زبانم لال…
اگر سفر بروی بیخبر، زبانم لال بمانده آهِ دلم پشت در، زبانم لال هزار سال گذشت از قرار دیدنمان تو رفتهای که نیایی مگر؟ زبانم لال مگر نه اینکه تو خورشید آسمان منی چگونه شبم بیتو شد سحر؟ زبانم لال هنوز مانده بفهمم تو شاعرم کردی نگفتم از تو، از این بیشتر؟ زبانم لال بگو […]
اگر سفر بروی بیخبر، زبانم لال
بمانده آهِ دلم پشت در، زبانم لال
هزار سال گذشت از قرار دیدنمان
تو رفتهای که نیایی مگر؟ زبانم لال
مگر نه اینکه تو خورشید آسمان منی
چگونه شبم بیتو شد سحر؟ زبانم لال
هنوز مانده بفهمم تو شاعرم کردی
نگفتم از تو، از این بیشتر؟ زبانم لال
بگو که دل بکنم از تمام آدمها
نگو فقط ز تو، تو یک نفر، زبانم لال
زده ست چوب حراج این غزل به احساسم
تو را اگر که نبینم؟ اگر…؟ زبانم لال
شاعر: فاطمه آتش پیکر
بسیار زیبا بود
سپاس از تو عزیز
دلتنگ شدم…..
[پاسخ]