چند شعر کوتاه/ مصطفی خدایگان
(1) نمی دانم خوابی یا بیدار اما من چه بیدار باشم چه خواب تو را می بینم با لبخندی از ابریشم ناب و یک جفت چشم سیاه که سال مرا رنگ می کنند.. (2) سنگ روی سنگ بند نمی ماند وقتی تو در آینه ای.. (3) بی تو بیخوابم با تو […]
(1)
نمی دانم خوابی یا بیدار
اما من چه بیدار باشم چه خواب
تو را می بینم
با لبخندی از ابریشم ناب
و یک جفت چشم سیاه
که سال مرا رنگ می کنند..
(2)
سنگ
روی
سنگ
بند نمی ماند
وقتی تو در آینه ای..
(3)
بی تو
بیخوابم
با تو
بیدار..
خیلی قشنگ بود…………………مانا باشی
[پاسخ]
و هیچ نام دیگر منست /من از اول تنها از اخر تنها/و خلاصه شده در ابدیت تنهای
[پاسخ]
خیلی عالی بود جادوگر.امیری
[پاسخ]
اگر چه مثل اینکه پای چوبه دار میروم ولی همین غروبها از این دیار میروم نوشته ام را داخل گیومه میذارم
[پاسخ]