گفت‌گو با کرم دوستی شاعر لک‌وَش/ محمدبساطی

گفت‌گو با کرم دوستی شاعر لک‌وَش/ محمدبساطی مجموعه شعر لکی «پژاره»، سروده‌ی کرم دوستی چامه‌سرا و نویسنده‌ی نام‌آشنای لَک، از سوی انتشارات سیفا با شمارگان یک‌هزار نسخه و بهای 5000 تومان هفته پیش روانه‌ی بازار کتاب شد و در دسترس علاقه‌مندان و شعر دوستان قرار گرفت، اتفاقی که بایستی پیش‌تر از این‌ها روی می‌داد. بی‌تردید اگر […]

dosti

گفت‌گو با کرم دوستی شاعر لک‌وَش/ محمدبساطی

مجموعه شعر لکی «پژاره»، سروده‌ی کرم دوستی چامه‌سرا و نویسنده‌ی نام‌آشنای لَک، از سوی انتشارات سیفا با شمارگان یک‌هزار نسخه و بهای 5000 تومان هفته پیش روانه‌ی بازار کتاب شد و در دسترس علاقه‌مندان و شعر دوستان قرار گرفت، اتفاقی که بایستی پیش‌تر از این‌ها روی می‌داد. بی‌تردید اگر دوستی زین پس هیچ شعری نَسُراید –که امیدواریم مثل همیشه نغمه‌ی سُرایش او بَرز و بلند باشد-  با همین یک دفتر نام خویش را در سینه‌ ادب دوستان و شعرشناسان لَک و لُر جاودانه و مانا نموده است. شناخت ژرف و بینش‌مند او از فرهنگ و آداب و رسوم لکی که برگرفته از عشق شاعر به زیست‌بوم و نشوُنما و زندگی کردن در میان مردمانش است، در کنار دایره واژگانی گسترده، و بهره جُستن از کهن واژه‌های خَص و غلیظ لکی به شعرهای این مجموعه ویژگی را داده که تاکنون در هیچ دفتر شعری مشابه دیده نشده است. در طرح تأمل‌برانگیز پشت جلد «پژاره»، «کاوسوار»ی سوار بر اسبی سپید رو به سیاهی‌ها بی‌تاشا می‌تازد و «هوره» می‌خواند. انگار دارد این ابیات را که در بالای صفحه و پهلوی قلم شاعر نوشته شده‌اند، می‌خواند:

هوا دل‌گیر و هوگه دویر و ریویاری چَنی سَخته

حکیم ناشی، لشت هوکاره بیماری چَنی سَخته

پِژاره راحَتت نِیلی، گِری چوی دَرد کاکیله

چوی کاومَل تا سحر آساره بِشماری چَنی سَخته

گِری و زاری اَر دَرمونِ روزگارت بو

نَقارِنی، نَتونی دَنگت اِیرآری، چَنی سَخته

این اثر حرف‌ها برای گفتن دارد و از سویه‌های مختلف قابل بررسی و گفت‌گو کردن است. از آن‌جا که با زبان شعر نشان بسیاری از رسم و آیین‌های فراموش شده را باز گفته، می‌تواند برای پژوهشگران علوم اجتماعی و مردم‌شناسان راه‌گشا باشد. شعرهای «پژاره»با رسم‌الخط و الفبای فارسی نوشته شده‌اند و در پایان هر شعر برگردان روان و سلیس آن‌ها به فارسی آمده است. افزون بر این‌ها در صفحه‌های پایانی کتاب، واژه‌نامه‌ای آمده که کمک زیادی به درک بهتر شعرها و آموختن واژگان ناشناخته می‌نماید. انتشار «پژاره» به‌ راستی و بی‌هیچ گونه ادعا رُخدادی ماندنی و ارزشمند در تاریخ ادبیات لُرستان و لک‌هاست. به همین بهانه سراغ شاعرش را گرفتیم و چند پرسش را که گمان می‌رود پرسش مخاطبان نیز باشد، از ایشان پاسخ خواستیم بدان امید که مورد پسند علاقه‌مندان واقع شود.  شاعر عزیز و دوست‌داشتنی جناب آقای دوستی، ضمن شادباش به سبب زایش «پژاره» و ابراز خوشحالی از این که دردهای نسل ما را به زبان پدریمان و با هنر قدسی شعر بر ما خواندی. پرسش‌ها را بیان می‌کنم، بدان امید که با پاسخ‌های روشن‌گرانه آن‌ها را بیارآیی.

کی سرودن شعر را آغاز کردید؟آیا نخستین زمزمه شاعرانه خویش را به خاطر دارید؟

به نام خداوند جان آفرین    حکیم سخن در زبان آفرین

شاعر معمولاً هنر سرودن، به کلام جان بخشیدن و آراستن سخن را ذاتاً و مادرزادی داراست. شعر ذاتی است نه اکتسابی، به این معنا که هیج کس با خواندن دیوان شعر دیگران شاعر نمی‌شود. این هنر به‌طور خدادادی در وجود بعضی‌ها نهاده شده و آن‌چه آن را به کمال می‌رساند و پخته می‌کند، خواندن، گفتن، زمزمه و تمرین است. من این هنر را همیشه در وجود خود احساس می‌کردم حتی در نوجوانی گه‌گاهی اشعاری می‌سرودم که البته پُر از اشکال فنی و وزنی و به دور از زیبایی‌های شاعرانه بود. اما به طرز رسمی و جدی اشعاری که قابلیت ارائه و عرضه در میدان ادب را داشته باشد و بتواند مورد قبول شعرشناسان و سرایندگان واقع شود، در سال شصت و به مناسبت بعثت رسول اکرم (ص) سرودم.

هرچند بیشتر مخاطبان به خاطر انتشار سروده‌هایتان در نشریات استانی با شعر و نام کرم دوستی آشنایی و الفت دیرینه دارند اما بسیاری از آنان مشتاقند بدانند شعرهای مورد پسندشان توسط چه کسی سرایش شده‌است و شاعر دلخواه‌شان چگونه روزگار را سر می‌کند؟، به چه کاری سرگرم است؟ و  از چه راهی نان می‌خورد؟ اول عرض کنم که بی‌تعارف و بدون ریا خودم را خاکِ کفِ پای همه کسانی می‌دانم که بنده‌ی حقیر را مورد لطف و محبت خویش قرار می‌دهند. بنده متولد روستای داود رشید از توابع شهرستان کوهدشت، کارشناس زبان و ادبیات فارسی و بازنشسته‌ی آموزش و پرورش هستم. سی‌سال تدریس کردم و اکنون هم با همان حقوق بازنشستگی روزگار می‌گذرانم. غیر از معلمی شغل دومی نداشته‌ام و نخواهم داشت. زیرا شغلی را بالاتر از معلمی سراغ ندارم، هر چند روزگار برای معلم با این حقوق اندک سخت است؛ اما تمام افتخارم و تمام حیثیت و شرافتم را از معلم بودنم می‌دانم.

تعریف شاعر محبوب ما از شعر چیست؟ آیا  قائل به تعریفی برای شعر هستید؟ شعر از نظر بنده به عنوان یک شاعر کوچک؛ زندگی است، عشق است، و حیات و دین و عرفان. شعر را نمی‌شود تعریف کرد. تعاریفی که از شعر ارائه شده مربوط به جسم شعر، قیافه شعر، نوع شعر، وزن شعر و موضوع شعر است. همه‌ی این‌ها جسمانی، این جهانی، مادی و خاکی است. شعر برای شاعر تمام تار و پودِ وجود اوست. سخنی است که از دل می‌آید و بر دل می‌نشیند؛ اما اگر به من بگویند شعر را در یک کلمه معنا کن، خواهم گفت شعر یعنی عشق و کسی که عاشق نباشد، شاعر نیست.

جایگاه و چشم‌انداز ادبیات لکی را در گذشته و اکنون چگونه می‌بیند؟ در دیدگاه شما لکی زبان است یا گویش یا لهجه؟ در باره سئوال اول باید عرض کنم که نه تنها ما «لک‌ها» بلکه همه‌ی کسانی که زبان و گویش خاص خود را دارند، هرچه دارند از گذشتگان و پیش‌کسوتان دارند به ویژه در ادبیات و در شعر مخصوصاً کلیدها و رمزگشایی‌ها را گذشتگان به ما داده‍‌اند. اگر ما مُلامنوچهر کولیوند، مُلاپریشان، نوشاد، تُرکَه‌میر، نجف، اسداله امیرپور و دیگران را آن‌گونه که اندیشیده‌اند، بشناسیم، آن‌گاه خواهیم دانست که چه سرمایه‌های ارزشمندی داشته‌ایم. البته هر سخن را باید در زمان خودش سنجید. دغدغه‌ها، رنج‌ها و شادی‌ها در هر زمانی به گونه‌ای هستند که با زمان قبل و بعد خود متفاوتند. به‌طور کلی باید بگویم که شعر لکی مضمون‌های عالی داشته، اما به لحاظ کمی روند رو به رشدی نداشته و آثار چاپی در این زمینه کم داریم. در مورد سئوال دوم که لکی زبان است یا گویش، من در مقدمه‌ی دفتر شعر «پژاره» عرض کرده‌ام که زبان وقتی زبان است که رسم‌الخط مخصوص، آوانگاری و دستور زبان خود را مدون ساخته باشد و از نظر زبان شناسی، زبان‌شناسان بتوانند با جرأت و بدون ابهام آن را زبان بنامند. به نظر من لکی گویش است و از حد گویش فراتر نرفته.

روند چاپ و نشر «پژاره» چگونه صورت گرفت؟ آیا تمام شعرهای ارائه شده به ناشر چاپ شده اند؟ چاپ «پژاره» روند کُندی داشت و از اولین روزی که در اختیار ارشاد و ناشر قرار دادم تا زمان چاپ یک‌سال و چهار ماه طول کشید، وزارت ارشاد برای چاپ کتاب خیلی وسواس به خرج می‌دهد و سخت می‌گیرد؛ به‌خصوص برای ادبیات بومی چند بار به استان ارسال می‌کند تا نوشته به‌طور جدی واکاوی شود و این روند کار بسیار وقت‌گیر و خسته کننده است. همه‌ی شعرهایی را که به ناشر سپرده بودم، به همت و پشت‌کار آقای محمدکاظم علی‌پور مدیر محترم انتشارات سیفا تأیید، پیگیری و چاپ شد. البته آن‌قدر دیر چاپ شد که چند بار عصبانی شدم.

چه ضرورتی باعث شد که آقای دوستی به لکی شعر بگوید؟  راستی آیا  سروده‌ی لُری و پارسی نیز دارید یا تنها ساز سرودن را به آوای لک‌ها کوک کرده‌اید؟ لکی گویش ناب اجداد ماست، مور، هوره، گورانی، چل‌سرو، سروده‌های اهل حق(یارسان) و بسیاری از ترانه‌ها و تصنیف‌های غرب کشور گویش لکی است. واقعاً به لکی عشق می‌ورزم و چون ادبیات جدید، سرعت اینترنت و ماهواره، هجمه‌ی زبان‌هایی چون فارسی، عربی، کردی، کم‌کم در تار و  پود ادبیات لکی نفوذ کرد و بسیاری از کهن واژگان کهن ، صیقل نیافته ‌و دست اول ما را از گردونه زبانمان خارج کرد، به خاطر حفظ و پاس‌داری داشته‌هایمان تصمیم گرفتم که بیش‌تر سروده‌های خود را به گویش لکی بسرایم، شعر فارسی زیاد دارم، لُری هم گفته‌ام. اما در یک شبِ شعر در خرم‌آباد یکی از دوستان شاعر تو ذوقم زد و گفت:«اشعار لُری شما جذابیت ندارد.» راست هم گفت از آن پس دیگر لُری نسرودم.

چه سخن و پیامی برای بومی‌سُراهایِ جوان لُر و لَک دارید؟ به شاعران جوان نصیحت می‌کنم که خیلی «باکلاس» و بیگانه با فرهنگ و آداب و رسوم و عادات خودمان نباشند. شعرشان گنجینه‌ای از واژگان خودمانی و لغات دَمِ دست باشد. دغدغه‌های ما «دهاتی»ها را در متنِ اشعارشان بگُنجانند و هویت و اصالتمان را زنده کنند، تا آن‌چه از ایشان به یادگار می‌ماند؛ منبع غنی و دست‌مایه ارزشمندی برای نسل آینده باشد.

به‌واسطه‌ی سال‌ها دم‌خور  بودن با ادبیات و مرتبط بودن رشته تحصیلی و  آموزگار ادبیات بودنتان دوست داریم نظرتان را در باره‌ی چند بزرگ ادبیات لرستان جویا شویم. ابتدا از تُرکه‌میر شروع می‌کنیم او را چگونه فردی می‌پندارید و شعرش را چه‌سان می‌بینید؟ آیا سخن برخی که می‌گویند او اهل «ترهان» نبوده درست است؟ تُرکه‌میر اهل «ترهان» بوده؛ البته ما تعصبات خشک و خالی زیادی داریم. چه فرقی دارد که یک شاعر، یک اندیشمند و یک عارف اهل چه منطقه‌ای باشد. تُرکه‌میر عارف است و وارسته، شعرش در کمال پختگی و آموزندگی است. اهل هر کجا می‌خواهد باشد، او همیشه تُرکه‌میر است.

مرحوم امیرپور چگونه شاعری بود، چه روحیه و خُلقیاتی داشت و جایگاه او در ادبیات لرستان کجاست؟ در مورد مرحوم امیرپور من مقالاتی در نشریات استان منتشر کرده‌ام و او را شاعر زمان خود دانسته‌ام. امیرپور کاخ شیشه‌ای اربابان بی‌هنر را در هم شکست. دروغ‌گویان، مزوران، ریاکاران و ستم‌گران هیچ‌کدام از تیررس «هجو»ش نَرُستند. غزلیات جد و طنزهای زیادی دارد که هر کدام تاریخ گویایی است از آن‌چه بر ما گذشته. امیرپور در ادبیات لکی به‌لحاظ مضمون و موضوع و زیبایی در اوج افلاک است و هم‌چو منی در حضیض خاک. اگر به خود جرأت بدهم و خوانندگان سرزنشم نکنند در شعر همه‌ی شاعرانِ لک زبانِ پیش‌کسوت یک عیبِ مشترک می‌بینم که شعر امیرپور هم از این قاعده مستثنی نیست و آن این است که بیش‌تر لغات و اصطلاحاتی که به‌کار گرفته‌اند، ریشه‌ی عربی دارند و کم‌تر لغات لکی اصیل در شعرشان مشاهده می‌شود.

میرنوروزِ عاشق پیشه‌ی لُری‌گو را چگونه سُراینده‌ای می‌پنداری؟ و سروده‌هایش را چه‌طور ارزیابی می‌کنی؟میرنوروز صاحب سبک است و سبک میرنوروزی را همه‌ی هنرمندان این خطه می‌دانند. او عاشق است. این عشق مجازی و زمینی آن‌قدر در طول تاریخ ادبیات ایران مورد مذمت قرار گرفته که آدم جرأت ندارد بگوید فلان شاعر عاشق است و عشقش هم عشق مجازی است. میرنوروز سفرهای زیادی به مناطق مختلف کرده. چه سواره چه پیاده. در پیری هم جوان می‌نموده و زنده دل بوده. همه جا به دنبال سیه چشمی است در کنار چشمه‌ای. در اشعارش رگه‌هایی از رندی وجود دارد که فقط اهل فن می‌توانند درک کنند.

چرا صدای شعر لکی و لری از آسوی  لرستان و محدوده‌ی لک نشینان فراتر نرفته است؟ آیا شعرهای سروده شده حرفی برای گفتن نداشته‌اند و یا مشکل در جای دیگر بوده است؟ ما ادبیات مکتوب کم داریم. تحت شعاع کردی قرار گرفتیم، اُرگ جای ساز و دهُلمان را گرفت. صدا و سیمای استانمان خوب عمل نمی‌کند و در اختیار عده‌ی محدودی است. کُنگره کم برپا می‌کنیم. یک شاعر، یک نویسنده و یک هنرمند به دلیل نداشتن امکانات مالی، اثرش چاپ نمی‌شود. شاعران بیش‌تر فارسی می‌سرایند و آن‌هم از نوع سپیدش. فرق ما با کُردها در همین است. آن‌ها حتی تابلوی مغازه‌هاشان به زبان کردی است. در مدرسه با زبان خود حرف می‌زنند و همین باعث شده که از ما پیشی بگیرند.

نظرتان درباره‌ی مُلایان شعر لکی«مُلاحق‌علی‌سیاه‌پوش» و «مُلاپریشان» را  برای مخاطبان بیان نمایید.اینان عارف مَسلَکند. معلمان خوبی برای سالکان طریقت بوده‌اند.

با سپاس فراوان از فرصتی که در اختیار مخاطبان گزاردی و حوصله‌ای که به خرج دادی و آرزوی نشر هماره‌ی شعر و آثار زیبایت.

منبع : بلوطستان