو در حد همین چاه کفایت کردند
کوفه از متن نگاه شعرا میریزد
به همین واژهٔ گمراه کفایت کردند
راز دستان تو اسطورهٔ نامکشوفی است
به تو در لفظ «یدالله» کفایت کردند
پاس شبهای غزلسوز تو را شاعرها
به شب شعر هر از گاه کفایت کردند
شاعر: پاییز رحیمی
ماکه چیزی ازش متوجه نشدیم شعرباید روان ، … باشد
[پاسخ]
آقای احمد-دورود اتفاقا خیلی جالب بود در وصف مولا علی علیه السلام بود۰برای این خواهر گرامی آرزوی موفقیت مینمایم
[پاسخ]
بسیار زیبا وپخته بود,
[پاسخ]
عااااالی بود / سپاسگزارم
[پاسخ]
عا لی بود.
[پاسخ]
عالی بود ممنون .
[پاسخ]
روزهایت چه شد ای مرد، که مردم تنها… پرمغز و زیبا بود.
[پاسخ]
ممنون لذت بردم از خوندنش
[پاسخ]