ارزش مداری و دلسوزی دو درس از قیام کربلا

وقتی دردنیا برای عبرت گرفتن آفریده شده است و در همین دنیا کربلایی به وجود آمده است ودر آن ، امام حسین(ع) با آن همه درخشندگی پرپر شده است، نباید بدون فراگیری درسی و عبرتی از محرمش گذشت.تا سالگرد قیام آن مظلوم کربلا، فقط چند روز، مانده است ،بیاییم درسها ،عبرت ها و نکته هایی […]

سید-صادق-محمدی-وفایی۱

وقتی دردنیا برای عبرت گرفتن آفریده شده است و در همین دنیا کربلایی به وجود آمده است ودر آن ، امام حسین(ع) با آن همه درخشندگی پرپر شده است، نباید بدون فراگیری درسی و عبرتی از محرمش گذشت.تا سالگرد قیام آن مظلوم کربلا، فقط چند روز، مانده است ،بیاییم درسها ،عبرت ها و نکته هایی از آن قیام سرنوشت ساز با همدیگر مرور کنیم:
درس اول وفاداری به ارزش ها
حادثه کربلا وفاداری خوبان را به ارزش های اسلام ناب را نشان می دهد.گل سر سبد هستی انسان ها هستند و گلچین جامعه ی عصر حسینی همان سپاه اسلام بود.آن مردان میدان جهاد و عمل حاضر شدند پرپر شوند ولی ارزشهای اسلامی به دست یزیدیان پرپر نشود.قیام کربلا می گوید امربه معروف و نهی از منکر باید بماند هر چند برای ماندنش به خون امام حسین (ع) و حضرت عباس(ع) ودیگر یارانش نیاز باشد.آن قیام فراموش نشدنی به صراحت می گوید ارزش نماز و وفای به آن در حدی ارزشمند است که عده ای سپر امام واقع شوند و برخی در این ره به فیض شهادت برسند.
تاریخ کربلا می گوید ظلم ستیزی هزینه های سنگینی دارد واین هزینه ها هرچه هم بالا رود نباید در مقابل باطل زانو زد. امام حسین(ع)حاضر شد همه ی گلرخانش را به تیر بلا بسپارد ، به چشم علمدارش تیر بزنند ، دستانش را قطع کنند و …، زینب (س) او را به اسارت ببرند، تا حق و حقیقت بر باطل پیروز شود.
وفای حضرت ابوالفضل(ع) به ولایت و ارزشهای اسلامی در حدی بود وقتی برایش امان نامه آوردند، خشم و ناراحتی از این پیشنهاد سراسر وجودش را فراگرفت.او فرمود این چه امان نامه ای که من در امان باشم امام حسینم در امان نباشد؟!
شب عاشور وقتی که ابا عبدالله از ناحیه دشمن به آنها اطمینان داد و فرمود کسی به شما کاری ندارد و من بیعتم را برداشتم.
در جواب فرمودند ما شهادت در راه تو را انتخاب کرده ایم، یک جان که ارزشی ندارد، ای کاش هزار جان می داشتیم و همه را در راه تو فدا می کردیم.« بدا هم بذلک اخوه عباس بن علی» ؛ اول کسی که چنین سخنی را گفت برادرش ابوالفضل العباس بود. چه قدر قلب مقدس ابا عبدالله شاد شد از اینکه اصحابی می بیند با خودش هماهنگ، همفکر، هم عقیده و هم مقصد. آن وقت ابا فرمود: حالا که کار به این مرحله رسید، من وقایع فردا را اجمالا به شما بگویم: حتی یک نفر از شما هم فردا زنده باقی نخواهد ماند. به علت همین وفاداری ها بود که آن امام شب عاشورا در وصف یارنش به خواهرش حضرت زینب(س) فرمودند: «والله لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الا الاشوش الاقعس یستإنسون بالمنیه دونى اسیناس الطفل الى محالب امه» ؛
به خدا سوگند آنها را آزمودم و نیافتم آنها را مگر دلاور غرنده (شیروار) باصلابت و استوار (کوهوار) آنان به کشته شدن در رکاب من آن چنان مشتاق هستند همانند اشتیاق طفل شیرخوار به پستان مادر.
اکنو هم در پرتو لطف الهی دهها سال است ملت شریف ایران اسلامی با نام نظام جمهوری اسلامی وفادارند .این نظام با انگیزه ی الهی و با خون فرزندان شجاع و رشید این ملت آبیاری شده اشده است از اینرو توده های مردم از بن دندان به آرمان های انقلاب عشق می ورزند و هرگاه هم احساس می کنند خطری انقلابشان را تهدید می کند با گامهایی استوارتر و فریادهایی رساتر به خیابان ها می ریزند و حمایت صریح و قاطع خود را به نمایش می گذارند.
مناسبت های متعددی چون ۲۲بهمن و …که در کشور وجود دارد گویای این نکته است که ملت بزرگ و فهیم ایران اسلامی ، سرشار از نجابت و فهم و وفای به انقلاب اسلامی و نعمت بزرگ ولایت فقیه هستند.اما همان طور که تاریخ از ابوهریره نقل کرده است که می گفت نماز نماز علی و آبگوشت ،آبگوشت معاویه ،در جامعه ی ما نیز ممکن است برخی از افراد ای دلداده آبگوشت یزید و معاویه های زمان باشند.
به یقین اگر از خرد و تعقل فاصله گرفته شود ، در هر عصری بهانه های کافی برای جدایی از رهبری و آرمان های انقلاب اسلامی وجود خواهد داشت.همان طور که برخی ها به بهانه هایی ، تصمیم های غلطی می گیرند:
شخصی گفت چون فلانی که فلان سابقه آلودگی را دارد به زیارت کربلا رفته است ، بنده هر گز به کربلا نخواهم رفت!
شخصی چون دید کاندیدای مورد نظر رای نیاورده است ، گفت تا فلانی نماینده است به آن شهر نخواهم رفت!
یا این که فردی می گفت چون نگذاشتید من با فلان دختر ازدواج کنم ، هرگز ازدواج نخواهم کرد!
بعضی ها هم تا جایی با نظام و ولایت هستند که شخص رهبری مطابق میل آنها سخنرانی کند! مطابق میل آنها با فلان کشور وارد مذاکره و یا تعامل شود و…
این بعض هر چند در ظاهر از اسلام و جمهوری اسلامی می گویند و گاه مسلمان تر از هر مسلمانی ظاهر می شوند ولی با کمی دقت می توان دریافت در بعضی از موارد به افقی غیر از افق ولایت فقیه نگاه می کنند!
اگر می خواهید چنین افرادی را شناسایی کنید تا در دام آنها نیفتید به معیارها و ملاک ها حضرت آقا نگاه کنید و آنگاه با نظر و رای آنها در مسائل داخلی و جهانی مقایسه کنید.
اگر می خواهید وفادار بمانید هر چند مدت به وفای حضرت عباس نگاهی کنید.اگر کسی بخواهد وفادار بماند سرنوشت بریده های از ولایت را مطالعه کند.با صرف ادعا و گفتار با وفا بودن و ماندن منعقد نمی شود و گرنه برخی ها از امام و مقام معظم رهبری جدا نمی شدند:
در گفتار همه خوب سخن می گویند اما در میدان عمل ،گاهی انحراف ها و خطاهای فاحشی دیده می شود. شخصی گفت این که در روز عاشورا چون امام حسین(ع) مشغول نماز ظهر شد برخی از یاراننش تا پای جان از او پاسداری کردند، اختصاص به آنها ندارد اگر من هم با آن امام بودم همین کار را می کردم.
در عالم خواب دید کربلاست و امام حسینش او می خواهد نماز بخواند و این مدعی هم رفت تا سپرش قرار بگیرد .رفت امام چون تیر و نیزه ای به سمت امام می آمد از جلوی تیر و نیزه کنار می رفت و تیر دشمن در بدن مبارک امام فرو می رفت!
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی

درس دوم :دلسوزی

پدری زندگیش را زاهدانه مدیریت می کرد. برخی از گلرخانش، غذایی بالاتر و زندگیی بهتر، از او طلب کردند، آن پدر گرامی فرمودند تاریخ را بخوانید، تا در یابید امام علی(ع) تا چه اندازه زاهدانه زندگی کرده است!
امام على علیه (ع) در نامه‏ اى که به عثمان بن حنیف فرمودند:
«امام شما از دنیاى خودش به دو جامه و به دو قرص نان اکتفا کرد. من مى ‏دانم مردم باور نمى ‏کنند. گویا دارم مى‏ شنوم از زبان دیگران که اگر على غذایش این است، او باید از ضعف نتواند از جایش بلند بشود و نتواند در میدان هاى جنگ با شجاعان درجه اول نبرد کند و آنها را به خاک هلاکت بیندازد.
سپس امام می فرماید اندازه غذایی من قانونی و طبیعی است . چیزى که دیگران دارند خلاف قانون است درختان صحرایى چوبشان محکم¬تر است و سبزه ‏هاى خوش آب و رنگ نازکتر و ضعیف ترند. گیاهان وحشى آتششان زودگیرنده‏ تر و دیرخاموش شونده ‏تر است.
فرزند که با استدلال منطقی پدر رو به رو شد گفت پدرجان ! به یقین راه صواب و با ثواب همان را امام است ولی چرا در زندگی ما از سیره امام علی(ع) فقط به جهت و بعد غذایی توجه ویژه می شود؟!
در همین جمهوری اسلامی نیز برخیها فقط از بعد سیاسی ، امام می گویند ولی از جنبه های اخلاقی و دیگر درخشندگی های او یادی نمی کنند؟!
چرا نمی گویند امام نسبت به اموال بیت المال تا چه اندازه حساسیت به خرج می دادند؟
چرا گفته نمی شود امام به شدت مخالف غیبت کردن و تهمت زدن بودند؟!
چرا از ساده زیستی امام گفته نمی شود؟!
چرا…؟
آری برخی ها از کنار صدها خصلت نیک الگوهای دین می گذرند و فقط به یک نقل و یک بعد زندگی الگوهای دینی توجه می کنند! وگاهی این نگاه ناقص به فرهنگ بخشی از جامعه می شود.
سالها قبل بچه ای متولد شد ، نام او را از القاب و اسامی «امام سجاد» انتخاب کردند.بچه چند بار مریض شد. برخی ها گفتند امام سجاد(ع) امامی مریض بوده است ،متاسفانه شما نام او را برای فرزندتان انتخاب کرده اید ،وعلت مریض شدن فرزندتان همین نام و نامگذری است! مادر بچه تحت تاثیر قرار گرفت و به همین بهانه نام بچه را تغییر دادند!
چرا باید از آن همه درخشندگی که امام سجاد(ع) دارد به راحتی عبور می شود و برای فرهنگ سازی جامعه و راز و نیاز از آنها استفاده نمی شود و فقط از مریضی امام در کربلا سخن گفته می شود؟!
اکنون که ماه محرم است چرا برخی ها فقط در سیاه پوشی و نذری دادن ، عاشورایی هستند؟! چرا برخی ها در عمل به ارزش های حسینی کوتاهی می کنندو حسینی بودن خود را را خلاصه کرده اند در عزاداری روز تاسوعا و عاشورا ؟!چرا گاهی چنان از امام حسین(ع) سخن گفته می شود که قهرمان بودن آن امام زیر سوال می رود و آن امام فقط در تشنگی و عطش و بریده شدن سرمبارکش خلاصه می شود؟!
برای این که در جمیع جهات رشدی حسینی در جامعه شکل بگیرد و به این راحتی ها کسی در خط یزید سقوط نکند باید در همین محرم ها ،ارزشهای و ضد ارزشها را مرور کنیم و سپس تمرین کنیم .
یکی از درسهای کربلا که برای هر زمانی و در هر جامعه ای مشکل گشاست ، دلسوزی فراگیر و جد و جهد فراوان برای نجات دادن دیگران از انحرافها و مشکلات است.
امام حسین(ع) نسبت به صله ارحام توجه ویژه ای داشت.روزی به منزل خواهرش حضرت زینب رفت .خواهرش خوابیده بود و آفتاب بر او تابیده بود .امام تمام قد جلوی آفتاب ایستادند تا نور و گرمای خورشید خواهرش را اذیت نکند!
آن امام به حدی دلسوز حضرت عباس(ع) بود ، و به او عشق می ورزید چون پرپر شدن علمدارش را دید فرمود اکنون پشتم شکست.
در جریان کربلا ، حضرت قاسم ابن حسن از چون از عمویش پرسید: من هم کشته مى شوم ؟ حضرت بر او دلسوزى کرد و فرمود: پسرم مرگ نزد تو چگونه است ؟ قاسم گفت : از عسل شیرین تر است ! حضرت فرمود: آرى ، عمویت به فدایت ؛ تو هم با من کشته مى شوى.
علاوه بر این دلسوزی امام در کربلا نسبت به دشمنانش نیز فوران می کرد او تا دقیقه ی نود، تلاش کرد دشمنانش را هدایت کند و در زیر چتر اسلام قرار دهد.او هر گز دوست نداشت سرانجام شمر به شمری یزیدی ختم گردد. امام تلاش کرد تا شمر را نیز حسینی کند اما آن شمر نگون بخت با تمام توان و با سرعتی وصف نشدنی یزیدی شدن را انتخاب کرد!
مرحوم آیت الله شاه آبادی استاد عرفان امام خمینی«ره» فرموده اند:«امام حسین(ع) به شمر فرمودند آب بده تا از تو در محضر رسول الله(ص)شفاعت کنم.شمر گفت یک درهم از یزید را با شفاعت جدت عوض نمی کنم!
استاد عرفان امام فرموده اند امام با این پیشنهاد می خواست سفره رحمتش را پهن کند و شمر هم مشمول رحمت قرار بگیرد.اگر شمر آب می داد ، هرگز قاتل امام نمی شد.
او فرموده اند امام حسین(ع) که علی اصغرش را سر دست گرفت می خواست به واسطه علی اصغرش دلی را به رحم در بیاورد تا صاحب آن دل مورد رحمت خدا واقع شود!
البته دلسوزی و ایثار به آن امام اختصاص نداشته است .اهل بیت(علیهم السلام) وشخصیت های بزرگ اسلامی همه سرچشمه دلسوزی ها بوده اند ابوالفضل عباس(ع) تا حدی دلسوز برادر و اهل بیت بود وقتی برایش امان نامه آوردند ، تمام ذرات وجودش خشمناک از آن پیشنهاد شد.
چون شمر آن ذات پلید چون کنار خیمه ی امام آمد فریادش را بلند کرد و گفت:«این بنوا اختنا،این بنو اختنا»خواهرزادگان ما کجا هستند؟خواهرزادگان ما کجا هستند؟ابو الفضل در حضور ابا عبد الله نشسته بود و برادرانش همه آنجا بودند.اصلا جوابش را ندادند تا امام فرمود:«اجیبوه و ان کان فاسقا»جوابش را بدهید هر چند آدم فاسقى است.آقا که اجازه داد،جواب دادند.آمدند گفتند:«ما تقول؟»چه مى گویى؟شمر گفت:مژده و بشارتى براى شما آورده ام،از امیر عبید الله براى شما امان آورده ام،شما آزادید،الآن که بروید جان به سلامت مى برید.گفتند:خفه شو!خدا تو را لعنت کند و آن امیرت ابن زیاد و آن امان نامه اى که آورده اى.ما امام خودمان،برادر خودمان را اینجا رها کنیم به موجب اینکه ما تامین داریم؟!
آن حضرت وقتی به فرات رسید و دستش به آب رسید ،آب ننوشید و فرمود : اى نفس ابو الفضل!مى خواهم دیگر بعد از حسین زنده نمانى.حسین دارد شربت مرگ مى نوشد،حسین با لب تشنه در کنار خیمه ها ایستاده است و تو مى خواهى آب بیاشامى؟!پس مردانگى کجا رفت؟شرف کجا رفت؟مواسات کجا رفت؟همدلى کجا رفت؟مگر حسین امام تو نیست؟مگر تو ماموم او نیستى؟مگر تو تابع او نیستى؟هرگز دین من به من اجازه نمى دهد، هرگز وفاى من به من اجازه نمى دهد.
در روز عاشورا وقتی امام حسین(ع) سر ابوالفضلش را از روی زمین برداشت خون از صورتش پاک کرد حضرت ابولفضل(ع) هم دلسوزانه فرمودند جنازه ی مرا به خیمه ها نبرید چون اگر زینب کبری(س) و نیز بچه های تشنه مرا با این حال ببینند دل شکسته و مایوس از آب خواهند شد!
اما در جبهه ی مقابل بی رحمی موج می زد و به حدی بی رحمی آنها واضح است که نیازی به بیان ندارند
زینب کبرى(س)یزید را مخاطب قرار داد و فرمود :
چگونه امید دلسوزى باشد از کسى که دهانش جگر پاکان را جویده و گوشتش از خون شهیدان روئید ه است؟! (اشاره به جنایت هند مادربزرگ یزید است با حمزه عموى پیامبر).
باتوجه به این نکات آیا اگر کسی بر ضد آن امام حرکت می کرد و سپس بر می گشت و پشیمان می شد،آیا امام او را مورد عفو قرار می داد یا خیر؟
اگر کسی نسبت به بنده طلبه سخنی گفت که بی مهری در آن مو ج می زد آیا باید به ضد روحانی بودن و… متهمش کنم و دیگر عذرخواهیش را نپذیرم؟
برخی ها می گویند با این که خانواده شهیدم و خودم نیز سالها جبهه دارم و سالهاست با درد و رنج جانبازی رفیقم ، ،به علت اختلاف سلیقه ، ضد ولایتم را می خوانند!
و…
الا وَ انَّ امامَکُمْ قَدِ اکْتَفى‏ مِنْ دُنْیاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ‏ وَ کَأنّى بِقائِلِکُمْ یَقولُ: اذا کانَ هذا قوتُ ابْنِ ابى طالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتالِ الْاقْرانِ وَ مُنازَلَهِ الشُّجْعانِ‏ الا وَ انَّ الشَّجَرَهَ الْبَرِّیَّهَ اصْلَبُ عوداً وَ الرَّوائِعَ الْخَضِرَهَ ارَقُّ جُلوداً وَ النَّباتاتِ الْبَدَوِیَّهَ اقْوى‏ وُقوداً وَ ابْطَأُ خُموداً « نهج البلاغه، نامه ۴۵».