زندگی و آثار کفاش معلول کوهدشتی به بهانه‌ی بازدید گروه‌صنایع دستی دختران ترهان از هنرمندی که با دست‌هایش شاهکار می‌کند

به گزارش لکنا به نقل از بلوطستان، اواخر خرداد ماه به مناسبت هفته صنایع دستی و به همت گروه‌صنایع دستی دختران ترهان برنامه‌ای ترتیب داده شد تا یکی از گم‌نامان کارکشته و زبردست این حوزه که از قضای روزگار معلول نیز می‌باشد تجلیل شود و در این راستا و از استاد محمدحسین آزادبخت هنرمند نام‌آشنای […]

به گزارش لکنا به نقل از بلوطستان، اواخر خرداد ماه به مناسبت هفته صنایع دستی و به همت گروه‌صنایع دستی دختران ترهان برنامه‌ای ترتیب داده شد تا یکی از گم‌نامان کارکشته و زبردست این حوزه که از قضای روزگار معلول نیز می‌باشد تجلیل شود و در این راستا و از استاد محمدحسین آزادبخت هنرمند نام‌آشنای لرستانی نیز دعوت به عمل آمد تا با حضورش برنامه‌ی در نظر گرفته شده را رونق و اعتبار بخشد.

 

 

1

 

آنگونه که خبرنگار بلوطستان گزارش کرد همه‌چیز خوب پیش رفت و دیدار گروه سبب خوشحالی و دلگرمی این هنرمند مظلوم گردید. اما آشنایی دختران هنرمند و دلسوز این عرصه -که بدون هیچ چشم‌داشتی و بگونه‌ای مستقل دست به کارهای عام‌المنفعه می‌زنند- از زندگی او سبب اندوه و ناراحتی حاضرین شد امید است مسئولین و کسانی که این گزارش را می‌خوانند تنها به خواندن آن اکتفا نکنند و سعی نمایند گره‌ زندگی این شهروند دردمند و براستی هنرمند را بگشایند. با هم به مرور زندگی‌اش می‌پردازیم.

 

 

9

 

به گزارش بلوطستان، همچون شهرش کوهدشت که شهر محرومیت‌ها و محدودیت‌هاست، با معلولیت همراه‌ست؛ با این حال هیچ‌چیز نتوانسته عزم و ارداه‌ی استوارش را خلل‌پذیر نماید؛ بی‌خیالِ پا با دست‌هایش توانش را نمایان ساخته است.

 نه ماهه بود که سراسر بدنش تب کرد، چون واکسن فلج‌اطفال را بموقع نزده بود پس از تب جانسوزی که داغش برای همیشه در خاطرش ماند، فلج شد و از کمر به پائین معلول گشت و پاهایش از حرکت ایستاد؛ آرزوی دویدن و این‌ور و آن ور کردن کودکی به دلش ماند، حسرت گام‌نهادن بر گُرده‌ی کوه‌ها و بالا رفتن از قله‌های کوهستان سرزمینش در دلش ماسید؛ ولی اندیشیدن به همه‌ی این‌ها او را مأیوس و غم‌زده نکرد و مادام در این فکر بود که چگونه می‌تواند حضور قاطع خویش را بعنوان یک انسان در میان اجتماعی که به ناچار از آن جدا شده بود، اثبات کند.

 

 

6

 

 روزها گذشت و سال‌ها سپری گردید هر جوری شد سعی کرد روی پاهای باز ایستاده از حرکتش بایستد. تا کلاس پنجم بیشتر نتوانست درس بخواند، بزرگتر که شد کفاشی کرد تا شاید خرج خودش را درآورد و سربار خانواده نباشد، خبر از وضع خانواده داشت که مثل دیگر هم‌شهریانش با فقر شرافتمندانه زندگی را به دشواری می‌گذرانند.

فرشاد نیازی حالا ۳۶ ساله است و ازدواج کرده، هنوز کفاشی را دارد و با هر زحمتی که شده روزگار خود و خانواده‌اش را با آن سر می‌کند؛ پسر ۸ ساله‌ای دارد که شوربختانه او هم بلای پدر سرش آمده و معلول است. زیستن در چنین شرایطی سخت و جان‌فرساست اما او نه تنها آبرومندانه و سربلند با دسترنج اندک خویش می‌سازد و آرام و استوار زندگی می‌کند، بلکه با خلق و آفرینش دست‌ساخته‌های هنری کم‌نظیری -که ثمره‌ی سال‌های تنهایی و انزوای روح زخم‌خورده‌‌اش می‌باشد- به دیگران درس می‌دهد که در هر شرایطی و با هر امکاناتی نباید مغلوب شرایط نامساعد و محدودیت و کاستی‌ها شد. او درس می‌آموزد که نه تنها می‌شود با معلولیت زیست و روی پاهای خویش ایستاد، بلکه می‌توان به گونه‌ای شرافت‌مندانه سر کرد که حیرت همگان را در پی داشته باشد و می‌شود به ندای  درون خویش نیز پاسخ داد و هنر وجود خویش را آشکار کرد؛ مر نه این است که هنر همیشه در درد و رنج و محرومیت زاده می‌شود؟! البته این درد و رنج و محرومیت‌ها بایستی ناخواسته و بی‌اختیار باشد و فرد سعی کند از چنگال آن خلاصی یابد و نتواند، نه اینکه خود را از داشته‌ها محروم کند، به امید اینکه هنر در او جاری شود. اینگونه نه تنها هنر زاده نمی‌شود بلکه داشته‌ها نیز هدر می‌روند.

به خبرنگار بلوطستان می‌گوید از بچگی به ساختن اشکال و اشیأ علاقه داشتم و به سبب معلولیت توان انجام کارهای دیگر را نداشتم و همین باعث می‌شد که بدین کار روی بیاورم. کارهایش را با دست و بدون امکانات و ابزارهای مورد نیاز می‌سازد، می‌گوید ابتدا با ابر درست می‌کردم اما بعدها به این نتیجه رسیدم که از چوب و یا هرچه دم دست باشد درست کنم، از این رو ساخته‌های که الان دارم از چوب و ضایعات و پاشنه‌ی کفش‌ها، آجیل و با کمک اره و سمباده و چسب درست شده‌اند.

 

12

 

معلول هم‌شهری به راستی هنرمند است و استعداد موسیقیایی ویژه‌ای دارد؛ وقتی به شوخی به او می‌گویم دیگه چه هنری داری، هرچه داری رو کن؛ مادر را -که به قول سهراب زلال‌تر از آب روان است- صدا می‌زند تا تنبورش را بیاورد، شروع به نواختن می‌کند آهنگ گیرای تنبور در آوای از دل برآمده‌اش می‌آمیزد و ما را محسور پژواک صدای خویش می‌کند، دف را نیز به زیبایی می‌نوازد و با دَم گرمش و آوای نی را -که انگار از نیستانی دور بریده شده و شرح درد خویش می کند،- در گوشمان می پیچاند، از دلیل روی‌آوردنش به ساز و آواز می‌پرسم، می‌گوید: «یارسانی‌ها از بچگی با ساز و آواز دم‌سازند و من نیز چون یارسانی بودم و در چنین حال و هوایی زیستم ناخوداگاه بدان گرایش پیدا کردم و سعی داشتم خود را با آن آرام کنم»

 

3

 

می‌گوید اگر امکانات باشد می‌توانم تنبور، نی و دف را خودم بسازم. او همه‌ی این‌ها را در سایه‌ی ذهن خلاق و هنرمندش ساخته و استادی نداشته و برای آموختن آن‌ها سر کلاس هیچ کسی نرفته است؛ افسوس می‌خورد و از کمبود امکانات می‌نالد و می‌گوید: «اگر کوهدشت امکانات ورزشی معلولان داشت می‌توانستم در سطح کشوری مقام بیاورم.»

از نهادهای ذی‌ربط چون بهزیستی درخواست دارد تسهیلاتی در اختیارش قرار دهند تا بتواند با آن جا و مکان مناسبی تهیه نماید و لوازم مورد نیاز کارش را فراهم آورد تا دست به ساخت و آفرینش کارهای بهتری بزند و آن‌ها را به فروش برساند و نمایشگاهی دایر کند تا آثارش در دیدرس علاقه‌مندان قرار گیرند.

 

5

 

به گزارش بلوطستان تنها منبع درآمدش خردک شرری است که روزانه از کفاشی درمی‌آورد، اجاره‌نشین است و همانطور که گفتیم بچه‌ی هشت ساله‌ای دارد که معلول است و خرج زن و بچه و خانواده نیز بر دوشش سنگینی می‌کند؛ جا دارد مسئولین مربوطه هم برای رضای خدا و هم به امید شکوفایی و به بار نشستن ثمره‌ی توانمندی‌هایش او را یاری نمایند و امکانات مورد نیاز را برایش فراهم کنند آنگونه که پیداست او می‌تواند کارهای بزرگی را انجام دهد چون می‌خواهد و به  خودش ایمان دارد.

 

 

8

 

استاد محمدحسین آزادبخت که دعوت گروه را پذیرفت و  کادو تدارک دیده شده‌ را به آقای نیازی هدیه داد در این باره به بلوطستان گفت: «انتظار می‌رود هریک از مسئولین که دستش به جایی می‌رسد و در این حوزه مسئولیت دارند نگاه ویژه‌ای به این انسان درمند با شرایط خاص داشته باشند.» وی با بیان اینکه این شخص با روی آوردن به دنیای هنر با انگیره‌های خود انگیخته و بخاطر شرایط ویژه‌ای که داشته توانسته به مرحله‌ای فراتر از توانایی های فردی خود دست یابد اظهار داشت: «من که خود طراح موزه‌های بسیاری در غرب کشور هستم دقیقن همین کاری که نیازی می‌کند انجام می‌دهم با این تفاوت که او با حداقل امکانات این کار را انجام داده و ما امکانات در اختیار داریم.»

 

 

10

 

به گزارش بلوطستان استاد آزادبخت که زندگی، هنر و شرایط زیست این هنرمند او را متأثر ساخته بود و سعی می‌کرد راهنمایی‌ها و موارد مورد نیاز را به او یادآوری کند درباره‌ی آثار وی اظهار داشت: «شیوه مجسمه سازی،  فضا سازی و ماکتی که می‌سازد در نوع خود بی‌نظیر است قطعاً اگر با افراد و اشخاص و جاهای بیشتری ارتباط می‌داشت می‌توانست خیلی خوب بدرخشد.»

 

13

 

این ماکت‌ساز نام‌آشنا  در گفتگو با بلوطستان هم‌چنین تصریح کرد: « آقای نیازی برشی از زندگی را در اینجا باز سازی کرده است، همان کاری که ما در موزه‌ها می کنیم. چنانچه امکانات در اختیارش گذارده شود و نیرو و وقت خود را روی آثارش تمرکز دهد می‌تواند حرف برای گفتن داشته باشد، در کارهایی که آقای نیازی درست کرده، ظرافت و زیبایی خاصی به چشم می خورد، ساخته‌هایش جان‌دار و گیرا هستند و بیننده را مجذوب خود می‌کنند، من تردید ندارم اگر به او فرصت داده شود، می‌تواند در سطح کشور و در ساخت هنرهای دستی و تزئینی جایگاهی ویژه یابد» آزادبخت با بیان اینکه ایشان شایسته و سزاوار تقدیر و تشکر ویژه است. در خاتمه گفت: «انتظار داریم که متولیان این افراد فرزند معلولش را  دریابند و گرنه ما مجبوریم بعنوان یک وظیفه ی انسانی وضعیتش را به جاهایی دیگر انعکاس دهیم.»

 

2

 

گزارش: محمد بساطی

عکس ها: حدیث نازاریان، فریده خوشناموند