واژه ستانی زبان لکی

واژه ستانی فرایندی است که طی آن یک زبان برای بر آوردن نیازهای زبانی و توسعه  و سهولت ارتباط  در جامعه ، از زبانهای دیگر، واژه هایی را قبول می کند.گاه این واژه ها با تغیراتی اندک و گاه تغییرات کلی در تلفظ به زبان خواهان اضافه می شوند. نمود مهم این فرایند را می […]

واژه ستانی فرایندی است که طی آن یک زبان برای بر آوردن نیازهای زبانی و توسعه  و سهولت ارتباط  در جامعه ، از زبانهای دیگر، واژه هایی را قبول می کند.گاه این واژه ها با تغیراتی اندک و گاه تغییرات کلی در تلفظ به زبان خواهان اضافه می شوند. نمود مهم این فرایند را می توان بین زبان عربی و زبانهای ایرانی دید. قبل از تسلط اعراب بر ایران عربها از زبان ایرانیان واژه ستانی می کردند و نمونه ی آن واژه های بسیار زبان فارسیست که در متون ادبی و کتاب آسمانی ما مسلمانان وجود د ارد . در واقع قبل از حمله ی اعراب ایران واژه دهنده بود و اما بعد از شکست ساسانیان و هجوم اعراب ، فرایند واژه ستانی بر عکس شد و کشور ما واژه ستان شد ، که نمود آن به روشنی پیداست و حتی این واژه ستانی در میان زبانهای محلی و گویشهای خورد و کلان ایران نیز تاثیر گذاشت.

واژه هایی مانند : ۱٫رزق که به صورتهای اسم، فعل ویا مشتقات دیگر در قرآن بارها آمده است،تعریب روزی و خود منسوب به روز است.۲٫زمهریر که یک بار در قرآن در سوره ی انسان آیه ی ۱۳ به کار رفته است.۳٫زور که ۱۴ بار در قرآن به کار رفته است از جمله در سوره ی حج آیه ی ۳۰ .این واژه با توجه به معنی زور فارسی در دورانهای مختلف مخصوصا پهلوی که به معنای نادرست و ناحق آمده است ، د ارای تطابق معنایی شگرفی است.آنچه گفته شد نمونه هایی است که ذکر گردید و از این دست واژه ها بسیارند.

زبان فارسی از زبان عربی و دیگر زبانها واژه ستانیهای بسیار دارد ، مخصوصا از زبان عربی که زبان دینی ماست ، الی ما شا الله  از این فرایند دیده می شود.

واژه ی تولیپه که در زبانهای ایتالیایی و فرانسه و المانی و انگلیسی و جز اینها بر لاله دلالت د ارد دارد از یک واژه ی لکی که از راه ترکیه به اروپا راه یافته ، گرفته شده است.در زبان لکی پیشانی را تویل می گویند و عمامه را تویل بند می خوانند ، به خاطر شباهت گل لاله به عمامه ، در گذشته به تویلبند معروف بوده است و در اروپا این گل را با همین نام قبول نمودند و لاتین آن تولیپه گردید و از آنجا وارد زبان اروپائیان شد.

آقای پور داوود می نویسد : «کلمه ی بیجا و نامناسبی که  «بوسبک» به وینه فرستاه «تولیپم /tulipam »بوده و این تحریف شده ی کلمه ی «تولبند» است که به معنی عمامه است . این کلمه را همه نوشته اند فارسی است .جزء اخیر آن که بند باشد روشن است ،اما در فارسی برای دل یا دول یا تول معنی مناسبی نیافتم .فقط در مقدمه الارب زمخشری عمامه ترجمه ی شده به : دستار ، دلبند، دستار بی ریشه.»

با توجه به گفته ی پور داوود می توان گفت که زبان لکی هم در گذشته از فرآیند وام دهی واژه ها سهمی داشته است ، که برماست به دنبال آنها بگردیم. آنچه در اینجا مد نظر است وام گرفتن یا واژه ستانی زبان لکی می باشد ، که باید به آن پرداخت.

زبان و ادبیات فارسی دارای فرهنگستان است و بر روی واژه ستانیها نظارت کامل دارد ، که ما لک زبانان با توجه به اینکه زبان فارسی زبان ملی و میهنی ماست در آن شریک هستیم و از این بابت نگرانی نداریم چون کسانی هستند که به آن می پردازند.در پاره ای موارد ما هم می توانیم از کارها و روش این فرهنگستان سر مشق بگیریم.

شاید در ذهن اکثر ما این سوالات باشد :۱٫ واژهایی در زبان لکی هستند ،اما در زمان حال بیشتر مردم با آنها بیگانه هستند باید زنده شوند یا خیر؟۲٫ با واژه های تازه وارد باید چگونه رفتار کنیم؟

ابتدا به تعریفی از مهجور بودن داشته باشیم و سپس به موضوع بر می گردیم.درفرهنگها در باره ی مهجور آمده است : درفرهنگ دهخدا عبارت است از:مهجور.{مَ} (ع ص)سخن پریشان.(منتهی الارب).سخن پریشان و هذیان (ناظم الاطبا) سخن پریشان و ناحق (غیاث اللغات) / در فرهنگ معین (مَ) {ع.} (اِم.) درور افتاده ، جدا افتاده. / در فرهنگ واژگان مترادف و متضاد :جدا،جدا افتاده،دور، دورافتاده،متروک،هجران کشیده. / فرهنگ عمید:  mahjur ، جدا مانده ،دور افتاده. / در دیکشنریهای فارسی به انگلیس: obsolete ، dead ، archaic .

در جواب سوالات مطرح شده باید گفت : در مورد سوال اول ما می دانیم که از زبان لکی همانند زبان فارسی و دیگر زبانهای زنده ی دنیا متون فراوانی بر جا نمانده است که واژه های ثقیل و مهجور را پیدا کرد و کنار گذاشت همانند برخی واژهای زبان فارسی .در بان فارسی اکثرا چند واژه را مثال می آورند که مهجورند و نباید آنها را به کار برد زیرا واژه های ساده تر و روانتری جای آنها را گرفته است و کاربرد واژه ای مهجور باعث تکلف و مشکلاتی در زبان می شود.

در مورد زبان لکی اینگونه نیست ، ممکن است در زمان حال، نسل جدید لک زبان از هجوم زبان فارسی و تبعات آن در امان نمانده باشد، اما در زبان شعری و ادبیات فولکلور لکی واژه هایی وجود دارد که هنوز هم در میان مردمان لک زبان که در مقابل زبانهای غیر لکی مقاومت کرده اند به کار برده می شود و خیلی هم زیبا هستند و با تعاریف واژه ی مهجور همخوانی ندارند.ما باید این واژه ها را حفظ کنیم چون نمرده اند تا احیا کنیم، بلکه باید آنها را در متون و اشعار و محاورات به کا ببریم تا برای همیشه زنده بمانند و دچار فراموشی نشوند.البته در حال حاضر برای حفظ و نگهداری و پاسداشت این واژه ها و به طور کلی زبان لکی نهضتی قابل لمس بر پا شده است و این امیدوارکننده است.

فرهنگستان زبان فارسی  در منشور خود می گوید :

«منظور ما از به کارگیری واژه ها  انتقال مفهوم است،بنا بر این استفاده از واژه های فارسی متداول بر استفاده از واژه های فارسی مهجور که فهم مطلب را برای اکثر  فارسی زبانان مشکل می کند ،ترجیح دارد.همین حکم در مورد بسیاری واژه های عربی متئاول نیز صادق است.بسیاری از واژه های عربی آنچنان با واژه های فاری آمیخته اند که گاه تمیز انها از واژه های فارسی ، جز برای اهل فن آسان نیست.جایگزین واژه های نا متاول فارسی و حذف این واژه های عربی حاصلی جز زحمت در فهم مطالب ندارد.مانند : «چنگار» به جای سرطان ،«خدو» به جای بزاق (آب دهان)، «آخشیج »به جای تناقض،«آهنجیده» به جای انتزاعی، «امردادی» به جای بی مرگی.»

زبان لکی همانند دیگر زبانهای جهان برای گسترش و بر آوردن نیاز گویندگان خود محتاج واژه ستانی می باشد و این کار هم به طور غیر مستقیم و دور از چشمان ما انجام می پذیرد، زیرا ما دارای فیلتر و وسیله ای به نام فرهنگستان زبان و ادبیات لکی نیستیم و به طور کلی اینچنین نهادی احساس نگردیده و لازم نبوده است.تنها کار ما برای واژه ستانی این است که اهل فن و هنرمندان آگاهی رسانی کنند و رسالت خود را نسبت به فرهنگ و زبان مادریشان نشان دهند.

در مورد سوال دوم و روبرو شدن با واژه های علمی ، فنی و ادبی و….جدید چه فارسی و چه غیر فارسی ، باید گفت با توجه به اینکه برای جایگزینی واژه ی لکی به جای آنها ضرورتی احساس نمی شود ، ما هم همانند زبان فارسی و دیگر زبانها عمل می کنیم.عامه ی مردم مختارند هر گونه که گستره و ظرفیت زبانی به آنها اجازه می دهد این واژه ها را بپذیرند و تلفظ کنند ، اما هنگام نوشتن آنها به زبان رسمی و معیار لکی _که امیدوارم روزی این اتفاق بیافتد و زبانی معیار داشته باشیم_آنها را به طور صحیح به کار ببریم.واته ای لکی در مورد آب رودخانه می گوید :« ئاو حاکمه»=آب حاکم بلا منازع است.این آب رودخانه است ه حریم ود را مشخص می کند ، به نظرم در مورد زبان هم باید گفت مردمان متکلم به هر زبانی تعیین کننده ی نوع تلفظ و ورود و خروج واژه ها هستند.

واژه هایی وارد زبان فارسی شده اند واز آنجا به زبان لکی راه می یابند که مردم لک زبان همانند مردمان عرب زبان عمل کرده و به آنها شکل و صورتی غیر از شک اصلی واژه داده اند ،در واقع آنها را لکی کرده اند.واژه هایی مانند «تراکتور»که به شکل «تلوتل»،«تراتم»، «تراتول»تلفظ می شود و یا واژه ی «اوتول»که واژه ای بیگانه است و پس از ورود به زبان فارسی وارد زبان لکی شده و مردم مل آن را «اُتِر» تلفظ می کنند ، در الشتر زمانی یک پل بر روی  رودی در این شهر وجود  اشت که به «پل اتری» مشور بو و منظور آن بود که « پلی که اتو موبیل از روی آن رد می شود».

واژه ی «بنگله » که همراه کارگرانی که زمان رضا شاه در شرکتهای راه سازی و یا جاده سازی کار می کردند ، به مناطق ما آمده و هنوز هم به حیات خود ادامه می دهد.

واژه ی «طرق »که اصلا عربیست و این واژه هم همراه فعالیتهای راه سازی و وزارت راه وارد زبان ما شده است و هم اکنون کم رنگ شده است و کاربردی ندارد.

«کانتی» به معنای رستوران و سلف سرویس و فروشگاه که واژه ای انگلیسی و در اصل « canteen» کانتین است و باز هم این واژه زمان رضا شاه توسط کسانی که در شرکتهای انگلیسی کار می کردند وارد زبان لکی شده است.

واژه ی «لاین»(لین)که انگلیسی است و در زبان لکی به معنای صف و تجمع افراد به صورت صف آورده می شود و هم اکنون هم زنده است .در بیتی فولکلور و حماسی گفته می شود :

ئه ر ده ر ماله که ت لین داسی سوار / تفنگ بایز ئی شو، سه ر بار ئو دیار

سواران( دشمنان) جلوی منزلت جمع شده اند / تفنگت را بر دار و خودت را به دشمن بنما

در این فلکلور از واژه ی لین« leyn» جمع شدن و گرد هم آمدن بر داشت می شود.

واژه ی «مخراز»به معنای قیچی(مقراض) از زبان عربی وارد زبان لکی شده وهم اکنون هم کاربرد داشته و خیلی زیبا جا افتاده است.از این دیت واژه ها فراوان است و در حوصله ی این نوشته نیست و تنها به مواردی اندک جهت آگاهی عزیزان اشاره شد.

«خدا تریق» واژه ای است که از یک ترکیب عربی گرفته شده است و در زبان لکی دچار دگرگونی و دارای معنی جدید شده است . این واژه در اصل «قطاع طریق» بوده است و هنگامی که وارد زبان لکی شده به خاطر نزدیکی معنای اصلی با این مفهوم لکی «خدا شرمنده کرده»به شکل خدا تریق در آمده است.هم اکنون هم می گویند:فلان دزدی خدا تریق است. =فلان دزد و راهزن است و با کمی تغییر معنا «دزدِ شرمنده»معنی می دهد.

واژه های فارسی ، مخصوصا در سالهای اخیر با توجه به اینکه مردمان لک زبان با فرزندانشان فارسی صحبت می کنند، بیش از حد انتظار وارد زبان لکی شده و اگر زبان لکی از این هجوم جان سالم به در ببرد کاریست کارستان.

منابع :  فرهنگ دهخدا/فرهنگ عمید/فرهنگ معین/دیکسنری فارسی به انگلیس آریان/ سایت تبیان ، نوشته ی ابوالقاسم شکوری/هرمزنامه ی پور داوود ، ص۱۳۰ به بعد/توصیه های فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی