جلیل صفربیگی
به بازار می روم گوشت گران شده برنج گران چای گران دستم از خالی جیبم بیرون نمی آید زنی با کاسه ای در دست رد می شود ادای مردی پولدار را در می آورم و می روم…
به بازار می روم
گوشت گران شده
برنج گران
چای گران
دستم از خالی جیبم بیرون نمی آید
زنی با کاسه ای در دست رد می شود
ادای مردی پولدار را در می آورم
و می روم…
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰