«کنایه» در ادبیات لکی

مهدی زینی اصلانی/ سرویس زبان و فرهنگ لرستان: «کنایه»/ لاپیچک=lâ  pechek کنایه یکی ازارکان چهارگانه ی علم بیان محسوب می گردد.از آن تعاریف زیادی شده است.ما در اینجا به دو تعریف بسنده می کنیم وچون هدف ما آموزش آن نیست ،لذا از تعاریف گوناگون خود داری می کنیم. کنایه عبارت یا جمله ایست که مراد گوینده […]

۲۶۵۱۹_ptirK4NM

مهدی زینی اصلانی/ سرویس زبان و فرهنگ لرستان:

«کنایه»/ لاپیچک=lâ  pechek

کنایه یکی ازارکان چهارگانه ی علم بیان محسوب می گردد.از آن تعاریف زیادی شده است.ما در اینجا به دو تعریف بسنده می کنیم وچون هدف ما آموزش آن نیست ،لذا از تعاریف گوناگون خود داری می کنیم.

کنایه عبارت یا جمله ایست که مراد گوینده معنای ظاهری آن نباشد،اما قرینه ی صارفه ای هم که ما را ازمعنای ظاهری متوجه معنای باطنی کند وجود نداشته باشد.

کنایه در لغت به معنای پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح سخنی است که دارای دو معنی قریب وبعید باشد،واین دو معنی لازم وملزوم یکدیگر باشند،پس گوینده آن جمله چنان ترکیب کندوبه کار برد که از معنی نزدیک به معنی دور منتقل گردد.

در زبان لکی برای این مقوله کلماتی همچون:لاقاو lâ ghâwo،لاپیچک lâ pechek،کناره kenâra ،گوشهgôsha،پوpô،لاپوlâpô،پورpôr وکنایه وجود داردکه هر کدام بار معنایی خاصی دارند.در این نوشته سعی گردیده به عنوان شاهد از اشعار لکی استفاده شود.متاسفانه شعرای لک زبان خیلی کم از کنایه در سروده های خود استفاده کرده اند.جای تعجب است با همه ی تسلط شعرا بر زبان مادری خود آنچه را باعث شیرینی سخن است واستفاده ی از آن مزیتی در گفتگو است ومی تواند شعر را نیز پر بار کند،به دست  فراموشی سپرده اند.

«برخی کنایات لکی که یک رکن آنها واژه ی دست است»

۱ – ده س ئیِ ژیر به خه ل دایین.das ehzher bakhal dâyen   دست از زیر بغل گرفتن.کمک ومساعدت با کسی تا سر وسامان پیدا کند.

۲ – ده س ئه ر بن ئاو ئایشدن. =  das ar ben aow âyshden دست بر ته آب انداختن.  : نهایت بی چشم ورویی ؛حرف های ریزودرشت گذشته رابه یاد آوردن.

۳ – ده س ئه ردل نایین.das ar del nâyen= دست بر دل گذاشتن.  : غم وغصه ی کسی را تازه کردن.(دس ار دلم نن دلم پر خوینه)

۴ – ده س ئه ر سه ر ده س نایین.das ar sar as nâyen  دست روی دست گذاشتن=.بی کاری ومردد بودن.

ئیِ ئاشپز خونت هر آتش بسه     عیالت بی کار ده س ئه ر سر ده سه (شوریده لرستانی)

۵ – ده س ئی خه نی نایین.das eh khane nâyen= دست کسی را در حنا گذاشتن.  : کسی رامنتظر گذاشتن.فریب دادن.

۶ – ده س ئیِ جوی کِردِن ئو ئیر ئاوردن.das eh joyi kerden o er âwoerdenکنایه از فی البداهه شعر گفتن و سخن بدیهه گفتن است.

۷ – ده س ئیِ گونجلو دایین.das eh gongalo dâyen  = به لانه ی زنبور دست زدن.کسی را تحریک کردن.

۸ – ده س چه رم بیین.das tsharm biyin=دست چرب بودن.  :    ثروت ودارایی داشتن .

۹ -ده س نِشو کِردن.das neshI keren=دست نشان کردن.:درخت کاشتن ؛نسل به وجود آوردن.به طور کلی ساخته ی دست بشر.

ژَ عمرت چن سال چن پشت ویرده ن        کی ده س نشونت وِ دیار کردَن           (نوشاد)

میرزام ئیِ درده و مًن بی کاری             تویل ده س نشون له ویت نداری           (میرزا شفیع)

۱۰ – ده سه دامو کسی بیین.dasa dâmo kase biyen=دست به دامان کسی شدن.از کسی کمک خواستن.

ده سمه دامونت ختم آیه ی نور       خیلی تاجیل  کر وکار ظهور      (ملا محمد حسن کولیوند)

۱۱ – ده سه دُم بیین.dasa dom biyin  دست بر دم بودن.ناتوانی وضعیفی.حیوانات بار بر وقتی که ناتوان می شوند،همیشه در زیر بار می خوابند به همین خاطر برای بلند کردنشان دم آنها را می گیرند.فلذا هرحیوان لاغر وضعیفی را دسه دم می گویند.

۱۲ – ده سه یال.dasa yâl دست به یال شدن.کنایه از کاری رابدون تعمق وفکر انجام دادن.برای سوار شدن بر اسب باید آنرا زین کرد وبر سرش لگام زد تا هنگام سواری از روی زین نیفتی .بعضی افراد برای سوارشدن  فقط به یال اسب اکتفا می کنند و هر لحظه خطر سقوط وجود دارد.

۱۳ – ده سه ده س کردن.dase dase keren=این دست وآن دست کردن : ملاحظه کاری وکاری را به تعویق انداختن.

منابع :

دکتر سیروس شمیسا.بیان.صص ۲۳۵-۲۳۶

 فنون بلاغت وصتاعات ادبی اثر استاد علامه جلالالدین همایی.