نگاهی به اشعار حجت اله مهدوی/ مجتبی جوادی نیا

نگاهی به اشعار حجت اله مهدوی/مجتبی جوادی نیا دکتری زبان و ادبیات فارسی و عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لرستان     غرض از تحریر این مقاله آن است که بدانیم چرا شعر لکی با وجود برخورداری از مضامین بلند و برخاسته از اعماق دل و جان شاعران بومی آنچنان که […]

نگاهی به اشعار حجت اله مهدوی/مجتبی جوادی نیا
دکتری زبان و ادبیات فارسی و عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لرستان

 

 

غرض از تحریر این مقاله آن است که بدانیم چرا شعر لکی با وجود برخورداری از مضامین بلند و برخاسته از اعماق دل و جان شاعران بومی آنچنان که باید و شاید شناخته شده نیست و در جهت ثبت و ضبط آن گام چندان‌ ارزنده‌ای برداشته نشده است؟ چرا شعر لکی به صورت مکتوب عرضه نشده است؟
قالبهای شعر لکی کدامند و وزنهایی که شاعران لک زبان از آنها بهره جسته‌اند درکدام بخش از اوزان عروضی جای می‌گیرند؟[۱] اما بخش اصلی مقاله به بحث و بررسی درباره اشعار لکی شاعر معاصر حجت‌الله مهدوی اختصاص دارد. سنجش اشعار وی از لحاظ صورت و معنا غرض نهایی ما در این بخش خواهد بود. مطالبی که به اختصار هرچه تمامتر در این بخش مورد بحث قرار می‌گیرد عبارتند از: وزن و قالب شعر و پرداختن به مضامین اصلی شعر مهدوی مثل: نگاه ویژه او به طبیعت و عشق واژه‌های اصیل لکی موجود در شعر وی و سر انجام ابداعات خاصی که این شاعر توانا در شعر خویش داشته است. امید است که این گام هر چند کوچک شروعی باشد برای کارهای بزرگ یعنی پرداختن روز افزون به مقوله شعرلکی.
سابقه تدوین مکتوب ادبیات به ویژه شعر در میان لک زبانان منطقه لرستان چندان طولانی نیست و شاید کتاب «گلزار ادب لرستان» که حاصل کوشش‌های مرحوم اسفندیار غضنفری است اولین مجموعه مدون از شعرهای شاعران لک زبان باشد تعداد شاعرانی که نمونه آثارشان در این کتاب آمده است سیصد نفر است که رقم قابل تو جهی به نظر می‌رسد، ضمن آنکه بیشتر این آثار متعلق به شاعران نام‌آوری چون ملا منوچهرخان کولیوند، نجف آزادبخت، ترکه میر، ملاحقعلی سیاهپوش، ملا پریشان و نوشاد است و مثلاً از ملا منوچهر اشعار معروفی مثل معراج‌نامه و شمس زرین بال در این کتاب آمده است که جز نمونه‌های مثال زدنی هستند. در چند دهه اخیر در منطقه لرستان افراد متعددی کوشیده‌اند به زبان لکی شعر بسرایند یا اشعار قدیمی لکی را از سرایی کنند این کوششها هر چند خجسته‌اند و به فال نیک گرفته می‌شوند اما تأثیر چندانی در شکوفایی جریان شعر لکی به جای ننهاده‌اند گاهی فقط در حد تصنیف‌های بسیار معمولی بوده است که توسط خوانندگان محلی به آواز خوانده شده و گاهی مثنوی‌هایی با همان وزن معروف فعلن فعولن (دوبار) که مضامین جنگ تحمیلی و تبعات آن و یا مضامین پیش پا افتاده‌ای با چاشنی طنز را دست‌مایه خود قرار داده‌اند و از حدود منظومه‌های تفننی و سرگرم کننده فرا تر نرفته‌اند. مثال بارز این گونه اشعار، سروده‌های شخصی به نام خدا رحم بیرانوند بود که یک چند به صورت نوار کاست دست به دست می‌گشت و مسائل از قبیل ایستادن در صف نفت و آمادگی برای جهاد و دفاع از میهن اسلامی و …در آنها مطرح شده بود.
البته جا دارد در اینجا از شاعران معروفی نظیر مرحوم اسد الله امیر پور ( برادر مرحوم اسفندیار غضنفری) یاد کنیم که اشعار طنز آمیز او از استحکام و انسجام خاصی بر خوردار است و بواقع جوهر شاعرانه خاصی دارد. علاوه بر آن او در کار مثنوی سرایی، سرودن غزل و بکار گیری دیگر قالبهای شعری هم دست توانایی داشته است؛ مثل ترجیع‌بند معروفش با نام «شعیبی نامه» که گوش لرستانیها با آن آشنا است یا مثنوی بلندی با مطلع:
نوجوانیه ک م نوجوانیه ک م
کی بازگشته ئه هد نوجوانیه ک م
که مضمون ان حسرت و اندوه ایام جوانی و شکایت از ابنای روزگار است و چه نیکوست که چند بیتی از آن را به زمزمه بنشینیم :
سوقرات ئاسا ته رک دنیای فانی که م
قه یاران ئئلان له نترانی که م
با دسه ر سه ر وش لا مه کانی که م
ژ خراب شوش پاسبانی که م
تا آنجا که غمگنانه می‌سراید:
گه ر چه نه ود مه ردم نادانن
ئاری ئی خسله ت نوئِ ئینسانن
پی مشتی مخلوق بی پا و سه رن
وه سورت اینسان وه سیرت خه ران
هه ر وخت په ریشان ئشئاری خو ه نم
چمان بلوور بی ئه را گا ژه نم
مثنوی دیگری هم دارد که به قول خود او در جواب کسی سروده شده که «به مقام شامخ خلفای راشدین اهانت کرده است» و مطلع آن چنین است:
ئا شیخ ئه شئارت ، ئا شیخ ئه شئارت
وه گووشم ره سی ئاشیخ ئه شئارت
ئه شئار گه ن فزا هت بارت
این مثنوی به حقیقت جزء برترین نمونه های شعر طنز آمیز لکی در استان لرستان امروز به شمار می‌رود.
یکی از اصیل ترین نمایندگان جریان جدید شعر لکی که در شعر او می‌توان نمونه‌های بارزی از رویکرد به طبیعت، مسائل اجتماعی کاربرد اصطلاحات و لغات بومی و مضامین طنز آمیز را مشاهده کرد، حجت الله مهدوی است. او زنده‌کننده خاطره شاعران بزرگی چون ملا منو چهر خان کولیوند است و شاید بتوان گفت پس از متقدمان شعر لکی، که پیش از این به نام چند تن از آنان اشاره شد، چشم سرزمین لرستان و لرستانی‌ها به جمال جمیل شعر حجت خصوصاً غزلهای ناب او روشن شده است . پیشتر اشاره کردیم که بیشتر اشعار بازمانده از متقدمان، جزء نمونه‌های اندکی چون شعر معراج نامه و شمس زرین بال و چند شعر دیگر از ملا منوچهر. در بحر متقارب مثمن اصلم سروده شده است اما در اینجا لازم به ذکر است که شعر مهدوی از این حیث به حقیقت منحصر به فرد است. او تنها شاعر لک زبانی است که مجموعه وسیع و متنوعی از اوزان عروضی را در شعر خویش به کار گرفته است[۲] و گاهی این اوزان چنان با مضامین شعر او گره خورده است که تصور شکل گرفتن اشعار وی در اوزان دیگر ناممکن به نظر می‌رسد، چنانکه به جرات می‌توان ادعا کرد که او برای هر مضمون خاص وزن ویژه‌ای اختیار کرده است؛ برای نمونه به تعدادی از این اوزان در شعر مهدوی اشاره می‌کنیم و برای اختصار بحث ذیل هر بحر فقط به یک نمونه از اشعار سروده شده در ان بحر اکتفا می‌کنیم:
۱) بحر سریع سدس مکشوف (مفتعلن مفتعلن فاعلن) :
دل خه م بیهو وده زنیی که م بگر
جه شن در او ویشه و ری جه م بگر
۲) بحر رجز مثمن مطوی مخبون (مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن) :
قو شیکم ئهِ خراوه دل نوهی بی ئه سه ر چه نی
دیه ر شه که تم ئه جه ل بره س ئو مِر ستیزه گه ر چه نی
۳) بحر هزج مثمن سالم (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن) :
ره سیمه هوسن ئه قبالم چویی دیوانه وه رگالی
دیه ر ئه ج ئی ئو مره خوشهالم چو یی دیوانه وه رگالی
۴) بحر هزج مسدّس محذوف ]( مفاعیلن مفاعیلن مفاعی (فعولن)[
ئه سیر درد و ره نج سه ختم ئیمشو ئه رامه رگه هه نی ئاوختم ئیمشو
۵) بحر رمل مسدس محذوف (فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) :
کو و بچم ئا روم گیونم گوم بیه دلبه ر شیریین زو ئونم گوم بیه
۶) بحر منسرح مثمن مطوی ( مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن):
ئی دل وری می بچم ویرِ ولاتی هه نی
وقته گ هه م بگریِم به رق نا هاتی هه نی
۷) بحر هزج مثمن اخرب (مفعول مفاعیلن مفعولُ مفاعیلن) :
هه ر سوگ نه سی مه می ئه ر سلسله کا کووِلت

ئه تره مووئه ها کم ئه ر زیبایی چا تولت!

 

11509055cea2
البته مهدوی اوزان عروضی متعددی را در شعر خود به کار برده است که پرداختن به یکایک آ نها مجال بیشتری می‌طلبد. نمونه‌های ارائه شده شاید گوشه‌ای از توانمندی او درزمینه تسلط بر اوزان عروضی و بهره‌مندی مناسب و به هنگام از اوزان متنوع و گوشنواز شعر فارسی نشان دهد.
قالب اصلی شعر مهدوی غزل است و او غزل سرایی است توانا که از این قالب برای بیان مضامینی چون وصف طبیعت، عشق، اجتماعیات و بث الشکوی‌ها و نمایش احوال شخصی خویش بهره برده است. اهمیت این مسأله وقتی روشن می‌شود که بدانیم تا پیش از او کمتر شاعر لک زبانی مستقلاً به قالب غزل روی آورده بود و مضامین تغزلی هم در قالب مثنوی بیان می‌شد[۳]؛ شعر حجت از این نظرگاه نقطه عطفی در سیر تطور شعر لکی به شمار می‌آید. درغزلهای او آنچنانکه شایسته این قالب لطیف و این «پرنیانِ پندار» است، خیال به نا زکترین و ظریف‌ترین شکل روی می‌نمایاند. شاعر گاهی با حسرت و اندوه از محبوب یاد می‌کند و خواننده شعر خود را بی اختیار به حال و هوای شعر عرب و یاد کرد معشوق و ندبه و زاری بر جای خالی او می‌کشاند:
تاره زنی نور گلاره ام کو ویی

یه که قه رو فوج هه زاره م کوویی
این معشوق کسی است که چونان آتشی که شبانگاهان در محوطة باز جلو چادرهای ایل بر می‌افروزند.
وجود شاعر را مملو از گرمی و حرارت می‌کند و سرمای سخت و جانفرسای پاییزی را از تن و جان او می‌زداید.
موسم پاییز ئوو م سه رد ئه ج منی ئاگر وه رچیتِ ئیو اره م کوویی
گاهی هم از سپری شدن عمر سخن می‌گوید و با نگاهی حکیمانه رفتنِ آب عمر رابه چشم می‌بیند و زمزمة این جویباررابه گوش جان می‌شنود:
چیین ئاو ئومره ئی زمزمه مایه گووش دل
ئا خر زنده گانیه هاله ت گیو نه سه ر چه نی؟

شاعر ما دیوانه‌ای است که شهرة خاص و عام است و خود را از این حیث خوش اقبال می‌شمارد:
ره سیمه هوسن ئه قبالم چویی دیوانه وه رگالی دیه ر ئه ج ئی ئومره خوشهالم چوئی دیوانه وه رگا لی
اکنون اگر بغض فلک بشکند و سیلا ب عالمی را فرا بگیرد او را چه باک؟ که چیزی در خور باختن ندارد:
ئه گر بوغز فه لک، شکی ئو لافاو ئاله می بگری
مِ شادم ئه ج یه بی مالم، چویی دیوانه وه رگالی
و چنین کسی البته به جرم حقگویی راه به ارتفاع نمی برد و همواره محکوم به فرو افتادن در حضیض است:
وه جورمِ یه ک دو حه ق گویی ریم تا ئرتفا بریا
ئیسه مه هکومه جا چالم چو یی دیوانه وه ر گالی
مضامین اجتماعی هم در شعر مهدوی فراوان است، با این توضیح که دایره شمول این چنین مضمون‌هایی در شعر او بسیار گسترده است و زمان و مکان خاصی را در بر نمی‌گیرد. مثلاً در ابتدای غزلی با «تجاهل العارف» بسیار جالب چنین وانمود می‌کند که دنیای امروز دنیایی است آکنده از صلح و صفا و صمیمیت و در آ ن از جنگ و خونریزی خبری نیست:
موسم شادیه وری جه نگ نیه!
دل که سی ئی جور زه مو ته نگ نیه!
این البته پوزخند تلخی است بر حقیقت ناگوار دنیای امروزی، قرن سیمان وآهن که درآن عاطفه و محبت ازمیان آدمیان رخت بربسته است.
دیدگاه حجت نسبت به شعر هم گهگاه در لابلای اشعار او جلوه‌گر می‌شود. او وزن «شعر حق» را سنگین‌تر از کوه آهن می‌داند و بدینسان بر اهمیت شعر و شاعری و فراتر بودن شعر حقیقی ازچارچوب محدود وزن و قافیه صحّه می‌گذارد :
و زنی گ شیعر هه ق دیری سه نگین تر ئی کو ئاسنه
وزن قه سیده هِه ق «هوجه ت» به هرسه ری، ره مه ل نیه
رویکرد به طبیعت و توصیف جلوه های آن مثل شب، صبح، باران و… از دیگر نکات بر جسته شعر مهدوی است، او معتقد است که طبیعت مانند آیینه ای است که یک سر سوزن زنگار و تیرگی در آن راه نیافته است:
سیل ته بیئه ت که چو ئا یینه یی سر ده رزن که تی ئی ژه نگ نیه
او نم نم باران صبح را در پاکی به حضرت مسیح (ع) تشبیه می‌کند (با ارتباط مناسبی که میان مسیح و مریم بر قرار کرده است):
نم نمه وارون سویه چو مه سیح
ئه تر دوات ئی گول مَه ریه م بگر
و درخت سپیدار را ـ که دارای سایه ای خوش و فرح افزااست ـ به عنایت الهی ماننده می‌کند که همه محتاج پناه بردن به سایه آن هستند:
کاوه هه سی وه ختی گ تو ئشق هه
یی گر دریژ ئه ر وه ر سا خه س بکیش
در عاشقانه‌های او هم این جلوه‌های طبیعت به گونه دیگر رخ می‌نمایاند: صبحگاهان نسیمی می‌وزد و سلسله کاکل معشوق را پریشان می‌کند و بدینسان شمیم خوشی در هوا پراکنده می‌شود:
هه ر سوگ نه سیمه می ئه ر سلسله کا کوولت
ئه تره مووئه هاکم ئه ر زیبایی چا توولت
جای دیگری آرزو می‌کند که همراه یارخویش درکنار سبزه زاری بنشیند و دست در حلقه آن زلف مواج بزند:
وه گرد دووس نیشتن ئه ر سه رکینه ئوو مه رنگ خوه شه
گیس شلال موونس ئه ر وه ر وا سو بِیْنه چنگ خوه شه
گاهی هم برای نشان دادن احوال درونی خویش تصویرهای بکر و بدیعی ارائه می کند که در شعر لکی کم نظیر است، مثل تصویر زیبا ی «اسب توفان» در بیت زیر:
هه ماری ئه سب توو فانم وه گاله رو وری ده شتی
ئی سور ئه ت سیخه مو یالم چو پی دیوانه وه ر گالی
از جمله محاسن پرداختن به اشعار بومی هر منطقه و کنکاش در شعر شاعران محلی، رو یاروشدن با انبوهی از واژه‌هایی است که در معرض فراموشی واقع شده‌اند و شاید تنها راه احیاء آنها کاربردشان در چنین اشعاری باشد، در شعر مهدوی هم این خصوصیت جلب نظر می‌کند و کاربرد اصطلاحات و واژه‌های لکی در شعر او از چنان دامنه وسیعی بر خوردار است که پرداختن به همه آنها خود محتاج بحث جداگانه‌ای است. با این وجود اشاره به بعضی از آنها خالی از فایدتی نیست:
۱)کوره مروس = ناگهانی، بی‌خبر:
کوره مروس گر تمی خوسه ره ها که ره م نیه
یی گری هیزده ده س ئه زیت ئه ج سه رم نیه
برگردان: غم و اندوه بزرگی بی‌خبر و ناگهانی مرا فرا گرفته است و رهایم نمی‌کند و دست اذیت او لحظه‌ای از سرم کوتاه نمی‌شود.
۲) برگِ داوار = لباس سیاه عزا:
برگ دوارم ئی وه ر ئو بی خه وه ر ئه ج وه فات که س
ئه رده رمالِ دل ده س ئه رسینه ئه را چه مه رچه نی؟
– تا کی باید، بی آنکه از وفات کسی خبردارباشم، پوشیده در لباس سیاه عزا و دست بر سینه ـ به رسم عزاداران ـ بر در خانه دل بایستم؟!
۳) شاله روو: در لرستان رسم است که صاحب باغ بعد از برداشت میوه‌ها، در باغ خویش را به روی مردم می‌گشاید و همگان بخصوص کودکان، باقیمانده محصول رابه رایگان برای خودمی‌برند، به این رسم «هلاروو» هم گفته می‌شود:
پاییز سه رد پیریه بووسو زنیِم حوشکه دیه ر
ئا وله ل وه گاله ئه رسه رم ئی شوق شاله رو و به سه
– پاییز جانگزای پیری فرارسیده است و باغ زندگانی‌ام بی بار و بر است، اینک هیاهوی شادی کودکان برای غارت میوه این باغ بس است.
۴) تیتال = شاداب، سر زنده:
ئه ر گول تیتال گرو مایه چی ئه سگه ئه را بی کسیت خه م بگر
– اگر معشوق نازنین گرانمایه از کنار تورفت ، آنگاه سزاوار است که بر بی کسی خویش اندوهگین باشی ناگفته نماند که این واژه به صورت مصدری و به شکل «تیتالی» به معنی شوخی، شادابی و سر زندگی هم درلکستان به کار می‌رود.
۵)پلیته (فتیله) / ویواسه (وسواسه، وزش تند باد) / رِپ ره پ (حالت رو به خاموشی نهادن شعله چراغ) که همه با تناسب و مراعات نظیر چشمگیری در بیت زیر به کار رفته‌اند:
پلیته چراغ ئو مره ده س ویواسه پییچه هاته هوار
ریپ رپ سووز زه ئفِ وه رواگیژه ده شت ئورووبه سه
ـ فتیلة چراغ عمر به دست وزش تندْ باد پایین آمد. دیگر بس است این فروغ رو به خاموشی نهاده‌ای که در مقابل گردباد حوادث ایام تاب مقاومت از کف داده است.
۶) ئا وی (شبنم) / په پی (پروانه):
ئاوی ئه ر ولگ گول به رق ده ر ئه ر وه ر حویه ری ئه ر په پی ئو و بو لبول ئه ر باخ سه فا دلبه ری
ـ شبنمی هستی نشسته بر گلبرگها که در مقابل آ فتاب می‌درخشی ]و با این درخشش و زیبایی[ از پروانه و بلبل باغ آشنایی دلبری می‌کنی.
بد نیست در این قسمت از مقال، برای حسن ختام بحث، نگاهی داشته باشیم به اشعار طنز آمیز مهدوی و اجمالاً به بررسی وجوه طنز در شعر او بپردازیم. گذشته از رگه‌های طنز که گاهی درغزلهای او به چشم می‌خورد، شعرهایی هم دارد که ساختار کلی آنها مبتنی بر طنز است و شاید به جرأت بتوان گفت که تا قبل از وی صرف‌نظر از استثناهایی مثل مرحوم امیر پور کسی نتوانسته است در شعر طنزآمیز لکی تا این حد به توفیق دست یابد. او در شعرهایی مثل «تِکه»، «کت خلاتی»، «تراکتور رومانی»، «کرانشینی» و «لهجة جدید» با توصیف دقیق حالات افراد در موقعیت‌های گوناگون و نگاه مطایبه‌آمیز به واقعیت‌های زندگی به آفرینش صحنه‌های جالبی دست زده است؛ نوع نگاه اوبه ماجراهای زندگی و بیان صادقانه معضلات فرهنگی، هنری است که تنها از یک طنز سرای موفق برمی‌آید.
در شعر «تِکه» شکایت شاعر از خانه‌ای است که سقف آن حتی در ایام تابستان هم در حال چکه کردن است:
با وه رکه بی ئور هه م تک تکه سی ئی زوور تکه شه ک ئو شکه سی
«کُتِ خِلاتی» در عین برخورداری از مضمون طنزآمیز حکایت از یک رسم قدیمی دارد: اهدای تحفه‌ای از سوی داماد به بزرگان خانوادة عروس و این بار داماد خانواده مهدوی کتی به رسم خلعت به عموی عروس (شاعر ما) داده است. شعرْ توصیف کت اهدایی است:
مه ردم بوونه سیل خلاتی زوما کوت شر گه ن هه شتا جا کونا
«تراکتور رومانی» توصیف تراکتوری است که متعلق به شاعر است، اما فقط اسم تراکتور بر آن باقی‌مانده است چون قادر به کارکردن نیست و از فرط کهنگی، گویی از آثار بازماندة عهد ساسانی است:
بیلا بیان که م ئوساف رومانی تراکتور کوینه دوره ساسانی!
این تراکتور ـ آنگونه که شاعر توصیفش می‌کند ـ نه دیفرانسیل دارد نه سگدست و تو گویی قوری شکسته‌ای است که هزار دست خورده است:
نه دیفرانسیال نه سگدس دیری چی خُوری! اشکیا هزار به س دیری
در مثنوی «کِرانشینی» ـ که از « کرانشینی»[۴] شامی کرماشانی الهام گرفته است ـ شاعر به بیان مصایب و دشواریهایی می‌پردازد که اجاره‌نشینی برای او به وجود آورده است و از اینها همه سخت‌تر و زجرآورتر تحمل صاحبخانه‌ای است که از فرط بی‌سوادی و ناآگاهی نمی‌داند که روسیه و شوروی یکی هستند و می‌پندارد که اسرائیل پایتخت روسیه است!:
یی رووژ یه حه رف ساوی مالم بی نو تق دانشمه ن سه ر هالم بی
مووت ئسرائیل پایته خت رووس شوره وی وه گرد رووسیه دووسه
و شاعر از سر عصبانیت فریاد بر می‌آورد که: ای خاک بر سر حجت مهدوی! روسیه و شوروی یکی هستند.
ئا خر یه کی کن رووس ئوو شوره وی هه ری ئه ر نوم سه ر هوجه ت مه هد ه وی
در پایان تذکر این نکته لازم است که آنچه سبب اهمیت شعر مهدوی می‌شود آن است که او به راستی بر زبان لکی و ظرایف آن تسلط دارد و خود او گاهی در اشعارش به این نکته اشاره کرده است، سرودن غرل به لهجه لکی سبب تقویت آن می‌شود و شاعر وظیفه خود می‌داند که در این طریق به جان بکوشد و همواره پشتیبان زبان لکی باشد:
دایمه سه هم وژ م تاله کی ئی یای نه چوو قه زه له له هجه له کی زینه ت ئه شئار منه
به امید تقویت روز افزون لهجه ها و زبانهای محلی که نمایانگر فرهنگ بومی و وسیله گسترش زبان فارسی و فرهنگ دینی و میهنی ما ایرانیان هستند .ایدون باد و ایدونتر باد!

منابع و ماخذ
۱- غضنفری ـ اسفندیار: گلزار ادب لرستان، به کوشش غلامحسین رضایی، چاپ اول، چاپخانه دانش، خرم‌آباد، ۱۳۶۴
۲- هورامانی، محمد امین، میژووی هه ورامان ، نشر بلخ ، تهران، ۱۳۸۰ .
۳- مهدوی، حجت الله: اشعار لکی، که متأسفانه تا کنون به صورت مکتوب در نیامده است و تنها از طریق نوارهای کاست که با صدای شاعر در اختیار نگارنده بود و یا دست نوشته‌های وی مورد استفاده قرار گرفت، البته در مطبوعات محلی استان لرستان اشعار مهدوی مکرراً به چاپ رسیده است.
دکتر محمد امین هورامانی در کتاب «میژووی هه ورامان» ( تاریخ اورامان) از این شاعر یا عنوان نوشاد گولباخی
(گل باغی) یاد کرده است (ص ۱۱۱۸) این مطلب کاملاً بی‌اساس است و نام واقعی او «نوشاد طر هانی» است. با سپاس از دوست گرامی و محقق ارجمند ادبیات لکی آقای کیانوش نورمحمدی که این نکته را بیان نمودند.
۱- وزن اصلی شعر لکی که مورد استفاده بسیاری از لک زبانان واقع شده است عبارتست از ««فعلن فعولن فعلن فعولن» که به نام «بحر متقارب مثمن اصلم مقبوض» درعلم عروض شناخته می‌شود. البته بعضی ازعروضیان این بحر را به شکل «مستفعلاتن مستفعلاتن (مستفعلن مستفعلن فع) {بحر رجز مربع مرفل} تقطیع می‌کنند. عده‌ای هم آنرا وزن ده هجایی می‌دانند که البته این عقیده‌ای است بی اعتبار، چرا که وزنی که در قالب بحر عروضی بگنجد از حیطه اوزان هجایی خارج است.
۲- در میان قدمای شعر لکی هم کاربرد اوزان عروضی (به جز وزن مخصوص شعر لکی) سابقه داشته است. ملا منوچهر خان کولیوند معراجنامه معروف خود را در بحر مثمن مخبون (مفاعیلن ۴ بار ) سروده است و در شعر «شمس زرین بال» وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن» (بحر رمل مثمن سالم) را بکار برده است. برای دیدن این دو شعر رک : اسفندیار غضنفری، گلزار ادب لرستان، چاپ اول ، خرم آباد ۱۳۶۴ ، صص ۸۸ – ۹۲ و ۹۶
۳- از جمله شاعران لک زبانی که به قالب غزل هم اقبال داشته‌اند یکی «کریم کولیوند» است که غزلی «در وصف مهر افروز نام که خانمی صاحب جمال بوده …» سروده است. این غزل ۱۲ بیتی با تعابیر بسیار زیبا و بدیع به توصیف قد و بالا و زلف و خال معشوق پرداخته است، این هم مطلع غزل:
خسرو خان خاصان، خسرو خان خاصان صنم سیمای دیم، سه ر هه لقی خاصان
برای دیدن غزل بنگرید به : گلزار ادب لرستان ، همان ، ص ۱۸۹ .
۴- ترجیع بند نسبتاً طولانیی است که مرحوم «شامی کرماشانی» طی آن با بیانی ظریف به بیان مشکلات ناشی از اجاره‌نشینی و خانه بر دوش بودن پرداخته است. این ترجیع‌بند هم در گلزار ادب لرستان (چاپ اول، صص ۲۶۴-۲۷۱) بطور کامل چاپ شده است.