دانشجویان را پرولتاریزه نکنیم

محمد منصوری/ کشکان: وقوع انقلاب صنعتی و تحولات بنیادین در فکر فلسفی دنیای غرب و ایجاد نهاد های مدنی چون: کارخانه ها ، دانشگاه ها، روزنامه ها، احزاب و دیگر نهاد ها همه و همه زنجیره به هم بافته ای را در غرب تشکیل می داد، که بر اساس یک روال منطقی و با توجه […]

محمد منصوری/ کشکان:
وقوع انقلاب صنعتی و تحولات بنیادین در فکر فلسفی دنیای غرب و ایجاد نهاد های مدنی چون: کارخانه ها ، دانشگاه ها، روزنامه ها، احزاب و دیگر نهاد ها همه و همه زنجیره به هم بافته ای را در غرب تشکیل می داد، که بر اساس یک روال منطقی و با توجه به نیاز های جدیدی که طی روال طبیعی سر بر آورده بود، بنا شده است. طبیعی ست که در چنین شرایطی هر یک از این اِلمان ها در جایگاه تعریف شده ی خود قرار و قوام یافته و تعامل مناسبی را با دیگر اجزا سامان خواهد داد. در ایران ما، اما این روال نه به صورت منطقی و طبیعی و بر زمینه تحولات در فکر فلسفی نخبگان و تغییر در مناسبات اجتماعی و مطالبات مردمی، بلکه به صورت آمرانه در دولت رضا شاه پیش می رفت. بر همین اساس مقایسه جایگاه سیاسی – اجتماعی نهاد دانشگاه و طبقه دانشجو در ایران با کشور های توسعه یافته بیانگر وقایعی ست که بدون در نظر گرفتن سیر تاریخی شکل گیری و نمو دانشگاه در ایران قابل توجیه نیست. برای مثال: در زمینه میزان جایگاه دانشگاه و دانشجویان در تحولات سیاسی – اجتماعی دهه های اخیر این امر به وضوح قابل مشاهده است. در ایران، نگاه اجمالی به گلو گاه های تغییرات و تحولات سده اخیر همچون ملی شدن صنعت نفت، کودتای ۲۸ مرداد، حادثه ۱۶ آذر ، مبارزات سیاسی دهه های ۴۰ و ۵۰، پیروزی انقلاب اسلامی، جنگ، موج عدالت خواهی آغاز دهه ۷۰ و آزادی خواهی پایان این دهه، همه و همه نشان دهنده ی نقش اساسی و تعین کننده دانشگاه و طبقه دانشجویان در این گلوگاه ها است . طرح “نهاد دانشگاه” که به دست “رضا شاه” در ایران شکل گرفت، در خلا وجود نظام دموکراتیک و نهاد های مدنی در گذر هفت دهه از تاریخ تحولات سیاسی تا اندازه زیادی بار تمامی نهاد های مدنی و جنبش های اجتماعی ئی که در آن سیر طبیعی شکل نگرفته بودند را به دوش کشیده است، اما سوالی که ذهن را متبادر میکند اینست که چرا در حکومت دیکتاتوری، رضا خان میر پنج در برنامه مدرنیزه کردن ایران گام بر می دارد (تاسیس دانشگاه که جز این برنامه ها بود) تا با دست خویش یکی از کانون های مبارزه با نظام شاهنشاهی و براندازی حکومت پهلوی را پایه گذاری کند؟
پس از کودتای ۲۸ مرداد، نیکسون معاون رئیس جمهور وقت آمریکا در آذر ۱۳۳۲ وارد ایران شد و دانشجویان با برپا کردن تظاهرات از وی استقبال کردند ، حکومت وقت تصور چنین عکس العملی را نداشت ، مامورانش را برای سرکوبی دانشجویان به دانشگاه فرستاد و در نتیجه دانشگاه با شهادت شریعت رضوی، قندچی و بزرگ نیا صفحه جدیدی را در تاریخ مبارزات دانشجویی گشود:
دگر گل نروید به دشت و دمن
ز غم شد دو تا پشت مام وطن
دو نه سال بگذشت و گفت این سخن
شهید وطن شد ز فنی سه تن
این حادثه آنقدر تلخ و ناگوار بود که معلم شهید دکتر علی شریعتی درباره آن می نویسد: اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم، همان‌جایی که بیست و دو سال پیش، آذرمان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای نیکسون قربانی کردند، این سه قطره خون که بر چهره‌ی دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاشکی می‌توانستم این سه آذر اهورائی را با تن خاکستر شده‌ام بپوشانم، تا در این سموم که میوزد، نفسرَند.
دانشگاه ها همواره به عنوان قشر روشنفکر جامعه نقش پیشتازان روشنگری و هدایت حرکت های مردمی را به عهده داشته اند. از آن زمان تا به امروز، ۱۶ آذر به عنوان روز دانشجو و نماد مبارزه با ظلم از سوی دانشجویان سراسر کشور گرامی داشته می شود. جنبش دانشجویی از سال ۶۰ تا ۷۵ شاهد یک رکود عجیب بود و این رکود با آمدن دولت اصلاحات دگرگون شد. در دولت نهم شاهد تشدید فشار بر جنبش های دانشجویی بودیم که نیروهایی در بدنه حکومت در تلاش بودند روحیه کار سیاسی را از بین ببرند غافل از اینکه تاریخ مبارزات دانشجویی را نمی توان فراموش یا پاک کرد، جنبش دانشجویی مختص یک تشکل یا یک دفتر نیست بلکه هر دانشجوی آگاه خود یک جنبش آزادی خواهی ست.

جنبش های دانشجویی دو وظیفه دارند: اول دفاع از جامعه و دوم دفاع از دانش. و این بدان معناست که جنبش دانشجویی باید یک ایده نسبت به دانش و ایده ای هم نسبت به جامعه داشته باشد. اگر جنبش دانشجویی ایده نداشته باشد چگونه می تواند رسالت خود را تحقق ببخشد؟ به عبارتی دیگر جنبش های دانشجویی نمایندگان غیر سیاسی جامعه اند تا به نام جامعه سخن بگوید و سعی در فهمیدن، شناختن و مطرح کردن مشکلات دارد در غیر این صورت اگر دانشجویان تنها به مسائل صنفی خود بپردازند به قول دکتر محمد امین قانعی راد، به یک معنا می توان گفت که ما دانشجو را پرولتاریزه کرده ایم. این پرولتاریزه کردن در معنای منفی ست نه یک پرولتاریایی که آگاهی طبقاتی دارد بلکه صرفا به دنبال بهبود شرایط کار خود است. در آخر دانشجو باید قدرت تحلیل داشته باشد و بتواند وارد گفت و گو شود ، شجاعت طرح مسله را داشته باشد و هزینه آنرا هم بدهد، نباید دانشجویانی داشته باشیم که تنها رگ های گردنشان بر افراشته یا تحت تاثیر جعلیات شیرین برای جبران کمبود های روانی باشد ، باید بتواند ایده ای را مطرح کند و الا غیر از این رویه هیچ جهلی سنگین تر از این نمی تواند باشد که به نوعی معرفت کاذب تبدیل گردد.